ماجراهای من و خودم!

از لحظه ای که خونه خریدیم

دارم مداااام تو ذهنم در موردش فانتزی میکنم

تصور میکنم که اون خونه

به یک بهشت تبدیل خواهد شد..

من مطمئنم..

:)

+البته بهشتی با ایرادات فیزیکی!

:))

+هنوز باورمون نمیشه که چی شد این خونه رو خریدیم!

ما خونه ی نوساز نمیخواستیم، تو این منطقه شهر اصلا فکرش رو هم نمی کردیم بتونیم خونه بخریم، چه برسه به نوسازش!

اصلا فکر نمیکردیم خونه ای با نقشه ی غیر متعارف بخریم،

اصلا فکر نمیکردیم خونه ای بخریم که یه اتاقش پنجره نداشته باشه، چون نورگیری همه ی اتاقهاش برای من خیلی مهم بود.

اصلا فکر نمیکردیم که خونه مون دو نبش از آب دربیاد!

اصلا فکر نمیکردیم خونه مون اینقدر کمد خورش کم باشه!

اصلا باور نمیکردیم متراژ خونه اینقدر باشه!

اصلا باور نمیکردیم پای قولنامه بتونیم این همه تخفیف بگیریم!

اصلا باور نمی کردیم که همه چیز برای پرداخت مبلغ به نفعمون بشه..

شاید همین باور نکردنی هامون بود که باعث شد به همه ی فکر نکرده هامون دیگه فکر نکنیم! :)