ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۲۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

قسم به وعده ی شیرینِ "من یمت یرنی"

که ایستاده بمیرم به احترام علی




+هرکس بمیرد مرا می بیند.(امام علی علیه السلام)

+التماس دعا.

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۰۵
لوسی می

به بندگانم بگو سخن نیکوتر را بگویند، که شیطان در کمین است تا میان آنها دشمنی ایجاد کند.


۱. یه جوری حرف بزن و یه چیزی بگو که شیطان نتونه ازش سوء استفاده کنه و با حرف تو بینتون دلخوری و دشمنی ایجاد کنه. :)

۲. حالا اون یه حرف بدی زد، یه خبطی کرد، 

تو چرا اجازه میدی شیطان تو دلت جولان بده و کینه ی او رو به دلت بندازه و پر و بالش بده؟!

راه شیطان بر دلت رو ببند. :)


مواظب زبانها و دلهامون باشیم.


+ آخ که اگه قرآنی بودیم با همین یه آیه نود درصد مشکلات زندگیهامون حل بود. 

#قرآنِ_مهجورم :((

+و قل لعبادی یقولوا التی هی احسن، ان الشیطان ینزغ بینهم.(۵۳ اسراء)

+تیتر: به راستی که شیطان دشمن انسان است. (ادامه ی همون آیه ی ۵۳ اسراء)


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۱۲
لوسی می

اسلام با تمدن مخالف نیست. با دلبستگی مخالف است.

مخالف است که آمال و آرزوی ما همین باشد؛

تمام همت ما این باشد که خوب بخوریم، خوب بخوابیم و خوب شهوات را ارضا کنیم.

مخالف است که همه ی همِّ انسان علفش باشد!

تمدن به اعلا مرتبه باشد اما مهار در معنویت.

یک کسی گفته بود این مسئله ی جنسی، این مسئله ی پوشش دیگر این روزها برای ما حل شده است.

خب این را که از صدر خلقت حیوانات حل کرده بودند!

آن آزادی که شما میگویید الآن حل شده، که حیوانات از صدر خلقت آزاد بودند!

انبیا آمدند این آزادی جلویش را بگیرند.

اصل شهوت طبیعی است و باید هم کار خودش را بکند اما حد دارد. حدود دارد.

اگر تعلیم و تربیت آنطور که انبیا خواسته اند تحقق پیدا بکند انسان صحیح میشود و انسان می شود وگرنه که حیوان است.

حیوان شعاع فعالیتش خیلی محدود است و حد تجاوز و تعدی اش هم محدود است.

طعمه ای گیر می آورد و می خورد و دیگر آن چنان ذخیره ای نمیکند.

بعضیهاشان هم میخورند و میروند میخوابند.

اما انسانی که به انسانیت نرسیده در حد حیوان هم حد ندارد.

نه در شهوت، نه در آمال و آرزو.

شما فرض کنید که همین انسان با خودش میگوید یک خانه ای داشته باشیم خوب است.

وقتی خانه آمد میگوید خب یک باغی هم باشد،

باغ که آمد می گوید مزرعه هم باشد،

ماشین هم فلان باشد،

هرچه که باشد بیشتر میخواهد.

اینهایی که یک مملکت دستشان است میروند دنبال مملکت دیگر، منابع دیگر.

همه دنیا را هم به او بدهی میرود ماه را بگیرد مریخ را بگیرد.

این یک موجودی است که خدا او را اینطور خلق کرده که در حد تمایلات حیوانی از حیوانات بدتر است و تمایلاتش حد ندارد.

شهوت حیوان وقت تولید مثلش است در مابقی آنطورها نیستند،

اما انسان شهوتش هیچ حدی ندارد، نه حد خاصی دارد، نه مدل خاصی دارد،

یک همچو حیوانی است.

در هرچیز همه مدلش را میخواهد تجربه کند.

شما نامحدود هستید،

اگر انسان این نامحدودی را در ظرف حیوانیت خود بریزد، حیوانی نامحدود می شود،

اینجا صورتش انسان است،

وقتی این پرده افتاد و آن عالم پیدا شد صورت واقعی اش آشکار میشود.

آنطور نیست که همه آنجا انسان باشند.

