ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۷۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

وای خدای من!

باورم نمیشه اینجا آدمهایی هستند،

که من رو واقعا دعا می کنند!

واقعا!



+هیچی نمیتونم بگم بابت این همه مهربونیتون..

چشمام اشکی شده و قلبم تندتر میزنه،

متشکرم بی نهایت.

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۴۹
لوسی می

من هنوز همون درد دیروزم،

آدمِ همیشه؛

هیشکی مثل من عاشقت نبود،

عاشقت نمیشه!



+رونوشت به پسرانم. :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۱
لوسی می

دقت کردین آدمهایی که به خارج از کشور سفر میکنن،

سفر بین کشورها چقدر براشون ساده تره؟

مثلاً از لندن تا سیدنی سفر کردن،

براشون مثل رفتن از تهران به شیرازه!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۲۷
لوسی می

دانی که چیست دولت؟

دیدارِ یار دیدن!




+حتی در تلگرام! :)

+جناب حافظا.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۲۲
لوسی می

دیروز گل پسر حسن یوسف قشنگمو از یک سانتی متری ریشه جدا کرد!

:(

گذاشتمش تو آب شاید ریشه بده!

البته که بعید میدونم!

از قسمتی که تو خاکه ممکنه دوباره گل بده؟!

:(



+طفلک گلکم :(

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۵۹
لوسی می

چقدر حس خوبیه که تلگرامم هیچ پیام معلق و نخونده ای نداره!

کل گروه ها و کانالها به جز سه یا چهارتاشونو حذف کردم!

الان تلگرام برای من فقط وسیله ی ارتباطیه،

نه وسیله ی آموزش دیدن و مطالعه!

احساس بدی داشتم مدام الارم میداد 2000 تا پیام نخونده داری!

الان خیلی احساس سبکی میکنم.

:)



+درد از اونجا شروع شد که به جای کتاب خوندن، تلگرام خون شدیم!

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۵۳
لوسی می

شی...ایخام!

عبارتیه که شاید بیش از صد بااااار در طول روز می شنومش،

و رسماً داره منو دیوونه میکنه!

با اینکه ته دلم ناراحتم از این گذر ایام،

اما این عبارت قشـــــــــــــــــــنگ راه اسکی کردن رو نروِ من رو یاد گرفته،

و من مغزم سوت میکشه وقتی که گل پسر،

مکرراً و مکرراً و مکرراً،

بدون وقفه،

حتی بدون نفس کشیدن در میان عبارات،

بیانش میکنه.



+به معنای "شیر میخوام!"

+فقط دو هفته دیگه تا موعد نهاییِ شیرخوارگی گل پسر باقی مونده.

من در غصه ی اتمام این دوره ی مبارک، و عصبی و داغوووون از شنیدن مکرر این عبارت!

و مطمئن میشم که تز قبلیم درست بوده:

"بچه رو باید وقتی از شیر گرفت که حرف زدن نتواند!" :|

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۰۰
لوسی می

امروز عصر با بچه ها رفتیم پارک،

بعدم رفتیم خرید،

و چهار تا بیسکوییت خریدیم شد 80 هزار تومن!

(البته انصافاً کمی بیشتر از چهارتا بیسکوییت بود ولی خدایی گرونیه ها!)

بعدم تا ساعت نه و اندیِ شبانگاهان بیرون چرخیدیم!



+مرغ خریدم کیلو ده هزار تومن! :|

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۵۸
لوسی می

دیروز که با بچه ها کیک می پختیم،

پسرک میگه مامان میشه روز عروسی ما هم باشه؟

_ شما که هنوز کوچولویی، عروسی نکردی!

+خب من همین الان با گل پسر عروسی میکنم!

_ نمیشه که! باید صبر کنی بزرگ بشی با یه خانم عروسی کنی.

+خب بعد اسم زنم چی میشه؟!

_ نمیدونم! همون موقع باید ازش بپرسیم اسمش چیه!

+ من اسمشو میذارم لوسی می(اسم واقعی خودم رو گفت!)

:)



+و من غرق در لذت میشم! همینجوری بیخودی!خخخخ!

حیف که این خاطره رو هرگز نمیشه برای عروسم بگم! :دی

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۱۶
لوسی می

اولین روز از هشتمین سال هم سقفی ما،

با مأموریت مستر آغاز شد.

:)



+امسال سال معجزه ست.

هشتمین سال، سالِ پروازه.

من امسال پرواز میکنمممم. :)

+البته اگر خداوند رحمی بکند و همین اول سالی حالمون رو نگیره :|

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۰۵
لوسی می

امروز هفتمین سالگرد ازدواج من و مستر بود،

و خب من که محدودیت جابجایی داشتم،

لذا فقط تونستم کیک بپزم. ( رو کیک نوشتم 7 )

:)

و مستر هم که بالکل فراموش کرده بود،

اما وقتی یادش اومد ما رو به شهربازی و شام دعوت کرد. :)

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۱۲
لوسی می