ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3622.

شنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۳۳ ق.ظ

چرا چیزهایی میگیم

که اگر به خود ما بگن به شدت شاکی خواهیم شد؟!



+فکر کن کسی با اعتبار مدرک تحصیلی نصف که نه، یکچهارمِ تو،

بیاد مدرک تو رو به سخره بگیره!!

خب برادر من، من اشاره ای بکنم به مدرک شما، شما از هم میپاشی!

چرا خودتو وارد یه کل کلی میکنی که فقط بر پایه ی بزرگواریِ طرف مقابل بنا کردی!

و از سکوت طرف مقابل هم احساس لذت میکنی؟!

باورم نمیشه اصلا!

انقدر از اینا اطرافم میبینم که کم میارم!!

+به پیشنهاد مادرمستر باهاشون رفتیم مهمونی به نیتی خالصانه(غیرقابل توضیح!)

میزبان بهم میگه کی شما رو دعوت کرده بدون دعوت اومدین؟!!!

الان نباید بهم بربخوره؟؟!

بعد که بدون بروز دلخوری، بلند میشیم که بریم

کلی ابراز دلخوری میکنن که رفتنتون موقع پذیرایی شام توهین به ماست!

+گاهی فکر میکنم کاش خدا خودش براشون جبران کنه،

بعد فکر میکنم بیخیال! ارزش نداره بذار خوش باشن! :|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۱۸
لوسی می

نظرات  (۱۵)

۱۸ دی ۹۵ ، ۱۰:۴۰ سهیلا ملکی
مادرشوهرتون رو دعوت کرده بودن؟
بعد مادرشوهرت چه واکنشی نشون داد؟ :|||
پاسخ:
به مامان مستر نگفتم که اینو بهم گفتن!
در راستای عدم غیبت و اینا! خخخخ!
فقط گفتم کاش میگفتین دعوتی بوده.
گفت نه! اینطوری نبوده!
ما که نفهمیدیم بالاخره دعوتی بود یا نه!
۱۸ دی ۹۵ ، ۱۰:۴۲ ملکه بانو
جانم؟!!!!
من اگه بودم حتما و شدیدا بهم بر می خورد و ناراحت می شدم.
مادرشوهرت هیچی نگفت؟!!
پاسخ:
:|
به نظرم متوجه نشد اینو بهم گفتن!
یا اگرم متوجه شد چیزی نگفت!

۱۸ دی ۹۵ ، ۱۰:۵۵ خانم اشک
هوه!!!!!!!!!!!
O_____o
از حدقه زده بیرون!
پاسخ:
:|
ما هم کپ کردیم!
۱۸ دی ۹۵ ، ۱۱:۰۲ سهیلا ملکی
این که غیبت حساب نمیشه

پاسخ:
:|
چرا دیگه!
قطعا من به قصد محبت نمیگم!
به قصد گله، یا "عجب آدمی بود" میگم!
کسی در نزد امام به دیگری میگفت من که وارد مجلس شدم فلانی به من سلام نکرد!
امام کلی جیغ زدن سرش!
پس ازنظر شما غیبت چیه؟!
۱۸ دی ۹۵ ، ۱۱:۲۶ سهیلا ملکی
وقتی اون میره پیش امام میگه فلانی به من سلام نداد به امام هیچ ربطی نداره و اون بی خود داره پیش امام حرف اون ادم رو میزنه 

ولی مادرشوهرت باعث این مساله شده. اگر بری بگی وای چقدر ادم بدیه خسیسه فلانه و این حرف رو به من زد اره غیبته
ولی اینجا مادرشوهرت باعث شده تو بری جایی که صاحب مکان ازتون دعوت نکرده و انتظار نداشته شما برید. یه جورایی راضی نبوده

من نمیگم این خیلی کار خوبی کرده ولی از نظر فقهی هیچ ایرادی بر کارش وارد نیست. شما کاری کردید که اون ناراحت شده و ناراحتیش رو هم صریحا گفته. 