اگر اینجا انسان شد، آنجا انسان است.

خب بعضیها مهار ندارند، آزاد هستند.

این آزادی ای که غرب میخواهد همین است. که مهاری نباشد،

هرچه میخواهد باشد، هر کار میخواهد بکند.

این آزادی حدی ندارد برای خودش،

هرچقدر هم آزادی بدهی جلوتر می رود و مدل دیگرش را میخواهد.

آزادیِ تنها سعادت ملت نیست،

استقلالِ تنها سعادت ملت نیست،

مادیتِ تنها سعادت ملت نیست،

اینها در پناه معنویت سعادت است.

معنویات مهم است.

بکوشید تا معنویت تحصیل کنید.

تا ان شالله سعادتمند بشوید.

خداوند همه شما را سعادتمند بکند.



+ در این اولین شب قدر، به حد و حدود خودمون و آمال و آرزوهامون فکر کنیم و قدر انسانیت خودمون رو واکاوی کنیم.

التماس دعا دارم و دعاگو هستم.

+تیتر: آنها مانند حیواناتند. (۱۷۹ اعراف)_خداوند فحش نمیدهد و ناسزا نمیگوید، او ماهیت وجودی و مرتبه ی وجودی بنده اش را خبر میدهد._

+متن: صحیفه امام جلد هشتم. (اقتباس پراکنده)



+ ای سفر کرده که صد قافله دل همره توست، اگر اینجا رو امشب خوندی، هرکجا هستی منو دعا کن لطفا.

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۰۲
لوسی می

برای مهمانی افطاری خود، 

کتلت درست کنیم.

والسلام.



+لهِ لِهَم الان! لهِ لِه!

۲۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۷ ، ۲۳:۰۰
لوسی می

ده سال پیش،

سحرگاه هفدهم رمضان المبارک،

من و مستر با دهن ماه رمضون (:دی)

در محضر امام هشتم عقد کردیم 

و برای اولین بار، و به زووورِ بابام(:دی)

دست تو دست هم گذاشتیم،

و بعد رفتیم زیارت امام‌ مهربانیها.

:)

عجب روزی بود.

پر از احساسات متناقض بودم!

با اینکه همیشه مستر اولین گزینه ی تایید شده ی ذهنم برای ازدواج بود،

و حتی بدون حرف و خواستگاری هم یه حسی همییییشه بهم میگفت که بالاخره همسر همین آدم میشم،

اما اصلا دوست نداشتم پیشش بمونم.

بعد از عقد هم حاضر نشدم باهاش برم بیرون!

با مامان و بابام برگشتم خونه خودمون! :دی

همون شب برادر مستر ما رو برای افطار دعوت کرد.

یادمه بعد از افطار بابام ماشینو داد به من و گفت با مستر بیا خونه.

نشستیم تو ماشین و من وسط رانندگی دیدم کمربند نبستم.

در حین رانندگی کمربند رو کشیدم که تو گیره ش محکم کنم، نمیشد!

مستر طفلکی خواست کمکم کنه 

که با جیغ ناگهانی من مواجه شد که: 

به من دست نزنیا! :)))

هنوز که هنوزه این خاطره رو تعریف میکنه :)))


+خدایی مستر در پذیرش من و کنار اومدن با اخلاق عجیب و غریبم در طول سالها، سعه صدر بی نظیری داشت و داره. و بدون اغراق، عامل اصلی آرامش این سالهای خانواده ی ما، فقط و فقط اخلاق بزرگمنشانه ی مستر بوده و هست.

+قبلاترها وقتی کسی میگفت ده سال از عقدمون یا زندگیمون گذشته قشنگ احساس میکردم میانساله! :/

۳۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۷ ، ۰۹:۲۵
لوسی می

فک کن درست وسط ماهی که کلهم اجمعینش عیده،

یه عید هم بذارن!

اونم شب جمعه باشه.:)

نور علی نور که میگن همینه.

عیدتون مبارک :)


التماس دعا
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۷ ، ۰۹:۴۱
لوسی می

یادتونه گفته بودم آزمون زبان شرکت کردم؟ اینجا

نتایج آزمون زبانم اومد!

