ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3663.

چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۲۹ ب.ظ

وای که چقدر درددل کردن کار بیخودیه!

هیچ فایده ای نداره

جز اینکه آدم یهو همه ی عقده های دلش از اون موضوع رو یادش میاد،

و میگه و میگه و میگه،

و بعد از اتمام درددل هم تا مدتهااااا یادش می مونه..

انگار همه چیز از اول شروع شده..

شنونده هرقدر هم خوب،

هرقدر هم همدل،

هرقدر هم حق دهنده،

بازم نمیتونه برات کاری بکنه،

یا نمیکنه!

و بعد میرسی به جایی که

با خودت میگی:

واقعا چرا این حرفا رو زدم؟!

و این سخت ترین و تلخ ترین بخش این فراینده...



+دردهای ما همیشه ناتمام...

+ممنون از جناب فطرس.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۲۹
لوسی می

نظرات  (۱۶)

بدترین قسمت این فرایند اونجاییه که ادم با خودش میگه واقعا چرا این حرفا رو زدم!
پاسخ:
آرهههه دقیقا.
اینو به آخر پست اضافه کنم؟
اضافه میکنم.:)
خیلی باهات موافقم
منم همیشه بعد درددل کردن بیشتر حالم بدتر شده :(
پاسخ:
چه جالب که من الان تو وبتم! :دی
آره منم همینطورم. خیلی تلخه :(
۲۹ دی ۹۵ ، ۱۷:۵۱ دچــ ــــار
یه کار ***** دیگه هم اینه که در حالی که وبلاگ خودش شماره میده به پستا ما هم دوباره توی عنوان همون شماره رو بذاریم :) کلی میگم 
پاسخ:
کار پنج ستاره؟! :|
باید کار جالبی باشه!
یه احمقانه ی بایدی..‌
پاسخ:
هه! :دی
۲۹ دی ۹۵ ، ۱۸:۲۶ خانم لبخند
از بهر دفع غم به کسی گر بری پناه
هم غم به جای مانَد و هم آبرو رود
آن آبرو چو جوی بوَد، رنگ و غصه سنگ
سنگش به جای مانَد و آبش ز جو روَد..

من هر زمان میخوام با کسی درد و دل کنم این شعر یادم میاد.
گاهی اوقات واسه همین شعر نمیگم گاهی اوقاتم نمیشه نگم :(
پاسخ:
به این خاطر شعر نمیگی یا به این خاطر درددل نمیکنی؟!
کار خوبی میکنی اما شعر چیز  خوبیه! یعنی فوق العاده ست! گاهی فکر میکنی هیچ چیز جز شعر نمیتونه زبانِ گویای تو باشه!
شعر جالبی بود ممنونم واقعا. :)
۲۹ دی ۹۵ ، ۱۹:۱۶ ملکه بانو
من تازگیا این احساس رو پیدا کردم و دارم تمام تلاشم رو می کنم برای عدم گفتن این جور حرفا
پاسخ:
خدایی سخت نیست؟
هرچند تنها راهه! تنها راه!
۲۹ دی ۹۵ ، ۱۹:۲۹ دچــ ــــار
اشاره به جمله ی اول پُسته :)
پاسخ:
.... ............. ..... .....!
۲۹ دی ۹۵ ، ۱۹:۳۳ خانم لبخند
نه بانوجان ما که متاسفانه استعداد شعر گفتن نداریم. 
و یکی از دسته افرای که به شدت بهشون غبطه میخورم همین شعرا هستند :(
منظورم این بود که واسه خاطر این شعر، درددل نمیکنم گاهی.
پاسخ:
آره متوجه منظورت شدم.
انشالله معلم عشق کسی شما را شاعری بیاموزد.:)
۲۹ دی ۹۵ ، ۱۹:۳۴ خانم لبخند
یه کلمه از شعرو هم تو بیت دوم اشتباه تایپ کردم.
در اصل رنج بوده من اشتباه تایپ کردم رنگ.
پاسخ:
گفتم چه کلمه ای! شعر رو حیف کرده!:دی
مرسی که گفتی.
۲۹ دی ۹۵ ، ۱۹:۴۳ دچــ ــــار
!!
پاسخ:
:)
۲۹ دی ۹۵ ، ۲۳:۵۵ بنت شهرآشوب
من بارها خودمو بخاطر این حرف زدنا توبیخ و سرزنش کردم.ولی هیچ وقت درس نگرفتم
پاسخ:
راستش من خیلی خودمو توبیخ نکرده م! اما تا روزها حالم بد بوده! :(
ناشی از همون قسمتِ "انگار همه چیز از اول شروع شده.."
۳۰ دی ۹۵ ، ۰۱:۲۲ تنها دلشکسته

سلام

از ته ته دلم گفتی...

اینقدر از خودم بدم میاد بعد درد دل کردن یکطرفه... یعنی میخوای خودتو محو کنی که کاش نمیگفتی...

من که همیشه پشیمانم بعد حرفهای دلم که گفتم..

پاسخ:
آره دقیقا.
سلام :*
۳۰ دی ۹۵ ، ۰۱:۲۲ منتظر ....
وای خیلی موافقم و هربار هم کلی پشیمون میشم از گفتنشون مخصوصا گاهی که به غیبت کشیده میشه و در اون لحظات از خودم متنفر میشم...
پاسخ:
آرههه. ولی خب بعضی درددلها هم غیبتی نیست ولی بازم میره رو روان من!
۳۰ دی ۹۵ ، ۱۶:۵۴ ام اسی خوشبخت
بسیار عالی بود :)
شعر خانم.لبخند هم واقعا زیبا و بجا بود :)
پاسخ:
ممنون.
بله واقعا به جا بود.
۳۰ دی ۹۵ ، ۱۹:۴۴ پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
از درد دل کردن با آدم ها بدم میاد. 
پاسخ:
من نیز هم. :)
اره والله موافقم 
مثلا من پست اخریمو نوشتم یکی در اضافش نوشته اره واقعا خاک بر سرت:|
پاسخ:
نه بابا!
عجب آدمایی پیدا میشن این دیگه آخرش بود! :|