من بودم حتما به مادر شوهرم می گفتم که مامان جان فلانی انتظار اومدن ما رو نداشت و این جمله رو هم گفت
این شامل هیچ غیبتی نیست

حالا اینکه مهمون حبیب خداشت و باید باهاش چطور برخورد کرد در حوزه اخلاق دینیه که نمی تونیم از کسی انتظار داشته باشیم به جا بیاره
پاسخ:
خب من اینو گفتم دیگه!
اما بدون اینکه بهشون بگم چی بهم گفتن اینو گفتم! که البته مادر مستر هم قبول نکرد گفت دعوتی نبوده!
بعد یکی دیگه هم به من گفت تو فلان مجلس همه رو دعوت کرده بودن.
اون خانم هم این حرفو زد بعد زد به در شوخی و خندید! برای همین میگم چیزی میگیم که اگر بهمون بگن حتی به شوخی بهمون برمیخوره.
ولی دقیقا به همین لحاظ فقهی من اصلا از پذیراییشون نخوردم.
تا وقتی که اومدیم بریم و اصرار کردن بمونیم.
اصرار خانمه که اصلا برام اهمیتی نداشت اما وقتی همسرش گفت باید بمونید موندیم.
ولی به نظر من غیبته بازم! :دی


+اون خانمه هم به امام نمیگفت به یکی دیگه میگفت امام شنیدن! ولی بحث سر مربوط بودن و نبودن نیست! بحث سر صحبت از دیگرانه!
یکی از یارانشون از یکی از خدمتکاران امام تعریف میکنه، امام میگن غیبت نکن!
میگه من که غیبت نکردم! دارم میگم خوبه!
امام میگن همین که میگی فلانی خوبه، به نظر میاد میخوای بگی اون یکی خدمتکارمون خوب نیست! این غیبته! :|
کلا امام بر سر حرف زدن درمورد مردم بسیار حساس بودن.
البته خدایی من از خودم انتظار ندارم به چنین حدی برسم!
۱۸ دی ۹۵ ، ۱۱:۳۸ سهیلا ملکی
کلا بغرنج بود مساله
پاسخ:
خوندی ادامه ای که الان نوشتم؟!
مگه یکی از مواردی که غیبت کردن مجوز پیدامیکنه رفتار نامناسب میزبان در پذیرایی از میهمان نیست؟
به نظرم برای رعایت احترام شما از سوی مادرشوهر در دفعات بعد باید بهشون میگفتید و انتقال میدادید که بهتون برخورد
بازم نمیدونم...شما خودت استادی
پاسخ:
نمیدونم!من نشنیدم!
گفتم دیگه!
جمله رو نگفتم!
به مادرمستر گفتم که حس بدی داشتم.
۱۸ دی ۹۵ ، ۱۲:۱۸ سهیلا ملکی
خب اون باز داشته پیش نفر سومی درمورد سلام ندادن کسی حرف میزنه باز هم غیبته.
صحبت من اینه که نه فعل اون خانم ایراد داشته نه قولش 
و در واقع ایراد متوجه کار شماست ( تو و مادرشوهرت) و باز هم میگم اگه مثلا بری به نیت اینکه یه کار بد از طرف نقل کنی بله غیبته
اما من منظورم اینه که خواسته منطقی اون خانم رو به گوش مادرشوهرت می رسوندی
چون اون خانم مالک خونه هم نباشه احتمال زیاد پذیرایی به عهده ش بوده