نمره ی آزمونم معادل آیلتس ۶ و در سطح متوسط ارزیابی شد! :/

خب با توجه به اینکه دقیقا خودم بودم و سواد خودم و حتی یک منبع هم برای آزمون مطالعه نکردم بد نیست،

اما انتظار بیشتری از خودم داشتم!

همین دیگه. :)



+واقعا نمیفهمم چرا خدا اصرار داره منو بذاره درست وسططططط برزخ ماجرا!

خدایا به تو توکل کردم خودت کفایتم کن لطفا.

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۷ ، ۲۳:۱۲
لوسی می

اگر خاطرات عرفا و صلحا رو خونده باشید،

می بینید که غالبشون در سیر سلوک خودشون،

با سربلندی از یک آزمون الهی، ناگهان به مقامات بالا رسیدن.

و اکثر این آزمونها و ابتلائات هم مربوط به غریزه ی جنسی بوده.

یعنی دور از چشم مردم و در خفا

شرایطی برای هرز کردن دل و دیده براشون ایجاد شده،

اما اونها به خاطر عمل به فرمان خداوند از گناه و لذت چشم پوشیدند

و از اون به بعد عنایات خاصه ی الهی رو به وضوح دریافت کردند.

داشتم فکر میکردم عدل الهی حکم میکنه که همه ی ما در شرایط آزمون ارتقای روحی قرار بگیریم.

باید بتونیم یه بارم که شده تو اون جاهایی که تصمیم درست ما رو یهو می بره وسط بهشت شانسمون رو امتحان کنیم.

قطعا این آزمونها برامون پیش اومده،

اما نرفتیم!

نخواستیم که بریم.(فکر کنید، حتما یادتون میاد.)

هوسهامون رو مقدم کردیم، خدا رو فراموش کردیم، کاری رو کردیم که نباید.

این روزها دارم به لحظه لحظه های سختی فکر میکنم که تصمیمها و واکنشهام بر اساس خواست دلم بوده،

به تمام رخدادهایی که عاجزم کرده بودن از تصمیم درست.

باورتون میشه که بگم‌ دارم حسرت میخورم از گذر اون روزهای سخت؟

دلم میخواست اون روزها برمیگشتن.

دلم میخواست کسی می بود که به من میگفت شاید همین ابتلایی که تو رو اینقدر پریشون کرده و افسار واکنشها و تصمیماتت رو به دست نفس اماره ت داده، ممکنه همون ابتلای سرنوشت ساز زندگی تو باشه.

اگر میدونستم شاید و شاید آگاهانه تر عمل میکردم.

حالا خیلی فرصتها از دست رفته و خیلی سقوطها حاصل شده اما امتحانهای سرنوشت ساز الهی تا پایان عمر ما ادامه دارن.

اصلا شاید برای همینه که میگن کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.

تو عاشورا و تو کربلا تصمیم هرکس می تونست آدمها رو یهو ببره وسط بهشت.

مثلا تصمیمی مثل تصمیم حر_علیه الرحمه.

و الانم هر آزمونی می تونه آزمون کربلایی تو باشه.

این آزمون میتونه صبوری و خویشتنداری در برابر فرزند و همسر، یا چشم فرو بستن از نگاه حرام، یا کظم غیظ، یا بخشیدن گناهکار، یا صاف کردن دل از کینه ی کسی، یا منصرف شدن از انتقام، یا دست کشیدن از لذت حرام یا احترام ذلیلانه به والدین، یا تمکین از حقی باشه که بر ضرر توست و یا لب به غیبت نگشوندن در اون روزی که از خشم مالامال هستیم.

حواسمون رو شش دااااانگ به جاده ی پر تلاطم زندگی جمع کنیم..

حواست باشه، شاید امروز آزمون تو جلوی راهت قرار بگیره.

فرصتهای رشد رو از دست ندیم.

حیفه. خیلی حیفه.

:(



+می فرماید: اَحَسبَ الناس اَن یترکوا اَن یقولوا آمنا و هم‌لایفتنون؟(۲ عنکبوت)

آیا مردم گمان میکنند همین که بگویند ایمان آورده ایم کافی است و رها می شوند و امتحان نمی شوند؟

+این دعا زمزمه ی همه ی لحظاتتون باشه، مخصوصا تو این ماه مبارک:

اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات و رحمت و مغفره.

