ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3183.

چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۳ ب.ظ

چهار روزی از بازگشت پدر و مادر مستر و البته آشتی ما گذشته

و هنوز نیومدن خونه ما!

امروز به مستر میگفتم شاید منتظرن دعوتشون کنیم!

نمیدونم چرا فکر میکنم و بدتر اینکه چرا بلندبلند فکر میکنم و به مستر هم میگم!

خب بذار منتظر باشن!

چرا باید تو بهش فکر کنی؟؟!



+نمیدونم من کی میخوام یادبگیرم که این موضوعات نباید ذره ای برای من مهم باشه..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۲۷
لوسی می

نظرات  (۶)

عزیزم
اگه همون اول اون دعوا کمی غرورت رو زیر پاگذاشته بودی چی میشد؟
غیر اینکه الان راحت تر بودی
ببخشید ولی درکنار همه ی خوبیایی ک داری 
وقتی ماجرای دعواتون رو خوندم حق رو اول به تو دادم و بلافاصله در ادامه به پدرشوهرت 
و آیا تو در خونه حاکمی یا شوهرت؟ چون مجبورت نکرده برام خیلی جالب بود اون باباشو میشناخته که شاخه انگار شایدم از تو خوشش اومده که شاخ شدی برابرش یا دوست داشته یکی شاخ بشه برابرش چمدونم شایدم توهمات منه 
ولی 
کاش همون اول یک بار به حرف شوشو تون گوش می نمودید 

حالا هم خدا بزرگه 
دعوتش کن و خلاص 
حسن نیت نشون بده اگه وااااقعن اون روز آشتی بوده اما اگه گله کشی بوده و نه آشتی که صبر بنما
پاسخ:
خب ببین گفتنش راحته. اما اون موقع خیلی برای من سخت بود.
الانم که فکر میکنم آره شاید سختی اون موقع از این مدل آشتی کمتر میشد اما خب اون زمان من با این جمله که "من دلخورم و حرفت بد بوده" مواجه نشدم، یهو با این جمله که "دیگه خانمت نیاد بالا چون منو بیرون کرده" مواجه شدم.
بعدم مستر خودش قبول داشت که من حرف بدی نزدم فکر نمیکرد اینقدر قضیه شور بشه. چی بگم والا!
آره ان شالله فرصت کنیم این کار رو میکنیم.
خوب هر وقت اوضاتون روبراه شد دعوتشون کن
پاسخ:
اگر تا اون موقع به خاطر تاخیرمون قهری جدید پا نگیره! :(
۲۸ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۸ تنها دلشکسته

هعی روزگاااااااااااااااااار...

خب آبجی اینطوری بهتره که :)

بذار خستگی  اسباب کشی بره بعد سر حوصله دعوتشان کن دا :))

جمله دوری و دوستی یادت نره :)

پاسخ:
:))
رفتن خستگی اسباب کشی پیش کش! همین که اینجا به خونه ی مرتبی تبدیل بشه احتمالا دعوتشون کنیم اما مشکل اینه که تا اون موقع یحتمل قهری دیگر ایجاد خواهد شد! :|
بله بله! :)
سلام عزیزم
اشکالی نداره
به هر حال ادما هرچی سنشون بالاتر میره هم زودرنج تر میشن و هم انتظاراتشون بالاتر میره.
شما که همیشه نیت الهی میکنی در برخورد با اونها الانم بخاطر شاد کردن دل اونا خودت دعوتشون کن. حالا شاید یکمی لازم باشه رسمی باهاشون برخورد کنی تا کم کم یخ روابطتون آب بشه.
پاسخ:
سلام عزیزم..
خب نمیدونم واقعا این کارم الهیه؟ که به خاطر شاد کردن دلشون دعوتشون کنم؟
امیدوارم باشه.. فکر میکنم در نهایت همین کار رو بکنیم.

خب بد هم نیست که به صرف شام دعوتشون کنی...

 

پاسخ:
خب اهل شام نیستند و باید ناهار دعوت کنم که خب باید یه روزی باشه که مستر هم باشه و میفته به جمعه!
خب این هفته که اصلا شدنی نیست تا هفته ی دیگه هم دیگه نمیدونم چه خواهد شد.
چی بگم والا!
۲۸ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۲۳ مامان محمدمهدی
بعید میدونم یاد بگیری
چون این یه خصلت کاملا زنونه ست
متاسفانه
و هممون گرفتارشیم.
عکس العمل مستر؟
مستر ما اگه بود که فوری زنگ میزد و دعوت:|
پاسخ:
ولی من سعیم رو باید بکنم.
هیچی! عکس العمل خاصی نداشت.