و اینکه بله وقتی بگی فلانی خیلی خوب این کار رو انجام میده اخلاقا نهی شده س شنیدنش برای عارف کاملی مثل امام گناه بزرگی محسوب میشه
هرچند همه وظیفه داریم خودمون رو به اون سطح برسونیم
پاسخ:
بله فهمیدم منظورتو.درست گفتی.
کار ما هم از نظر فقهی اشکالی نداشته.
من که نمیدونستم دعوتیه! مادر مستر هم نمیدونسته.و من اینو ابلاغ کردم.
ما برای عرض ادب رفتیم، خورد به روزی که اونها مهمونی داشتن و این اتفاقی بوده.اصلا من نمیدونستم شامه! وگرنه به هیچوجه بدون دعوت نمیرفتم حتی برای همون عرض ادب هم نمیرفتم و اینو به مامان مستر گفتم که شام بدون دعوت نمیشه که! منم بهش حق دادم که نگران کم آمدن پذیراییش باشه و نه خوردم، و نه قصد داشتم موقع شام بمونم. که در نهایت خودشون خواستند بمونیم.هردوشون!
و اگر همون موقع نیومدم بیرون به خاطر احترام به مستر، مادرش و اون شخص بود که خاله ی مستر بود! و رفتن من همه چیز رو بدتر میکرد! وسط مجلس چه معنی ای داشت برگشتنِ من؟!(هرچند شاید کار درست همین بود! ولی ما کوچکترها هیچوقت به خودمون حق نمیدیم بروز بدیم که حرفتون توهین بوده!)
اینی که گفتی درسته.کلا دل شکستن و حتی گاهی توهین کردن، در اسلام نهی فقهی نداره!!
دل منم نشکسته!:دی
کلا پست من اخلاقی بود. نفیِ گفتنِ چیزی که خودمون رو به عنوان شنونده دلخور خواهد کرد.ولی شما فقهی جواب دادی.
و این اخلاق اسلامیه. فقه بدون اخلاق ارزش خاصی نداره و هیچ زندگی ای رو شیرین نخواهد کرد! و پیامبر برای اتمام مکارم اخلاق مبعوث شدند.
۱۸ دی ۹۵ ، ۱۲:۴۲ سهیلا ملکی
با حرفات کاملا موافقم به جز قسمت اخر
اینکه فقه بدون اخلاق ارزش نداره نفی کننده این امره که فرموده شما برای رستگاری فقط حرام رو ترک کنید و واجبات رو انجام بدید. اصلا نمیشه فقه رو دست پایین گرفت. شاید این دلیلش اینه که الان متاسفانه در میانگین مردم جامعه، مستحبات بیشتر از واجبات طرفدار دارن و این ها دقیقا کج راهه های ریزی هستن که مسیر رو عوض می کنن. ولی ما که به تقلید و جدی بودن مساله احکام واقفیم می دونیم که چی واجبه و چی مستحب

بله پیامبر برای اتمام مکارم اخلاق اومدن ولی همین پیامبر احکامی رو اوردن که طبق اون نمی تونیم انتظار ترک مکروه و انجام مستحب رو از طرف مقایل داشته باشیم. هرچند خودمون باید دنبالش باشیم

اینم اضافه کنم که منظورم این نیست که من اینا رو انجام میدم و خودم تمام و کمال کنار اومدم با این مساله. فقط چیزی که می دونم رو دارم خدمتت عرض می کنم

پاسخ:
من همچنان میگم فقه بدون اخلاق ارزش نداره!
و اخلاق مستحب نیست!
اخلاق واجبه.
چرا میگی اخلاق مستحبه؟!
:|

ما کاری به واجب و حرام فقهی نداریم. اونا لازم الاجرا هستند. ولی اخلاق هم واجبه.
این اخلاق و آداب مهمان داری و امثالهم شایدمستحب باشه که هست، اما اخلاق اسلامی لازم الاجراست.
و اخلاق اسلامی مراتب دارد که مراتب اولیه ش واجبه،
مثل دوری از عجب، مثل دوری از تکبر، اینها جزو اخلاق اسلامیه نه فقه!
اگر فقط به فقه بچسبیم به جایی نمیرسیم باورکن!
فقه تنها، برای زن هیچ حق شعوری، احساسی، اخلاقی و غیره قائل نیست.
هزارهانمونه دارم که به همینا اکتفا میکنم.
البته من اینطور میدونم که اینها جزو فقه نیست! اگر اشتباه میکنم بهم بگو!
و اگر کسی با تکبر و عجب میتونه رستگار بشه هم بهم بگو!
این حرفی که گفتی مثل دعوت اولیه ی پیامبر میمونه! که فرمود بگید خدایی جز خدای یگانه نیست تا رستگار شوید!
اون موقع فقط با تن دادن به گفتنش هم رستگار میشدند!
۱۸ دی ۹۵ ، ۱۳:۳۲ سهیلا ملکی
فکر کنم امروز فقط باید کامنت رد و بدل کنیم :))

اگه خیلی جدیه من این کامنت اخرت رو از مجتهد عادل جویا بشم
شاید من اشتباه می کنم


راستی اون خواب غروب بود برا بچه ها ایرادی نداره
پرسیدم هی یادم می رفت بگم
پاسخ:
:))
آرههه.
بپرس. خوبه که.
پرسیدن عیب نیست.

