ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3672.

پنجشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۴۰ ب.ظ

حوصله ندارم برم خونه مادر مستر!

:|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۳۰
لوسی می

نظرات  (۳)

۳۰ دی ۹۵ ، ۱۵:۵۹ دچــ ــــار
احتمالا توی مسیر رفتن اینو نوشتین :)))
پاسخ:
:)
نه.
۰۱ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۴۵ بنتُ الهدی
من برای اولین بار تنهایی و بدون همسر رفتم خونه ی مادرشوهر !
چون همسری رو گذاشتم تهران و اومدم پیش مامانم اینا و خانواده ی همسر اینجا هم خونه دارن.
خواهرشوهرا میخواستن برای شام جمع بشن اونجا. منم اعلام کردم که میام !
فکر میکردم همسری خیلی خوشحال بشه ازین کارم ولی تا حالا واکنش خاصی نشون نداده :/
پاسخ:
ههه! منم وقتی پدر مستر رو دعوت کردم فکر میکردم مستر خیلی خوشحال بشه،
اما واکنش خاصی نشون نداد!
و رسماً خودشو از ماجرا خارج کرد! :|
البته سیاستش بود! :دی
۰۱ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۱۳ بنت شهرآشوب
من نمیدونم چرا رفتن به خونه مادرشوهر زور داره
حتی اگه بهترین مادرشوهر دنیاهم باشه همینه!
پاسخ:
:))))