خدایا مرا در این جایگاه و موقعیتی که هستم در زمره ی کسانی قرار بده که از جانب تو درود و رحمت و مغفرت دریافت می کنند.

+صلی الله علیک یا ابا عبدلله.

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۷ ، ۱۶:۳۲
لوسی می

من وقتی تو مهمونیها شرکت میکنم،

بعد از خروج از مهمونی،

بیشتر از اونکه به حرفهای بقیه و منظورها و عیبهاشون فکر کنم

حرفهای خودم و برداشتهای احتمالی مستمعین رو حلاجی میکنم!

و بعد اگر چیزی گفته باشم که نباید و نشاید،

تا مدتها اعصابم داغون می مونه و از خودم حرص میخورم! :/

و این خییییلی بده که از ذهنم خارج نمیشه! :/



+ چطور افکارمون رو تحت سلطه خودمون دربیاریم؟! :/

+دیشب با رفقای مستر افطار کردیم. :)

۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۷ ، ۱۰:۵۱
لوسی می

دیروز مستر هرچقدر غر تو دلش بود بهم گفت!

از اینکه سحری براش پلو و چلو درست نمیکنم!

از اینکه دیروز سحر وقتی من پنیر و خربزه میخوردم،

اون مجبور شده بود کره و خرما بخوره!

از اینکه چقدر مورد ظلم واقع میشه که سحری هاش پلو خورش نیست!

و هی گفت و گفت.

منم شروع کردم به غر زدن😁

که سحر نمیذاری دو دقه بیشتر بخوابم،

و وقتی هم که آب میاری میذاری کنار خودت که دست من بهش نرسه!😒

خندید. :)

گفتیم و خندیدیم و کل کل کردیم و بعد بهش قول دادم که مثل یک کدبانوی نمونه از حالا تا آخر ماه رمضون همیشه یه غذای آماده برای سحر داشته باشیم تا مجبور نشه کره و خرما بخوره! 🙄

و بعد برای سحر امروز الویه درست کردم🤗

اما چه فایده؟!

سحری خواب موندیم 😂😂😂

:)))

۳۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۷ ، ۱۱:۱۳
لوسی می

خونه مامان مستر هستیم که عمه ی بچه ها هم میاد.

پسرک سریع میدوه تو اتاق و میگه: پدرجون بیاین، خواهر° پسرتون اومده!

کلی ملت درگیر بودن که چی داره میگه:)))


عمه ی پسرک بهش میگه بیا یه بوس بده.

پدرجونش میگه: بوسهای پسرک گرونه.

عمه: پسرک! بیا یه بوس بده ببینم بوسِ گرونت چه مزه ایه!

پسرک: مزه پول میده دیگه!

:))



#شصت_و_شش_ماهگی!

۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۷ ، ۱۰:۳۸
لوسی می

گل پسر میگه:

من با پدرجون رفتم کوه. قورباغه بود. اما من ندیدم.

میگم اگه ندیدی از کجا فهمیدی قورباغه بود؟

میگه پدرجون یه سنگ برداشت، انداخت، گفت اینه! اینه! قورباغه اینه!

اما من بازم ندیدم. :)


+این روزا هزاااار بار غش میکنم از حرف زدنهای گل پسر:)

ان شالله روزی همه.

#سی_و_دو_ماهگی

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۱۳
لوسی می

من به تقدس قانون اعتقادی ندارم،

اما به لزوم تمکین از قانون و احترام به قانون و لازم الاجرا بودن قانون اعتقاد دارم.

قانون هر مملکت و محلی که حاکمیتی پذیرفته شده دارد برای ساکنان اون منطقه و ذی نفعانش( اونهایی که از منافع اون منطقه استفاده میکنند) لازم الاجراست.

