گل پسر یه ماشین پلیس به اسم بَبو داره،
یه چیزی تو مایه های سرجهازی و اینا!
که همه جااااااااااااا باهاشه!
همه جا!
+جالبه که گفتنِ کلمه ی "ماشین پلیس" توسط گل پسر بسیار فصیحانه اتفاق میفته،
اما به این میگه بَبو!
گل پسر یه ماشین پلیس به اسم بَبو داره،
یه چیزی تو مایه های سرجهازی و اینا!
که همه جااااااااااااا باهاشه!
همه جا!
+جالبه که گفتنِ کلمه ی "ماشین پلیس" توسط گل پسر بسیار فصیحانه اتفاق میفته،
اما به این میگه بَبو!
دیشب یکی از سخت ترین شبها بود،
پسرکم به شدت تب داشت و هرکار میکردم تبش پایین نمیومد..
تا ساعت سه بیدار بودم و هر نیم ساعت پاشویه ش کردم،
اما بعد تا ساعت شش بیهوش شدم!
دوباره ساعت شش پاشویه رو ادامه دادم و دوباره استامینوفن دادم.
ساعت هفت تبش پایین اومد..
و بعد خوابیدم!
خیلی خوابم میاد...
+باورم نمیشه با اینکه اینقدر ضعیفیم تا این حد احساس تملک بر دنیا رو داریم!
+بعدا نوشت: تب بالا امروز همچنان ادامه داشت، و به سی و نه و نیم هم رسید و منم بردمش تن شویی!
اما بی فایده بود.. عصر بردمش دکتر و گفت تو این سن و سال دیگه شیاف استامینوفن جواب نمیده! همون شربت فقط!
گل پسر هم تب کرده. معلومه که قضیه ویروسیه و از پسرک گرفته.. :(
امشب ان شالله مستر میاد.. لازمه که باشه هرچند که دلم براش میسوزه که نیومده باید وارد پروسه ی تیمارگری بشه.
هر روز انگار به اندازه ی یک هفته داره میگذره!
منتظر خبرشم!
تلگرام که قطعه.
ترکیده اس ام اس میفرستم جواب نمیده.
و دیگه بیش از این نمیشه اصرار کنم.
نگرانم که کلا حواسش پرت باشه و سرش شلوغ و به کار من نرسه.
اصلا از این طرز برخورد خوشم نمیاد!
دارم به روزی فکر میکنم که قرار بذاریم همو ببینیم،
بعد به احتمال زیاد من با پیش فرض "ملاقات با یک آدم سه نقطه" وارد ملاقات خواهم شد!
:|
+آن کس که قرار است در بخشی از کار پایان نامه یاری ام کند.
آیا کسی هست که مثل من تا امروز از وجود نرم افزاری به نام اسنیپینگ تول بی خبر بوده باشه
و کاملاً غافلانه فقط با پرینت اسکرین کار میکرده؟؟!
+snipping tool در accessories
تقریباً همون کارِ print screen رو انجام میده
اما خیلی تمیزتر و قشنگتر و خوبتر و باحالتر و اینا.
مستر رفته مأموریت،
ما هنوز مراسم شب یلدای خانوادگیمون رو برگزار نکردیم؛
دکتری که باید میرفتم هنوز نرفتم،
پسرک رو هنوووووز دندونپزشکی نبردیم،
پایان نامه ی من هنوز مونده!
نزدیک نیمه ی دی ماه هستیم،
من فقط تا سی ام دی ماه وقت دارم.
یه مقاله هم باید بدم که نمره م از 19.5 حساب بشه،
وگرنه در بهترین و ایده آل ترین شرایط با نمره ی کامل 18.75 خواهم بود.
دکترا هم که هیچی! هیچیِ هیچیِ هیچی!
حتی یک صفحه تا به حال نخوندم!
حال روانی و قلبی و جسمیم هم اصلاً تعریفی نداره!
:|
+اینم از شرایط ایام!
و لا تَمُدَّنَّ عَینَکَ إلی ما مَتَّعنا بِه أزواجاً مِنهُم وَ لاتَحزَن عَلَیهِم.
به آنچه که ما با آن گروه هایی (از کافران) را کامیاب کرده ایم ، چشم مدوز و بر آنان اندوه مخور.
(88 حجر)
+مبادا بدوزی نگاه دلت را به مردم...
جنبه!
یکی از ضروریات زندگی که وجودش حلال مشکلات و گاهی ضامن زندگی آسوده ست،
اما متأسفانه به شدت کمیاب و نادره.
هر انسانی وقتی وارد دنیا میشود سراسر نور است،
و هر گناهی که انجام دهد بخشی از آن نور را از دست میدهد.
اگر توبه کند ان شالله که خدا می بخشد،
اما آن نور دیگر به وجود شخص باز نمیگردد...
+جایی این حدیث رو به نقل از حضرت رسول_صلوات الله علیه خوندم
دیروز بالاخره رفتیم و برای پسرک گلم یه کیف خریدیم. :)
و امروز پسرکم مجهز رفت به مهد :)
دیروز مربی پسرک تو کانال مهدشون پیام گذاشت که چرا با بچه ها بازی نمیکنین!
من امروز ازشون پرسیدم که کی لوبیا کاشته؟
هیچکس نکاشته بوده!
کی کاردستی درست میکنه؟
هیچکس درست نکرده بوده!
آقا منو میگی اونقدر نگران بروزات پسرک شدم که
گریه م گرفت رسما!
:|
از بین رفتن عکسها و فیلمهای کودکی و نوزادی بچه ها،
یکی از بدترین فشارهای روانی ایه که میتونه به یک مادر وارد بشه.
:((
+واقعا دااااغووووونمممممم! :(