ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

استاد الهی ما
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

1896.

چهارشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۶ ب.ظ

هنوز ضربان قلبم به حالت طبیعی برنگشته،

فشارم افتاده..

کمتر از پنج دقیقه پیش،

صدا و لرزش شدیدی مثل صدای سقوط هواپیما تو منطقه ما شنیده شد...



+خدا رحم کنه..

+البته مستر میگه صدای سقوط هواپیما این مدلی نیست..

و من نمیدونم چی می تونه سقوط کرده باشه جز هواپیما!

:|

+اول فکر کردم زلزله اومده، اما بیشتر به سقوط و انفجار شبیه بود..


+بعداً نوشت: کاشف به عمل اومد که هیچ موضوع خاصی نبوده،

شهرداری برای پروژه شون مشغول خراب کردن یک بخش عظیمی از شهره! :|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۱۸
لوسی می

نظرات  (۱۰)

۱۸ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۵۷ آبجی خانوم
ان شاالله که خیره :|
پاسخ:
:|
ان شالله.
ینی چی می تونه باشه این وقت روز؟! :|
۱۸ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۵۹ .. بانو ..
ان شاء الله که اتفاق خاصی نیفتاده.
صدای سقوط هواپیما مگه چه شکلیه؟!!!
این چه شکلی بود؟؟ :|
من بودم چنان جیغی میزدم که صدام تا چنتا خونه اون طرف تر میرفت :/
پاسخ:
ان شالله.
حدود ده سال پیش اتفاق بدی افتاده بود که اینطور موجش رو ما شنیدیم.
نمیدونم چی میتونه باشه.
من فکر کردم زلزله اومده منتظر بودم سقف بیاد پایین!
نیومد الحمدلله..
۱۸ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۰۵ .. بانو ..
چه اتفاقی؟ اگه مشکلی نیست بگی البته.
همیشه با خودم میگم لحظه ی شروع یه جنگ چقد میتونه وحشتناک باشه؟!
الانم اینو گفتی یادش افتادم.. فکر میکنم اصلا آدمی نیستم که تو اون شرایط بتونم دووم بیارم.
حالا بدبین شدم چقدا !
هیچی نیست ان شاء الله ..
پاسخ:
اگر بگم معلوم میشه کدوم شهر زندگی میکنم! ههه هه!
آره لحظه ی شروع یه جنگ واقعا وحشتناکه منم خیلی بهش فکر کرده م..
ان شالله که هیچی نیست :)
حالا خبری شد بهتون میگم.
۱۸ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۱۹ دلا بانو

نفهمیدین هنوز چی بوده؟:|

ان شاالله که خیره
پاسخ:
نه! فعلا که خبری نیست. همه اومدن از خونه هاشون بیرون اما چیزی قابل مشاهده نبود.
ان شالله.
۱۸ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۲۶ .. بانو ..
اتفاقا منم داشتم فکر میکردم اگه خبرشو اعلام کنن میفهمم کدوم شهری D:
پاسخ:
هههه! آره دیگه! حالا اعلام کردن؟
۱۸ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۲۴ .
واقعا ادم نمیدونه چی بگی
شاید یکی مریض تو خونه داشته باشه و بهش شوک وارد شه 
پاسخ:
والا! خیلی وحشتناک بود.. من تا مدتها قلبم تند میزد..
۱۹ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۵۷ .. بانو ..
خسته نباشن آقایون شهرداری :|
نباید یه خبر بدن؟!
الان یه خانوم باردار باشه یا کسی بیماری چیزی میداشت حالش بد میشد چی؟؟!!
پاسخ:
والا!
خدایی درست میگی..
۱۹ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۰۹ منتظر ....
خخخ
با تشکر ا شهرداری محترم
پاسخ:
:))
۱۹ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۵۴ .
سلام 
حرفی نداشتم اومدم سلام کنم برم :))
گاهی میبینی دیر به دیر میام 
گاهی هم مث امشب چندباره امدم
اومدم شما تشریییف نداشتین :)
فکرکردم کامنتم تایید میشه که نشد :))
پاسخ:
سلام. قربونت برم لطف میکنی میای میخونی.
اصلا اشکالی نداره هروقت راحتی بیا و هروقت راحتی کامنت بذار هیچ ضرورت و اصراری نیست.
اینا از لطفته :*
۲۱ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۱۲ فاطمه لاهیجانی
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
****** **** ****** **** ***** ** *****
ذوق نمودم. :-)
پاسخ:
چشم و دلم روشن! :)
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم