ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3582.

شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۳۷ ب.ظ

پنج روزِ پیشِ رو..




+و دلِ بی اعصابِ من.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۰۴
لوسی می

نظرات  (۱)

۰۵ دی ۹۵ ، ۰۸:۰۰ مامان محمدمهدی
ماموریت؟
نمیتونی واسه خودت یه برنامه ریزی کنی؟
مثلا یه کلاس خوب که مثلا دو روز در هفته باشه وبتونی بری
دلتو یکم گنده کن در سپردن بچه به خانواده همسر.بنظرم  دو روز در هفته بچه ها رو صبح تا ظهر بزار پیششون و برو دنبال یه جایی مثل کلاسهای خوب تربیتی، مذهبی و یا هر چی که مورد علاقه ته و حتما تو شهرتون ازین کلاسها زیاده و حتی نزدیکای خونه مادرشوهرتینا. مسلما خانواده همسرت هم تو اونزمان بچه هارو خیلی خوب نگه میدارن و خوشحال هم میشن که با نوه هاشونن.من چند تا از دوستام که بخاطر بچه دار شدن خونه نشین شدن حالا همینکارو کردن و دیگه از اداهای قبلیشون مبنی بر اینکه بچه دست مادرشوهر نمیزارن دست کشیدن وقشنگ دو سه روز در هفته بچه هارو پیش خانواده خودشون یا همسرشون میزارن و کلاس میرن یا حتی باشگاه.یه کلاسشون هم هست به اسم خلیفه اللهی و خیلی دوسش دارن و اونقدر تعریف میکنن که من هم گاهی به هوس میفتم مرخصی بگیرم برم کلاساشونو
پاسخ:
آره مستر رفت.
نه من خیلی وسواسِ نذاشتن پیش اونها رو ندارم.
هرچند که برام مهمه که از دو سه ساعت بیشتر نشه به دلایلی!
الانم که تو ماموریت های مستر نمیرم به خاطر اینه که دیگه نمیذارن برگردم و میگن بمون و  انتظار دارن بمونم!