ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۱۱۰ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

وقتی بعد از یک سال

استاد راهنمام بهم زنگ میزنه

و میگه کجایی خانم لوسی می؟

اساسی نگرانت شدم گفتم احوالتو بپرسم!

:دی



+کپ کردم در حد المپیک!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۲۲:۰۹
لوسی می

مستر که برای سنجد آواز میخونه

سنجد هم همزمان با مستر

شروع میکنه به همخوانی

و درآوردن صداهای ممتد!

:)


+وقتی مستر به بخش چهچهه زدن برسه دیگه سنجد کاملا قهقهه وار میخنده!

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۲۲:۰۷
لوسی می
مامان رفته بودیم اونجا
آقاهه دوتا در قابلمه برداشته بود
میزد به هم!
:))



+تعبیر پسرک از سنج های عزاداری :)
+پسرک همچنان تو حس و حال دسته های سینه زنیه :)
۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۴ ، ۱۳:۲۸
لوسی می

هیک هیک شده!!



+یک اصطلاح پسرک که فقط خودش و من می فهمیم یعنی چی!

غیرقابل ترجمه ست چون در زبان فارسی برای این موضوع لغتی تعریف نشده!!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۴ ، ۱۱:۵۲
لوسی می

همین الان

یه چیزی به ذهنم رسید!!



+این پست برای ثبت لحظه بود!

بعد مفصل توضیح میدم!

+بعداً نوشت برای جلوگیری از هرگونه کنجکاوی اعصاب خرد کن: یک ایده ی شغلی به ذهنم رسید!

باید ساخته و پرداخته بشه و بعد توضیحش میدم.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۴ ، ۱۲:۵۰
لوسی می
زندگی یعنی پسر همسایه
که همیشه وقتی از مدرسه برمیگرده
یا به سوت زدن و شعر خوندن و حرکات سرخوشانه مشغوله
یا وقتی می بینه تو پارکینگ ماشین نیست
اول یه ده دقیقه ای با توپش بازی میکنه
بعد میره خونه شون!
:)


+حسی که شنیدن سر و صداش بهم میده رو دوست دارم.
:)

۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۴ ، ۱۲:۳۵
لوسی می

کاملاً احساس اومدن بهار و عید رو دارم.

:)


+ان شالله که عزاداریها مقبول باشه برای همه.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۴ ، ۱۱:۵۶
لوسی می

یهو واسه پایان نامه م استرس گرفتم!

:|

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۴ ، ۱۱:۵۵
لوسی می

از ساعت نه و نیم

تا الان که ساعت یک باشه

بدون وقفه با پسرک بازی کردیم!

همین الان رفته بالا

منم اومدم سنجد رو بخوابونم!


+کاردستی ماهیگیری

پرش از روی مانع

خونه سازی با مگهای مغناطیسی

درست کردن پازل

طبل زدن و سینه زنی

و اجرای قصه ی کتابش به صورت نمایشی

از برنامه های امروزمون بود!

+امروز خدا رو شکر کردم که بالایی ها هستن! :|
۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۱۲:۵۸
لوسی می

من رفته بودم بالا

پلو، با عدس، با گوشت با خرما خوردم.



+منولوگ هر روز پسرک!

عجیب این غذا به دلش نشسته :)

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۱۱:۴۴
لوسی می

دیشب خواب بدی دیدم

که هنوز اثراتش روم هست،

اما چیزی ازش یادم نمیاد!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۱۱:۴۳
لوسی می
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۲ آذر ۹۴ ، ۱۱:۴۱
لوسی می
پسرک با تمام وجود زنجیر می زند
جلوتر از او مردی ایستاده که با پای برهنه زنجیر می زند..
وقتی نگاه میکنم
در تک تک آنهایی که دارند دسته ی سینه زنی را همراهی می کنند
عشق موج می زند
و تو...
تو داری همه ی ما را تماشا می کنی
تو از دل تک تک ما خبر داری
تو حال ما را از خود ما بهتر میدانی
حال مایی که سینه می زنیم،
اشک میریزیم،
نوحه سرایی می کنیم
و با پای پیاده حرم تا حرم را طی می کنیم
به عشق شما..
میگوییم به عشق شما..
اما...
تو بگو کجای این عشق لنگ مانده،
دل ما به کجای دنیاهایمان بند مانده
که خدا حاضر نیست پسرت را به نزد ما بفرستد؟!



۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۴ ، ۲۰:۴۲
لوسی می
داشتم کسی رو میخوندم که برای سفر تفریحی به خارج از کشور برنامه ریزی می کرد
تصور کردم آیا یک روزی میشه که
من و مستر هم یه سفر خارجی سیاحتی بریم؟!
بعد مطمئن شدم که اگر روزگاری
پول مازادی دستمون باشه که باهاش بشه یه تور خارجی رفت
هیچوقت مقصدی به جز کربلا به ذهنم نمیاد!
حتی اگر ده ها بار تا اون روز کربلا رو دیده باشم...



+به مستر میگم کی بشه که ما انقدر لارج بشیم که اول کربلامونو بریم
بعد از همون عراق، یه سری هم به برج ایفل بزنیم! ههه!
:دی

۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۴ ، ۰۱:۱۸
لوسی می
با وقوع مرگ
مواجهه با حقیقتِ وجودی و شخصیتی خدا
هرکدوم از ما رو میتونه خیلی شگفت زده کنه!!


+من نمیدونم خدایی که میشناسم
چقدر بعد از مرگ تغییر ماهیت خواهد داد!
و باید بگم از این بابت اصلاً حس خوبی ندارم.

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۷:۵۴
لوسی می