ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3991.

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۲۹ ب.ظ

امشب دوباره مهمون داریم،

مامان و خواهر مستر.

منم اصصصصصصصلا حال و روز خوشی ندارم.

اصلا ها!

:|



+و مطمئنم تا یه ساعت دیگه همه شون اینجان :(

+بعدا نوشت: طبق پیش بینی، مامان مستر ساعت شش اومد،

اما همه چیز مرتب بود و با اینکه اصرار داشتن کمک کنن اما من هیچ کاری نداشتم که بهشون بسپارم.

لذا اعتماد به نفس تحلیل رفته در روز قبل قدری به سطح قبلی بازگشت :)

این بار پذیراییِ خیلی منسجم تری داشتیم. :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۵
لوسی می

نظرات  (۶)

چی چونو آخه؟

پشت سرهم چرا؟

پاسخ:
مامان مستر خودشون گفتن میخوان بیان خونه مون.
ما هم خواهر مستر رو هم دعوت کردیم.
یه جورایی عمل انجام شده و تصمیمِ گرفته شده!
البته بد هم نبود چون خونه از روز قبل کاملا مرتب بود و واقعا دردسرش کمتر بود.
من فقط آشپزی کردم و اینبار نیم ساعت قبل از افطار کامپلیتلی همه چیز آماده بود. :)
حتی مامان مستر دو ساعت زودتر اومد که کمک کنه اما من هیچ کاری نداشتم که بدم انجام بده. و این عالی بود :)
۱۶ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۱۴ بنتُ الهدی
تا حالا اومدن لابد ! چی شد ؟
پاسخ:
آره اومدن نسبت به افطاری روز قبلش راضی تر بودم.
خوب بود الحمدلله.
خوبه که خودشون میگن میان اگه نقشه ای پشتش نداشته باشن  بعد نمیرن بگن غذاش چطور بود؟ خودت چطور بودی؟
پاسخ:
حالا شاید دوست داشته باشن پذیرایی منو هم محکی بزنن اما نقشه اسمشو نمیذارم!
خخخخ!

سفره قبل افطار چیده شده به اضافه وجود بچه ها رو توضیح بده لطفا
پاسخ:
نچیدم دیگه!
روز اول مستر و بچه ها رفتن بیرون، من چیدم بچه ها از بس دست زدن که جمع کردم.
بعد که مهمونها اومدن وخواستم بچینم دیگه گیج شده بودم که چی آوردم و چی رو نیووردم! :|
دیروز اما همه رو به ترتیب بردن چیدم رو اپن!
یه ربع به اذان سفره رو چیدم که خب پدر مستر هم بود و مراقب بچه ها بود که دست نزنن.
روزاول هیچکس نمیتونست حواسش به بچه ها باشه.
۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۳:۰۹ شبنم بیقرار
دلشون برای پسرشون تنگ شده.مگه مستر مسافرت نبود؟
پاسخ:
چرا سفر بود ولی دو روز فقط!
تو مراسمهای افطاری همو دیده بودن.
من اصلا از اینکه خودشون تعیین کردن میان دلخور نشدم.
چون خودمون هم تصمیم داشتیم دعوتشون کنیم و چه بهتر که دو روز پشت سر هم شد یه بخشی از کارهام کمتر شد.
مثل نظم و جارو پاروی خونه :)
۱۶ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۰۵ مامان محمدمهدی
خب الهی شکر
پاسخ:
:)