ناخن انگشت میانیم تا نصفه برید
و بعد از همون قسمت شکست..
حالا انگار دیگه اصلا دست چپ ندارم!
:(
+اصلا فکر نمیکردم سلامتیِ ناخن انگشت میانی دست چپ تا این حد استراتژیک باشه!
:|
ناخن انگشت میانیم تا نصفه برید
و بعد از همون قسمت شکست..
حالا انگار دیگه اصلا دست چپ ندارم!
:(
+اصلا فکر نمیکردم سلامتیِ ناخن انگشت میانی دست چپ تا این حد استراتژیک باشه!
:|
امروز منو بردی به خاطرات لذت بخش رمضانهای قبل.
من که کاملا از یاد برده بودم..
ازت ممنونم.
یک دنیا ممنونم..
تعهدات اقتصادی،
مسترِ حسااااس!
+کاش آدم ناچار نمیشد از کسی درخواستی بکنه.
خیلی سال پیش، شاید نزدیک ده سال پیش،
که هنوز مجرد بودم،
عکسی تو نت دیدم
که به غایت منو جذب کرد،
و حس لذت بخشی رو به من هدیه داد..
تا مدتها عکس پروفایلم در یک شبکه اجتماعی بود.
همیشه دلم میخواست همیچین عکسی از بچه های خودم داشته باشم،
و الان،
بعد از این همه سال؛
فرصتش پیش اومده که عکسی همین شکلی از بچه هام بگیرم..
+یه روز عکس بچه هامو هم میذارم :)
+بچه ها رو ببینین! پر از عشقن، مخصوصا نگاه پسر بزرگتر.. خیلی برادرانه ست :)
+بچه های من الان هردو تقریبا همین سن و سال رو دارن :)
کی فکرشو میکرد؟! :)
مهمونهامون حدود نیم ساعت پیش رفتن.
هیچ چیز در برگزاری مهمانی
برای من به اندازه ی مرتب کردن و مرتب نگه داشتنِ خونه دردسر نداره!
ینی تنها چیزی که باعث میشه هر روز و هر شب مهمونی برگزار نکنم
و خودمو آدمِ خیلی مهمان نوازی* نشون ندم، همینه!
*دیدین بعضیا انقدر تو مهمان نوازی راحت و بی تکلف هستن که شما وقت و بی وقت بری خونه شون به گرمی ازت استقبال میکنن؟
من نمیتونم اونطوری باشم.
مهمون سر زده قطعا منو با استرس مواجه میکنه.
دلیلش هم نظم خونه ست که معمولا اونطوری نیست که دلم میخواد باشه.
امروز اولین اسباب و اثاثیه مون رو بردیم خونه ی جدید.
:)
من اصرار داشتم اولین چیزی که می بریم قرآن باشه
برای همین با کلی دنگ و فنگ تصمیمم رو عملی کردم.
ههه هه!
یه مقدار هم خسارت زدیم به وسایل و دیوارهامون،
و کلی نگران اسباب کشی یخچال و گاز شدیم!
چون ما طبقه ی سوم هستیم و آسانسور هم که جا نداره برای یخچال و گاز؛
و راه پله ها هم نسبتا تنگه!
:(
+خدا بخیر کنه.
گاهی یک بحث بیخود و بی اهمیت
که در زمان شروع واقعا مطلب مهمی نبوده،
چون در شرایط نامطلوبی مطرح میشه
و چون طرفین بر بحثشون مصر هستند
یهو اوج میگیره و میرسه به جاهایی که نباید..
+کاش اونقدر بصیر باشیم که قبل از اینکه به اینجا برسه جدل رو تموم کنیم.
هعی روزگار...
از دست بعضیا!
انسانهای همیشه حق به جانب..
+انسانهایی که اونقدر با اطمینان حرف می زنن که فقط مونده ادعای پیامبری بکنند!
و خداوند به همه ی عوالم قلبی و روحی ما آگاهه.
بالاخره در سن نه ماه و نوزده روزگی،
گل پسر ما دندون درآورد!
:)
+عزیزمممم! الهی که دندونهات خلبانی باشه مادر! :)