حاکمیت پذیرفته شده یعنی چی؟

یعنی حاکمیتی که اکثریت ذی نفعان اون حکومت قبولش کرده باشن.(تنها راه به اجماع رسیدن در جوامع بشری)

یا اینکه ذی نفعان در ازای دریافت یه سری امکانات ملزم به رعایتش باشند(مثل دانشگاه که در ازای ارائه ی یه سری خدمات و امکانات انتظار رعایت قوانینش رو داره)

** یا باید به خرد جمعی و دموکراسی معتقد باشیم و یا به قانون جنگل.

لطفا قبل از خوندن این متن تکلیف خودتون رو معلوم کنید. شما به دموکراسی و خرد جمعی معتقدید یا به قانون جنگل؟؟

قانون جنگل میگه هرکس هرکار دلش خواست بکند و در محل تعارض منافع، قدرت تعیین کننده ی حق است.

قانون دموکراسی میگه ملت بر سر یک قانون به اجماع برسند(رای حداکثری که ۵۰ درصد به علاوه ی یک هست) و بعد همه ی اون جامعه حتی اون ۴۹ درصد مخالف هم ازش تمکین کنند.

جاااان عزیزانتون کجای این حرف ضد منطقه؟

حالا اگر اون ۴۹ درصد دیگه عاصی شدن چه کار بکنن؟

تصور کنین که اون ۴۹ درصد بخوان عملا و مداوما ضد قانونِ دموکراتیک رفتار کنن و علنا قانون شکنی کنند. بعد مدام بین گروه موافق و گروه مخالف جنگ و بحث و دشمنی باشه. اون جامعه به کجا میرسه؟ خودتون بگین. به کجا میرسه؟

۴۹ درصد میگن هرکس هر کار "دلش" خواست بکند. ما محدود شدیم ما فلان شدیم و بهمان. خب وقتی ۵۱ درصد مخالف شما هستند ایا تمدن انسانی به شما حکم نمیکنه که به قانونی که اکثریت پذیرفتنش تن بدین؟!

چهار راه که بیشتر وجود نداره: 

۱. پذیرش حکم تمدن دموکراتیک، 

۲. ترغیب اون ۵۱ درصد برای ملحق شدن به معترضین و لغو قانون

۳. نقض قانون، ایجاد آشوب و مبارزه با قانون و تن دادن به حکم زور و قدرت(هرکی زورش بیشتر!)

۴. هجرت.

خب طبیعیه که حتی برای اداره ی یک مهدکودک هم نمیان مدااام رفراندوم برگزار کنن! در نتیجه اگر خواستید از روش دوم استفاده کنید به دو درصد رای جمع کردن نباید اکتفا کنید. باید بحث و استدلالتون برای ترغیب اعضای ۵۱ درصدی رو تا حد جذب لااقل ۸۰ درصد کل آرا ادامه بدین تا حاکمیت مجاب شه که کنار بره یا مثلا مجددا رفراندوم برگزار بشه. دامنه اعتراضات اونقددددر باید گسترده باشه که بشه به چشم دید، نه اینکه به چهار نفر از اطرافیانمون نگاه کنیم که قبلا جزو ۵۱ درصدی ها بودن و حالا موافق ما هستن و بگیم خب دو درصدمون جور شد! یالا رفراندوم! رفراندوم!


اما چیزی که واضحه اینه که تا وقتی قانون، پا برجاست باید بهش پایبند بود وگرنه قانون شکنی مجازات داره. مخالفت با قانون با اعتراض به قانون میسره، نه با قانون شکنی.

و اعتراض هم باید در چارچوب قانون باشه نه با قانون شکنی. دنبال آشوب میگردی یا دنبال اعتراض هستی؟

قانون شکنی مجازات داره که مجازاتشم قانونیه (و منطقی هم هست چون بقای جامعه و حکومت در گرو قانون مداری اعضای جامعه ست. و رفتار ضد قانون نوعی از بر هم زدن آرامش در جامعه ست. حالا این یه بحث مفصل دیگه ست که الان بهش نمی پردازیم_به صورت مختصر در کامنتهای هومورو به این بحث اشاره کردیم_) در نتیجه اگه قانون شکنی میکنی به حکم همون قانون ۵۱ درصدی مجازات هم میشی.

