ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
چقدر من تو رو دوست دارم پسرعمو!

اینو قبلا هم میدونستم

اما دیروز

بیشتر از هر روز دیگه ای

بهش پی بردم.

:)



+شایدم صرفاً یه دلتنگی بود..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۰۰
لوسی می
حوصله م به تاراج رفته!
حتی حوصله ندارم اینجا رو آپ کنم!
:((
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۵۸
لوسی می
ملاقات با "م" کلا منتفی شد.
قرار بود یه چیزی بهم بده،
از بس هی نشد و نشد
که بالاخره دیشب بهش گفتم:
"آقا نخواستم! خودم میخرمش!"
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۳۲
لوسی می
عجب آدمیه!

شنبه ترم جدید شروع میشه

این استاده هنوز نمره هامونو نزده!

>:(

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۳۰
لوسی می
دیشب پسرکم رو بردم پیش ارتوپد
گفت "سه ماه تمام
روزی 22 ساعت
کفش مخصوص پاش کن.."
:((
گفت علتش کمبود نیست. مادرزادیه
:((


+دکتر خودش هم همینو گفت!
اما نگفت لازمه کفش بپوشه..:((
+الهی بمیرم برات عزیزم :((

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۲۷
لوسی می
دیشب همه ش خانم عموم تو ذهنم بود..
:(
لحظه ی فوتش رو تصور می کردم :(


+جمعه چهلمشه...
+یادم باشه امشب براش یه چیزی خیرات کنم :((

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۲۵
لوسی می
میخوام دست پدر و مادرم رو ببوسم
به خاطر ذائقه ای که
برای چشیدن این زندگی به ما دادن
:)


+دختره گفت! تو تی وی!
جمله ش قشنگ بود،نوشتمش :)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۳۸
لوسی می
یه نیمچه* استادی هست
مدااااام تو فیس داره غر میزنه
مداااام داره به این و اون تو حکومت بد و بیراه میگه!
بعد کار خودش چیه؟؟!
موقع پایان نامه دادن دانشجوهاش
بدون هرگونه ملاحظه ی بیس علمی
فقط پایان نامه ها رو به دفاع میرسونه!
و واقعا جای تاسف داره
که نود درصد ایرانی ها همینطورن!
مرد حسابی!
تو دلت اگه واقعا برا این مملکت میسوزه
همون جایی که هستی مثل آدم،
مسئولیت پذیر باش کارتو درست انجام بده!
گیر دادن آسونه
کنتور نمیندازه که
کار کردنه که سخته!

*نیمچه: دکتر نیس! ارشده!
+برم اینو براش کامنت بذارم آیا؟؟! :دی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۲۹
لوسی می
آشپزخونه م شده بود بازار شام!
شلووووووووووووووووغ!
سه ساعت تمام تو آشپزخونه داشتم کار میکردم
که تمیز و مرتب شه!
مستر که اومد از بس تمیزی به چشمش اومد
که دعوام کرد
که "چرا خودتو اذیت کردی؟
چه عجله ایه؟!
کم کم انجام میدادی نه همه شو با هم!" :دی
شَبِش!
سرزده!
یه عالمه مهمون اومد!
به اضافه ی پدرشوهر و مادرشوهر
که هردوشون رفتن تو آشپزخونه!
:|

+آیا این یک معجزه نیست؟! :)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۳۹
لوسی می
دلم یه بابا میخواد!
:(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۳۳
لوسی می
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۸ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۳۳
لوسی می
پاشم وَشم لالا! :دی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۴۱
لوسی می
آقا هرچی بیشتر میگذره
من به تبعیضات قانونی و شرعی علیه زنان
بیشتر پی می برم!
:(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۴۰
لوسی می
انقده حرصم میگیره

یه سوال استفتاء می پرسی

بعد جوابش میاد:

"تشخیص به عهده ی مکلف است."


+پس شما اونجا چه کار می کنی لطفا؟؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۳۹
لوسی می
یهو جوگیر میشم!
میگم تا شش ماه دیگه شش تا مقاله میدم
و یه پایان نامه دفاع میکنم!
حالا واقعا اسمش جوگیریه؟؟!
:دی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۳۳
لوسی می