ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

1341.

جمعه, ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۶ ب.ظ

از حضور دومین نعمت بزرگ الهی تو زندگیمون

چهل روز گذشت..

و اگر هر روز هزاربار شکر کنم

کمه.. کمه.. کمــــــــــــــــــــــه!



+باهاش که حرف میزنم میخنده

و اساسی به صدای من و آغوش من واکنش مثبت نشون میده.

بسیاااااااااار هم مامانی و بغلی شده!

+طفلک پسرکم..

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۱۷
لوسی می

نظرات  (۶)

خیلی خیلی هم عالی. ان شالله نامدار باشن و زیر سایه اهل بیت بزرگ بشن :)

حالا چرا رمز دار؟
پاسخ:
قربونت. همچنین کوچولوی شما.
والا ما نفهمیدیم آخر این پست رمزدار نمایش داده شد یا بی رمز!!
اما میخواستم رمز دار باشه که فقط شماها بخونین که معلومه از اقوامم نیستین! خخخخخخخ!
۱۸ مهر ۹۴ ، ۰۵:۵۸ مامان محمدمهدی
به به چه اسمهای قشنگی
واقعا خجالت نمیکشی با وجود همچین اسمهای زیبا که تازه اونم به این ترتیب و دلیل اینطور نامگذاری شدن، را به راه میای و میگی سنجد و پسرک!!!
من از الان بهت اولتیماتوم میدم من بعد اگه تو یادداشتی اسم بچه هارو اینطوری بنویسی دیگه واست تو اون پست نظرات گرانبهامو نمینویسم تا بمونی تو خماریشون:)) وال لا
پاسخ:
قربونت. چی بگم آخه؟! ترس از اینکه یک آشنا اینجا رو بخونه کم نیست.
ولی تهدیدت انقدر تاثیر گذار بود که تصمیم گرفتم از حالا تو وب علی و امیر صداشون کنم. :)

۱۸ مهر ۹۴ ، ۰۶:۱۰ کوثر متقی
ای جان چ اسم های خوشگلی حنا جون😍
پاسخ:
حنا؟! من حنا نیستم باور کن! :|
راستشو بگو وب منو با کی اشتباه گرفتی؟! :دی
ممنون عزیزم
۱۸ مهر ۹۴ ، ۰۸:۴۳ مامان کوثر
کاش میتونستی انلاین باشی
خیلی به مشاوره ات احتیاج دارم:(
چه اسم های زیبایی البته منم ازین اسامی فوق العاده خوشم میاد
موقعی که داشتم میخوندم مو به دستم سیخ شد که متوسل به امام رضا شده بودی
منم ارادت خاصی به امام رضا علیه السلام دارم :(
پاسخ:
:)
من هم طیف علاقه مندی اسمهام خیلی زیاده.
ولی خب قسمت بچه های من این اسمها بود :)
ان شالله زیارتشون به زودی قسمت هردومون بشه.
۲۰ مهر ۹۴ ، ۱۰:۵۲ مامان کوثر
چ حس های نابی، از اون حس هایی که فقط مادر درک میکنه، و سختی هایی رو که اونا رو هم فقط مادر درک میکنه رو از تن به در میبره، گوارای وجود
منم خیلی وقتها دلم برای این حس ها تنگ میشه، ولی فکر میکنم برای بچه دوم سخت تر از بچه اوله، اون امنیت خاطری که برای اولی داشتی برای دومی نداری، و هی دلت به سمت اولی میکشه که به اون ظلم نشه، اینجا حساس نشه، اونجا ناراحت نشه و ... و مجبوری ابراز محبت هایی که سراولی راحت میتونستی حتی فریاد بزنی رو سر دومی تا حد زیادی کنترل کنی، و این به نظرم سخته، ولـــــــــــــــــــی بهرحال شیرینه

+راستی من هنوزم با شکلک نداشتن اینجا مشکل دارم:((((((((