ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3477.

جمعه, ۲۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۵۷ ب.ظ

بچه ها دلم کربلا میخواد..

و نجف..




+من خیلی پررو ام که دلم کربلا میخواد!

و شما نمیدونین که چرا!

خوش به حال همه ی شما که اگر دلتون کربلا میخواد از دلتنگیه،

اما من.. خیلی پررو ام!

دعام  کنین...

حسرتی که در دل من هست در دل هیچکدومتون نیست و خوش به حالتون.

+ببخشید که پست قبل رو ثبت موقت کردم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۲۸
لوسی می

نظرات  (۸)

۲۸ آبان ۹۵ ، ۲۲:۰۵ خنـــــــــღــــــــــده ڪدہ ツ
:(
پاسخ:
:(
دلت پاکه دوستم
برام دعا کن 
خیلی 


بعله موقت کردید و ما هم گرفتیم
پاسخ:
هههه  هههه! حالا باز جو نده دیگه! اینطوریام نیس..
واقعا نیست.
قرار نیست من اینجا یه چیزی بگم و شما فکر کنین غرق در خوشبختی ام، یا غرق در بدبختی یا غرق در نور یا ظلمت!
ما همه از همه ی این بخش های زندگی قدریش رو داریم.
بستگی به این داره کجاشو نگاه کنیم و به کدوم قسمت خیره بشیم.
عذرخواهیم از شما بود بابت کامنتی که گذاشتی و بی جواب موند...
ان شاء الله قسمت شه و خیلی زود برید...
به هرنیتی ...
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
پاسخ:
ممنونم ازتون.
برای شما هم همچنین...
خواهش می کنم اشکالی نداره 
فقط فردا دستها رو آخر روضه گرفتی بالا اسم نجمه یادت نره 
ههه هه
ببین 
از کجا آیدی مو داری؟
پاسخ:
قربونت.
محتاجم به دعا.
ان شالله که همه رو دعا کنم و لایق دعا کردنتون باشم.
یه جا کامنت گذاشته بودی فهمیدم شمایی! هههه!
:)) یه روضه داره ها از دیروز ول کرده وبلاگ رو 
حلوا هم درست می کنی؟
پاسخ:
:))
والا!
نه بابا اصلا فرصتش نبود.
۰۱ آذر ۹۵ ، ۰۹:۵۲ بنت شهرآشوب
دقیقا یه حسرتی از نوع همون حسرتا امسال تو دل من بود
چون پارسال اونجا بودم و گند زدم. اصلا درست استفاده نکردم
و این سلب توفیق امسالم حاصل همون گند پارسالی بود!

پاسخ:
عزیزممم واقعا اونجا بودی؟
این که عالیه.
نه اینطوری فکر نکن. هرکسی در بهترین وقتی که باید بره میره. اینو مطمئن باش.
ان شالله روزی هرساله ی همه مون باشه.
۰۲ آذر ۹۵ ، ۱۸:۵۸ مامان محمدمهدی
یجورایی هممون رومون زیاده:(
دل منم الان کربلا میخواد:(((((
حسرت زیارت موند به دلم
فکرشو بکن تا پایین تل زینبیه بری و نتونی بری بالا
تل چیه، حرمو بگو که از همون پایین تل بری و فقط سلام بدی به سمت حرم و برگردی ؛ تمام :(
پاسخ:
ای بابا! اینقدر شلوغ بود؟ اصلا نشد بری تو حرم؟
اشکالی نداره هدفت زیارت اربعین بوده که محقق شده دیگه..
ان شالله روزی هر ساله تون باشه.
۰۳ آذر ۹۵ ، ۰۹:۵۶ مامان محمدمهدی
اره شلوغ بود .البته ما چون زیاد نموندیم عملا دیگه نتونستیم بریم زیارت .چه بسا اگه بیشتر میموندیم که صبح خیلی زود بریم حرم، میشد.ولی خب ما نموندیم و کلا یکی دو روز قبل اربعین واقعا نمیشه رفت مگه اینکه بخوای بی خیال برخورد با نامحرم بشی که خب اصلا جایز نیست.یعنی من وهمسرم به این نتیجه رسیدم که حتی تا اونجا هم اشتباه کردیم رفتیم چون بسختی تونستیم مراقبت کنیم که تنه مون به نامحرم نخوره.سال قبل که از دور تا گنبدو دیدم سلام دادیم و برگشتیم
پاسخ:
مهم عرض ارادت بود که موفق شدی انجامش بدی دیگه.
کار درستی کردی آفرین. مطمئن باش ماجور خواهی بود :)