3533.
جمعه, ۱۹ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۲۸ ق.ظ
تو جابجا کردن اتاق ها،
پسرک تا دلت بخواد رو اعصاب رفت،
و در حرکتی که واقعا از پسرک بعید بود
و درتمام عمرش تک و توک از این حرکات انجام داده بود،
مثل مادر مرده ها (دور از جون من!) های های گریه کرد،
که من اتاق قبلیمو میخوام!
وای که واقعا آزمونی بود که توش شکست خوردم،
اما بعدش ازش عذرخواهی کردم که بی اجازه ش به ناچار اتاق ها رو عوض کردیم،
و به جاش یه روتختی خوشگل بهش هدیه دادم.
به نظر رسید که راضی شده الحمدلله!
۹۵/۰۹/۱۹