ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

1681.

دوشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۱۹ ب.ظ

گل پسر رو میخوابونم ومیرم تو اتاق

یهو با صدای گریه ش برمیگردم و می بینم مثل همیشه پسرک بیدارش کرده

 و بعدم نشسته کنارش.

دوباره میذارمش رو پام تا بخوابه.

هنوز خوابش سنگین نشده

که صدایی مثل خالی کردن یه بطری آب میشنوم و

 بلافاصله صدای جا ادویه ای ها

خواب گل پسر خمار رو بیخیال میشم و میذارمش و میرم تو آشپزخونه

می بینم قوری چای ساز رو برداشته

توش رو پر از روغن مایع کرده 

و کل ادویه ها رو هم خالی کرده تو صافی قوری...

:\


+ اینم طرز تهیه ی دم کرده ی ادویه در روغن!

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۲
لوسی می

نظرات  (۱۳)

۱۲ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۲۶ آبجی خانوم
دارم فکر میکنم چه جور میشه در شرایط مشابه جیغ نزنم :/

میگم بانو راهکارهات رو بگو بلکه پس فردا به کارمون اومد
پاسخ:
خب اگه مثل من عادت کنی جیغ نمیکشی.
من واقعا در مقابلش کم میارم فقط جدیدا چون مالکیتش روی اسباب بازی هاش براش مهم شده منم از این حربه استفاده میکنم و میگم آشپزخونه مال مامانه. هرچی بخوای برداری باید اجازه بگیری.. گاهی جواب میده و اکثرا نه! ولی من فعلا رو این تیوری مصرم تا ببینم چی میشه..
۱۲ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۴۹ مامان محمدمهدی
وااااااااای
خدایا صبر صبر صبر بده به لوسی می
پاسخ:
گفتم یه چند روزی از کارهای همون روز پسرک بنویسم یه کم درک بشم لااقل!
ممنون. دعا لازمم واقعا!
سلام
ماشاالله بهش
خیلی سخته کارت
پسر من ار این هنرنماییا نمی کنه
اما خب خیلی کنار دستم تو اشپزخونست و همین گاهی اوقات کلافم می کنه
خدا بهت صبر بده:)
پاسخ:
سلام. چی بگم والا..
خدا رو شکر کنین. مخصوصا از وقت ی گل پسر اومده کارم خیلی سخت تر شده..
اینکه خیلی خووووووبه.وضع منو ببینین!:))
الحمدلله...
ممنونم. :)
۱۲ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۱۴ مهراد فروتن
وااااااااااااای 
ماشاءالله 
این پسرک دیگه شیطنت رو ترکونده 
من دیگه هیچ دفاعی ندارم :|
روغن!!!!!!! ادویه!!!!!!!!! قوری چای ساز!!!!!!!
/O\ <~~~~~ این باز منم که کاملا کم آورده و تسلیم شده است :))
[آیت الکرسی، وان یکاد و...]
پاسخ:
:))
والا از وقتی اینا رو نوشتم احساس مظلومیت شدیدتری میکنم! قبلش اصلا فکر نمیکردم رفتارهای پسرک اینقدددررر منحصر بفرد باشه! و البته حس میکنم خیلی هم مادر بدی نیستم! کمی هم از این وجه امیدوار کننده ست..
این ایه الکرسی و وان یکادی که بعد از اون کامنتم تو کروشه میذارین احساس عذاب وجدان بهم میده! دلخور نشده باشین یه وقت!
خدا حفظشون کنه
به شما هم صبر بده :)
پاسخ:
ممنون عزیزم. الهی آمین.
سلام.دوستم خوبی
پسرای گلت خوبن؟؟
پست هاتو خوندم
تایید مقاله رو بهت تبریک میگم انشالا اتمام پایان نامه
پاسخ:
سلام عزیزم. ممنون شما خوبی؟ درسها چطوره؟
ممنونم ان شالله.:)
ای وای من!!
خذایا صبر
پاسخ:
اینها مثالهایی از ماجرای هر روز ماست.. من دیدم یه مدت دارم غر میزنم و بروزات کلافگی دارم گفتم چند نمونه از یک روز پسرک رو درج کنم تا لااقل کمی درک بشم و ببینم بقیه چطورن؟
شاهزاده ی شما هم از این کارها نمیکنه؟

:|

سخته ولی کنجکاوی هاشو دریاب ان شاالله که روزی انسان موفق و مفیدی بشه:)

می دونم خیلی بازی های جورواجور می کنی باهاش! ولی دقت کردن روی این شیطنتاشم شاید بهت کمک کنه بازی هایی که احتمالا به درد پرورش خلاقیتای خاص خودش بخوره رو کشف کنی! شایدم تزم اشتباه باشه:)))

