ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3804.

جمعه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۲۱ ب.ظ

گل پسر داره با دهنش صدای موتور در میاره و موتور بازی میکنه،

پسرک میگه: گل پسر! میای با هم قایق بازی کنیم؟

گل پسر صدای موتور رو قطع میکنه،

نگاش میکنه و میگه: نه!

بعد دوباره صدای موتورش رو ادامه میده.

و پسرک میگه باشه! پس من خودم بازی میکنم.



+خیلی صحنه ی ساده ایه،

اما من براش غش کردم.

:)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۲۰
لوسی می

نظرات  (۱۰)

تو هم که همش غش و ضعفی ههههههههههههههه هههههه
پاسخ:
آرهههه اساسی :))
:)) خوبه حالا مثل بچگیای ما تو سالای هفتاد تا هشتاد نبود بزنن سرو کله ی هم سر یه اسباب بازی!

یادش بخیر اینقدر باهم کلنجار رفتیم بچگی منو آبجی کوچیکم که آخرسر زدم اسباب بازی رو شکستم.

شیشه اش رفت تو دستم هلی کوپتره و بعد از اون قضیه فرفره چوبی برامون می خریدن که نشکنیم.

یه بارم رفته بودیم همین اواخر باغ وحش با خانواده و خیلی خوشحال بودم داداشمینا هم اومده بودند،

تا رسیدیم به قفس گَوزن یه پدر و مادر و یه بچه اونجا بودن و بچه صدای گوسفند در آورد و من خندیدم و مادر و پدرش به بچه گفتند آبرومون رو بردی و اصلا به نظرم اینکه بچه صدا در بیاره آبرو ریزی نیست و خیلی هم با نمکه.ولی خب اون ها اخلاقشون اونجوری بود و پشیمون شدم خندیدم.

دلم میخواست برم بگم منم بچگی صدا در میاوردم ولی دیگه خجالت زده شده بودم و رامو کشیدم رفتم یه طرف دیگه.
پاسخ:
واقعا یادش بخیر بچگی ها.
آخی. ولی کاش میگفتین. لااقل به بچه هه میگفتین. البته اگر حس کردین که بچه هه معذب شده. :)
اینطوری حس بهتری بهش میدادین. :)
آخییی
 چه خوب که زور نمیگه مثلا بگه نه باید همین بازی که من میگمو انجام بدی
یا مثلا گل پسر قدرت نه گفتن داره
برای همین غش میری...حاصل تربیتت را میبینی :)
پاسخ:
آره منم تعجب کردم از این مکالمه ی راحت و بی دردسر.
اما بیشتر از این تعامل کامل لذت بردم!
مکالمه کامل بود :)
در یک و نیم سالگیِ گل پسر! :)
نــه بچه اصلا حواسش نبود و اینا همش می بردندش یه قفس دیگه و پرنده ها رو میدید و دوباره صدا خروس در میاورد واقعا سخت بود جلوی خنده ام بگیرم.خیلی با مزه بود.یادش بخیر،خاطره عبرت آموز.
پاسخ:
خب پس براش مهم نبوده. من فکر کردم بچه هه دلخور شده.
خاطره ی بامزه ای بود، بچه ها کارهای جالبی میکنن صرف نظر از تصورات دیگران :))
وای که چقد دوست دارم این پستهای برادرانه تون‌‌رو...
اخه منم کمتر‌از دو‌ ماه دیگه پسر دومم بدنیا میاد... این پستهاتون امیدوارم میکنه خیییلی...
 ناامید میکنن ادمو که دو تا پسر با اختلاف سنی کم (۲ سال و‌۹ ماه) خیلی سخته و ... ولی شما امیدوارم میکنی
خدا خیرتون بده
پاسخ:
عزیزمممم مبارک باشه ان شالله به سلامتی و برکت.
پسرهای من دو سال و ده ماه اختلاف سن دارن :)
البته منم نمیتونم بگم آسونه. سخته اما اگر کمک خانواده رو داشته باشی راحت از پسش برمیای. کمک بگیرین از اطرافیان.
تمام سختیش شش ماه اوله که تا یک سالگی هی کمتر میشه.بعدشم ان شالله دیگه همه چیز عالی پیش میره.
مخصوصا اینکه پسر بزرگترتون کوچیکه و احتمال اینکه بیفته رو دور حسادت و رقابت خیلی کمتر از بچه های بزرگتره.
خب طبیعتا بچه داری آسون نیست اما وقتی به سنی برسن که بتونن با هم تعامل کنن دیگه همه چیز میفته رو غلتک.
و باور کن لذتی که در دوتا بچه با اختلاف کم هست صد برابر یک بچه ی تنهاست :)
کاش آدرس میذاشتین ازتون خبرمیگرفتم :)
ممنونم، ما تا تابستون همسایه‌ مامانم هستیم، البته خودم دوست ندارم خیلی کمک بگیرم، ولی دیگه‌مجبور باشه ادم اولاش... 
ادرسم اینه ولی چون دیگه سر نمیزنم نمیزارم
وقتی میخوندم شما دست تنها بودی و تازه اسباب کشی هم کردین با دو تا بچه واقعا حسینتون میکنم، من انقد توانمند نیستم... ولی امیدوارم که بشم...
شباهت دیگرمون هم اینه که من هم درگیر پایان نامه م هستم. میخاستم تا قبل زایمان تموم کنم که نشد
پاسخ:
خب این خیلی خوبه. :)
انشالله که همه چیز به خیر براتون بگذره.
وای پایان نامه! اگر نمیخواین مثل من تمام مرخصیتون رو استفاده کنین هروقت فرصت داشتین به پایان نامه تون برسین.
و اگرم میخواین همه ی مرخصی رواستفاده کنین که راحت باشین تا یک سال آخر :)
هروقت سوالی داشتین خوشحال میشم اینجا کمکی بهتون بکنم.
و ممنون از اعتمادتون :)
۲۱ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۱۵ دچــ ــــار
اصلا کم کم دارم جواب اون سوال اصلی ام رو میگیرم که چندی پیش مطرح کردم :))
پاسخ:
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی؟!
:)
الحمدلله.
بازم ممنون...
نههه سر پسر اولم ۳ ترم مرخصی استفاده کردم دیگه سر دومی روم نمیشه بیشتر از یک ترم استفاده کنم... 
امیدوارم به اونجا کشیده نشه که مجبور شم بازم مرخصی بگیرم
پاسخ:
نگران این چیزاش نباشین مرخصی حق مسلم ماست :)
ان شالله که همه چیز خوب پیش میره.
۲۲ اسفند ۹۵ ، ۰۷:۳۰ دچــ ــــار
اصلا شما عطار :) 
که گویند: هفت شهر عشق را عطار گشت/ ماهنوز اندر خم یک کوچه ایم
پاسخ:
هوممم خوب بود مرسی :)
۲۲ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۱۱ مامان محمدمهدی
ای جانم:)
اینقده بزرگ شده که واسه خودش...:)))
پاسخ:
آرههه اینقدر بزرگ شدهههه:)