 نه اینکه شما بگی منننننن دلمممممم اینو نمیخواد، انجام نمیدم. منم بگم منننننن دلممممم اونو میخواد و اون مدلی انجام میدم و بعدم بگیم عجب حاکم غاصبیه که به دلخواه من و تو رفتار نمیکنه و عجب ظاااالمههههه که با قانون شکنی من و تو هم مقابله میکنه و یا عرصه رو برای قانون شکنی تنگ میکنه و نمیذاره با خیال رااااحت قانون شکن باشیم! :/


حالا یه عده روشنفکر هستن که میگن قانون غیرمنطقی لازم الاجرا نیست. باید برگردیم به اون بخش دوستاره دار بحث. این که باز میشه همون قانون جنگل بالام جان.

تو میگی قانون آ غیرمنطقیه من میگم قانون ب. حالا کدوم درست میگیم؟ کدومو اجرا کنیم و کدومو اجرا نکنیم؟ به میل "دلمون" رفتار کنیم متمدنانه تره یا به رای دموکراسی؟ شایدم تمدن در اینه که دعوا کنیم و به هم بد و بیراه بگیم تا بالاخره یکی کم بیاره؟

یه عده ی دیگه باز از اینا جذابترن!

میگن شاید قانون این باشه که تو هر روز صبح باید یه میخ برداری بذاری رو کله ت با چکش سه مرتبه بزنی روش. خب آیا این قانون قابل تمکینه و باید این کار رو بکنم؟

من واقعا جوابی برای این جماعت ندارم که تا این حد خرد جمعی اون ۵۱ درصد رو سخیف و احمقانه فرض و بیان میکنند و فقط منطق دل بخواه های خودشون رو در حد اولوا الباب میدونن!

واقعا اگر جامعه ای هچین انواعی از قوانین داره و غالب جامعه هم موافق اون قانون احمقانه هستند و با روشنگری های شما هم حاضر نیستند با اون نوع از قوانین مخالفت کنند و خرد جمعی متخصصانشون به چنین قوانینی حکم داده، تنها توصیه م به معترضین اولی اللب فرار از اونجاست. من باشم همین کار رو میکنم. یعنی راهی جز این نیست اصلا. :)




+ حالا شما این مباحث رو تعمیم بده به یک جامعه و حکومت ۹۸ درصدی!

به رهبری امامی که در تبعید (نه در سفری دلخواه) که در تبعید، در فرانسه گوشت گوسفند قربانیِ دوستانش رو که به حساب خودشون به خاطر اِعمال ذبح شرعی خارج از کشتارگاه کشته بودند، نمیخورد، چون ذبح گوسفند در خارج کشتارگاه در فرانسه ممنوع بود. قانون ذبح غیرشرعی گوسفند در فرانسه با همه ی اعتقاداتِ اون مرد مخالف بود. اما او می فهمید که "قانون" یعنی چی. میفهمید "تمدن بشری" یعنی چی. می فهمید "احترام به رای اکثریت" و "حاکمیت یک جامعه" یعنی چی. حتی اگر اون جامعه از لائیکترین جوامع بشری باشه.

ما پیرو اون مردی هستیم که با تماااام مخالفتش با برجام که بر دوست و دشمن عیان است به خرد جمعی احترام میذاره و میگه تا وقتی برجام برپاست هرگز برخلاف برجام عمل نخواهیم کرد. 


ما به قانون و تعهد و اخلاق معتقدیم نه به دلخواه هامون. صدتا قانون الان میتونم ردیف کنم که با تک تکش مخالفم و تک تکش منافعم رو به تاراج برده! 

شکی نیست که خرد جمعی همیشه درست نمیگه. اما اساس بقای یک جامعه (و نه لزوما حکومت)، اساس بقای یک جامعه بر تمکین از خرد جمعی و حفظ وحدت جمعی است.

توضیحیه: این سه خط آخر رو دوباره بخونید. که خرد جمعی همیشه درست نمیگه و برحق نیست. در صورت وجود شبهات به کامنتها هم یه سری بزنید.مخصوصا کامنتهای هومورو که در اونها مختصر و مفید نحوه ی مخالفت با قانون و حکومت فاسد رو عرض کردیم.



+ هزار تا عنوان عوض کردم! آخرم به دلم ننشست. اصلا همون شماره گذاری بهتره!

۴۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۷ ، ۰۵:۳۱
لوسی می