پاسخ:
ان شالله. اتفاقا یه دغدغه ی بزرگم همینه که چطور طوری متوجهش کنم که کاراش در عرف نیست که تو ذوق خلاقانه ش هم نخوره و ضدحال محسوب نشه! 
کاملا درست میگی اما چیزی به ذهنم نرسیده تا الان! جز بازی هایی که همه ی واقعیت ها رو داشته باشه به صورت ماکتی البته. باید بیشتر فکر کنمممم. ممنون ازت.
دوباره سلام
اومدم بگم صبرت واقعا قابل تقدیره
به خودت کلی جایزه بده و از خودت راضی باش
من که کلی خجالت زده شدم از بی صبری های خودم
راستی کاش یه کم سرگرمش کنی با کارتونی چیزی که مناسبشه...به نظرم اونطوری هم برای خودش و هم شما خیلی بهتره
پاسخ:
سلام. ممنون عزیزم هرچند که خودم اینطوری فکر نمیکردم ولی الان که دقیق میشم می بینم من واقعا هیچ وقت پسرک رو دعوا نکرده م مگر وقتی که میره سراغ گل پسر! درسته که فراوانی دعواهای این روزهامون بیشتر شده اما دلیلش گل پسره نه کارها و خرابکاریهای پسرک. همیشه سعی کردم تو ذوقش نزنم و فقط متوجهش کنم که قبل از این کارها باید اجازه بگیره و خبر بده ولی خب...
فکر میکنم اونقدرها که فکر میکردم مادر خیلی بد و عصبی ای نیستمممم..ههههه! ولی هنوز از ایده آل خودم خیلی دووووورمممم..
نمیدونم چه کار کنم! کلا پایه ی بازی با اسباب بازی هاش نیست. خیلی بازی کنه یک ساعت در روزه... اتفاقا همین الان داشت میگفت برای تولدم اسباب بازی بخرین گفتم شما که اصلا با این طفلکیها بازی نمیکنی! قانع شد کاملا! :)))
۱۳ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۱۵ مامان کوثر
اومدم بگم ای وااااااااااای، دیدم همه گفتن، پس جنبه دیگه قضیه رو میبینم که خیلی هم حس نکنی مظلوم واقع شدی:دی
بچه است دیگه، بچه گی نکنه، چه کار کنه
حالا ایشالا گل پسرت بزرگتر بشه که با هم مشغول بشن، این دسته گل هاش کمتر بشه
مطمئنا اگه سرش به بازیهای پسرونه اش گرم بود، انقدر به آشپزی یا کارهای تو دقیق نمیشد، یاد کوچه های خاکیمون، و بازیهای دسته جمعی با بچه های همسایه به خیر، خونه نبودیم که بخوایم این کارها رو بکنیم
البته شایدم زیادی چرت گفتم: دی
بعد از همه اینها من هم مدتی بود خیلی کلافه شده بودم (خب هر بچه ای شیطنت های خاص خودش رو داره دیده)، ولی کوثر که مریض شد، الان با جون و دل قربون صدقه هر شیطنتش میرم
نتیجه اخلاقی============> در هر حالتی خدا رو شکر کن
این دیده خیلییییییییی بی ربط بود نه؟؟؟
میخای اصن این نظرو تایید نکن، تا ملت به ذهن ... من پی نبرن:))))))))))))
پاسخ:
آره بابا من اصلا دوست ندارم یه گوشه بشینه. این پستها اصصصصصصلا جنبه ی درددل نداشت. من فقط خواستم چند مورد از روزانه های پسرک رو تعریف کنم و یه روزی هم به خود پسرک نشون بدم که چه ها میکرده چون واقعا خیلی هاش رو فراموش خواهم کرد..
نه بی ربط نبود. ممنون از تلنگر و توصیه ی قشنگت. الحمدلله علی کل حال.
فعلا درسا کنسل هست
یه مشکل بزرگتر اومده
دعا کن لطفا تا اونچیزی که صلاحه برام رقم بخوره
پاسخ:
ای بابا! ان شالله که خیره.
 آره عزیزم حتما. ان شالله هرچی خیر و صلاحه قسمتت بشه. و خدا دلت رو هم راضی به این قسمت قرار بده.
من همیشه دعام اینه...

یا خدا!!!!!! 

ماشالا پسرت چه شیطونه :) 

پاسخ:
؛)
بعله.. شیطووووونه. :))
واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هیچ وقت دعواش نکردی؟
پس من چه مامان بدی هستم:(((((((((((((
پاسخ:
نه واقعا! دعوا که کردم منظورم این بود که خیلی کم بوده. نه اینکه هیچوقت نبوده باشه. تا قبل از دو سالگیش که اصلا نبوده نهایتا دو تا سه بار بعد از اون هم من دیگه هورمونی محسوب می شدم!  بعدم که گل پسر بوده و شده اصل ماجرای دعوا! هههههههه!
ولی خدا وکیلی یادم نیست سر خرابکاریهاش و شیطنتهاش برخورد تند و شدیدی کرده باشم مگر یکی دو بار که کفریم کرده باشه!