ماجراهای من و خودم!

پاسخ:
:))
واقعا! چهره ی مستقلم آرزوست :))
خیلی مهم نیست البته چون مستر خوش قیافه ست الحمدلله. :)
بیشتر در شگفتم! :)

پاسخ:
سلام. :))
ناراحت نیستم در شگفتم فقط! :)

پاسخ:
جااااان؟؟!
یه جوری میگی انگار همه ی بلاگرها، عکسهای خودشونو رو آواتار گذاشتن فقط من موندم! خخخخ!
آره من کلا آدم محافظه کاری هستم البته یه دلیلش اینه که خیلی چیزها اینجا از خودم و زندگیم نوشتم.
وگرنه من قبل از اینجا وبلاگی داشتم که حتی با خوانندگانم قرار ملاقات هم میذاشتیم همو میدیدیم! ولی خدایی کجاش پنهانه؟ من که کل زندگیم رو وبه! :|
تازه کم کم دارم می فهمم سانسور هم چیز خوبی است! :دی

پاسخ:
آره سه چهار نفر رو دیدم فکر کنم:)
هنوز گاهی بعضیهاشون میان اینجا خبرمیدن همو ببینیم.البته دیگه خیلی کمتر.
چه جالب کنجکاوشدم برم دوباره بخونم از اول :)
کلا سبک زندگی من در اولهای وب و الان خیلی متفاوت شده!

پاسخ:
:)
چه جالب :)
به نظرم برعکس چیزی که میگن، پسربچه ها اکثر مثل باباشون هستن!
الان هرکی رویادم میاد خیلی شبیه باباشه!

پاسخ:
باز چند وقت دیگه عکس میذارم.
نه اتفاقا موهاشون خیلی بلنده میخوام به مستر بگم دوباره کوتاه تر کنه.

پاسخ:
پسرک هم تا مو داره شبیه من هم هست!
آره دیگه، چون پسرن و همچنین سلامت و بهداشت موها تو این فصلی که همه ش بیرونیم، و هم اینکه باعث پرپشت تر شدن موها و افزایش سرعت رشدشون میشه(رسما رو پسرک تجربه کردم)، و هم اینکه گرمه دیگه! طفلکی ها راحت باشن.
البته ما سالی یک بار فقط موهاشونو اینقدر کوتاه میکنیم و با ماشین میزنیم و کچل هم نمیکنیم. اما نهایتا دوبار. من خودم موی ماشین شده دوست ندارم :|
اما فکر میکنم اینکه اجازه ندم مستر موهاشونو با ماشین کوتاه کنه نوعی خودخواهیه به خاطر همه ی موارد بالا.

پاسخ:
:))