+مرسی. توفکرش بودم:)
۱۸ دی ۹۵ ، ۱۹:۰۱ دچــ ــــار
این ناشی از تفاوت فرهنگی نبوده احیانا؟ :))

+ شاید منظورشون این بوده که خیلی خوشحالیم شما هم اومدین :) افعال معکوس دارن هنوز بعضی قبایل
پاسخ:
:))
حتما منظورشون همین بود!:)
۱۸ دی ۹۵ ، ۲۱:۰۷ تنها دلشکسته

سلام

وای خواهری چه حالی شدی :(((

من بودم شاید نمی ماندم :(( باز هم میگم شاید! آدم باید تو شرایطش باشه و خارج از گود نظر نده...

حالا شام خوردی؟!! اونم چه شامی!! آدم کوفتش میشه والا...

امان از این تعارفهای بیجای بزرگترها...

سر من هم اومده... مادرشوهرم اصرار کرد بریم خونه دخترش...دقیقا موقع شام بود و من فکر کردم برا شام میمونیم... اونوقت خواهرشوهرم برگشته میگه نشینید من شام نمیدم ها... یعنی داغون شدم... زود پا شدم و چادرمو عوض کردم و از همسرم خواستم بریم...بعد مادرشوهر میبینه به من برخورده اصرار میکنه بیا بریم خونه ما شام بخوریم :(( منم قبول نکردم یعنی گفتم اصلا اشتها ندارم.

پاسخ:
سلام.
چی بگم والا!
خب مراسم جوری نبود که من بخوام به روبیارم!
آره خوردیم نمیشد که نخوریم بدتر بود.
ولی با مستر تصمیم گرفتیم به قصدجبران حتما یه روز دعوتشون کنیم خونه مون. حالا عید نوروز ان شالله.
:|
چی بگم والا!
من تصمیم گرفتم از حالا همین حرف پستمو بگم! اگر کسی چیزی اینطوری بهم بگه همینو میگم که خدایی اگر کسی همین حرف رو به خود شما بگه دلخورنمیشین؟!
فکرمیکنم خیلی محترمانه ست معنیش هم معلومه!
۲۰ دی ۹۵ ، ۱۵:۳۸ خانم اشک
در جوابت به تنها دلشکسته 
آخه عزیزم اسلامیش اینه که اگه شرایط نداری حتی مهمون را از دم در برگردون
پاسخ:
وا!
از کی تا حالا اسلامیش این شده؟
اسلامیش اینه که اگر رفتی خونه ی کسی و گفت برگرد، برگرد!
نگفتن ملت رو برگردون!
هرچند که برگردوندن ملت هم اشکالی نداره.
برای منم مهم نبود!
۲۰ دی ۹۵ ، ۱۵:۳۹ خانم اشک
حالا اینا رو ولش 
اون تیکه اولی پستت چیه 
مگه میشه ؟ مگه داریم!؟
پاسخ:
بله که داریم!
مردمن دیگه!
۲۱ دی ۹۵ ، ۰۷:۵۵ مامان محمدمهدی
به مدرکت چیکار دارن آخه؟!
یعنی واقعا جدی بهت این حرفو زدن؟!من که معروفم به رک و صریح بودن هیچوقت نمیتونم اینقدر رک به کسی همچین حرفی بزنم!ببین بنده خدا دیگه چیه!
ولی خوب کردی باعث بدتر شدن اوضاع نشدی
پاسخ:
دیگه چی بگم!
اره گفتن!
من قصد دارم از حالا بگم اگه به خودتون کسی اینو بگه دلخور نمیشین؟ اینطوری هم توهینی نکردم هم بروز دادم دلخور شدم و هم نهی از منکر کردم! خخخخخ