ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

2007.

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۲۲ ب.ظ

بعضی وقتها که پسرک چیزی رو مخفی میکنه

بهش میگم: چشمات داره اون چیز رو به من میگه!

حالا امروز یه چیزی ازش پرسیدم،

با حالت پیروزمندانه ای میگه:

چشمام رو ببین چقدر ساکت شده!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۱۱
لوسی می

نظرات  (۵)

دمش گرم خدایی! 
:))
پاسخ:
:))
۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۳۸ مامان محمدمهدی
:))))
پاسخ:
:))
آره،بچه ها خیلی زود راه حل و بهتره بگم راه فرار رو پیدا میکنن
من فکر کردم با بچه بسته باهات حرف زده:)
پاسخ:
البته راه حل نبود براش! دید من متوجه نشدم اینطور جواب داد.
آره داداش منم چشماشو می بست! پسرک هم گاهی هرکار میکنم نگام نمیکنه و میخنده البته! :))
ان شاء الله
پاسخ:
ان شالله.

مامان من از شیوه "تو پیشونیت نوشته" استفاده میکنه! 

اما من معتقدم این شیوه‌ها برای بچه‌های امروز جواب نمیده! 

من که خودم خیلی راحت به آبجی کوچیکه گفتم تو وقتی دروغ میگی 

ما خیلی راحت متوجه میشیم ، چون از تو بزرگتریم و خیلی چیزا هست که ما میدونیم و تو نمیدونی ! 

یه دوست خیلی دروغگویی هم داره، دو سه بار اومد خونه مون 

و آبجی کوچیکه دید که هر بار دروغ میگه دوستش ما فوری متوجه میشیم، 

از اون موقع رو آورد به راستگویی حدودا...

حتی شنیدم یه بار به همون دوستش داشت میگفت اگه راستشو بگیم خیلی بهتره و... 

خلاصه منم و این روشای تربیتی من درآوردی خودم :)) 

پاسخ:
اینکه بگیم رو پیشونی نوشته رو قبول ندارم چون نظر منم اینه که برای بچه های امروز جواب نمیده! اما جمله ی خودت خیلی خوبه :)
اما چشمها واقعا چیزهایی میگن! منم ادعایی بیش از همون چیزهایی که واقعا چشمهاشون میگه ندارم! :)
وای چقدر خوب که یه دوست آینه ی عبرت داره :)