ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3732.

سه شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۳۷ ب.ظ

خونه مامان مستر قدری بدقلقی کردم،

روز آخر میتونم بگم مداوماً

در مورد وضعیت شغلی مستر غر زدم!

و فکر کنم ازم بدشون اومد!

:))



+بعدم یه کم درددل کردم!

و دلشون برام سوخت و احتمالا باز صمیمی شدیم!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۱۹
لوسی می

نظرات  (۵)

جاااان 
:)
پاسخ:
:)))
۱۹ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۱۲ بلاگر آرام
عروس غرغرو:)
خوبه درددل هم شما اروم میشی هم اونا بیشتر درک میکنند
پاسخ:
:))
آره دقیقا نقش عروس غرغرو رو بازی کردم!
من به همون دلیلی که تو کامنت قبلم گفتم ترجیح میدم هرگز پیش مادرشوهرم غرغر یا درددل نکنم!
پاسخ:
خوب میکنی. ولی من واقعا شاکی بودم دیگه از اختیارخارج شده بود.
۱۹ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۵۴ مامان محمدمهدی
من هر وقت عروسمون در نبود برادرم غر غر میکرد خیلی ازش بدم میگرفت، غرغر در معنی بدگویی
البته چیزی بروز نمیدادم:|
ولی مطمئنم شما بدگویی نکردی لذا بعیده دلخور شده باشن یا بدشون گرفته باشه
راحت باش:)
پاسخ:
خب من از خودِ مستر که بد نمیگم! از شغل و سازمانشون گله میکنم!
که البته مامان مستر احساس میکنه خیلی خوبه که مستر این کاره ست و خوششون نمیاد که من میگم شغل افتضاحیه!
هی میگن خدا روشکر کن که شغل داره و بیکار نیست و اگه نظامی بود چه کار میکردی و از این حرفا! :|
انگار آسمون دهن وا کرده اینها افتادن پایین و من باید از خدام باشه که یه همچین همسری با این شغل گیرم اومده خب این بدتر منو کفری میکنه! خخخخخ!
دیگه اوجش اونجایی بود که گفتم اگر زمان خواستگاری میدونستم شغلش اینطوری قراره باشه میگفتم یا من یا این شغل! خخخخ!
ولی خب! اونها هم می فهمن که سخته!
مخصوصا اینکه میدونن من همه ی این مدت پنج ماهه رو تنها بودم و الان فقط سه دفعه از این همه هفته ست که رفتم خونه ی اونها.

سلام
خوبی دوستم
احتمالا بعدش صمیمی شدیم رو بامزه نوشتی
پاسخ:
سلام. قربونت.
خودمم خنده م گرفت :))