ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۳۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

درسته که قرار نیست کسی رو قضاوت کنیم
ولی دیگه قرار هم نیست از اونور بوم بیفتیم
و هر حرفی و هر نقدی و هر سوالی رو به اسم قضاوت محکوم کنیم..  


+والا این روزها به هرکس حکم شرعی هم که میگی
و میگی که "این کار غلطه!"
سریع میگه: "تو به چه حقی منو قضاوت میکنی؟!"
:|
+قبلا چنین چیزی تو وب دوستی خونده بودم که وبشو گم کرده م!
:|
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۴
لوسی می
داشتن تو
حق همه ی کسانیه که
تو رو به اینجا رسوندن...
:)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۳
لوسی می
وقتی مادرشوهری ادعا میکنه
که روابطش با مادرشوهر خدابیامرزش خیلی حسنه بوده
آیا کار بدیه که بهش بگی که از حقیقت روابطشون باخبری؟!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۲
لوسی می
دوست دارم گریه کنم
احساس میکنم کم آوردم...
:((  


+خُلِق الانسانُ ضعیفاً. (28 نساء)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۲
لوسی می
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۷ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۱
لوسی می

وقتی مستر صبح از خونه میره بیرون

بعد برمیگرده میاد تو!

چون یادش میاد مراسم خداحافظیمون رو کامل انجام نداده!

:)

 

+ممنونم مسترم! امروز رو یادم نمیره. :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۱۷
لوسی می
دیروز یکی بهم میگفت
ماشالله پسرت چقدر خوشگله
یه دختر هم مثل این بیاری
دیگه خیالت راحت میشه!  



+من دیگه صحبتی ندارم! :))
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۰۷:۴۵
لوسی می

60 روز پیش ویارم شروع شد..

خیلی اوضاعم بهتر از سی چهل روز اوله

اما هنوز در حسرت خوردن یک وعده غذا

با خیال راحت و بدون مشکلات بعدیش هستم..

:(

 

+روزهایی که هیچوقت هیچکس نمیفهمه من چطوری گذروندمشون..

روزهای خیلی سختی که مطمئنم حتی خودم یه روزی فراموش میکنم..



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۰۰
لوسی می
از بدو تولد پسرک
هر لحظه که نگاهش کردم
دلم میخواست دنیا تا ابد روی همون لحظه بمونه!
دوست داشتم تا ابد یک ماهه باشه،
میترسیدم دو ماهگیش مثل یک ماهگیش شیرین نباشه!!
دوماهگی، شش ماهگی، یک سالگی و...
هر روز و هر روز!
همون لحظه ش رو به غایت دوست داشته م..
باورم نمیشه که هنوزم حسم نسبت به روزگارش همینه...
لحظه های دوست داشتنی ای که تا ابد
برای عمر یک مادر کفایته..
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۳ ، ۰۷:۴۵
لوسی می
فهمیدیم که پولمون به خونه نمیرسه
:(
با توجه به اینکه از اواخر فروردین
مادر و پدرشوهر میرن یک سفر نسبتاً طولانی
مستر میگه تا وقتی نیستن، بمونیم..
وقتی برگشتن اگه نتونستی تحمل کنی میریم.
هروقت تو بخوای..  


+ هه!
:|
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۱۶
لوسی می
دیشب پسرکم بعد از شش ماه
عروسک کوچکی که روی کیک تولدش گذاشته بودیم رو پیدا کرد
و بهم گفت این مال تولدت مبارک بوده!  


+به نظرم میاد که حافظه ش یه چیزی تو مایه های فوق العاده ست!
این رو یک ماه پیش وقتی فهمیدم
که بی مقدمه خاطره ی اردیبهشت ماهمون رو برام تعریف کرد!!
+البته مادر از بچه ش تعریف نکنه کی تعریف کنه آخه؟! :دی

+بعدا نوشت: عموم کودکان زیر سه سال چنین حافظه هایی دارن :)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۰۷:۴۴
لوسی می
از وقتی از کربلا برگشتم
دیگه روم نمیشه خیلی چیزها رو از خدا درخواست کنم.  


+وقتی می بینم کسی که عزیزترین خلق در نزد خداست
اینطور مورد هجمه قرار میگیره
و به بدترین نحو ممکن مورد ظلم واقع میشه
خودش و فرزندانش رو می کشند،
و اهل بیتش به اسارت میرن
و او حتی لحظه ای این فکر از ذهن مبارکش نمی گذره که
"چرا خدا کمکم نمی کند؟!"  

+میدونم نیاز به توضیح اضافی نداره
اما فکر میکنم چقدر ما دوریم از مسیر،
که همیشه نگاه و لطف خدا رو وقتی احساس میکنیم
که همه چیز بر وفق مراد باشه!!
و اگر ذره ای از وضعیت دنیوی ایده آل دور بشیم
نعوذ بالله احساس میکنیم خدا داره کمتر از قبل حمایتمون میکنه
و بعد ازش میخوایم که دوباره دستمون رو بگیره!!

+مایی که معنای خوشبختی رو نمی فهمیم!
چقدر دوریم از مسیر...چقدر...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۰
لوسی می
دیروز باز هم مستر از موندن میگفت.
:(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۱۶
لوسی می
یه مدتیه که تراکم بروز سوء تفاهمات از من زیاد شده
هرکسی یه سوء تعبیری از رفتار من میکنه
و بعد منو محکوم میکنه و الی آخر!!
و من نمیتونم با این موضوعات کنار بیام
و چند روزی درگیرش میشم.
و بعد فهمیدم نقطه ضعف من همینه!
باید خودمو توش تقویت کنم..
شاید همه ی این اتفاقات برای اینه که من بفهمم
کدوم جنبه از روحم ضعیفه..
الان سوره ی یوسف رو میخوندم
دیدم خداییش تهمتهایی که به حضرت یوسف زده شد
و محکومیتی که در اوج معصومیت برای ایشون صادر شد
خیــــــــــــــــــــــلی اعظم از رخدادهاییه که برای من اتفاق میفته
و من چقدر کوچکم
و چقدر دور از تسلیم...
:(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۰
لوسی می
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۳ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۱۵
لوسی می