ماجراهای من و خودم!

پاسخ:
آره دقیقا همونا اسمش جامبو شلزه!
و البته صدفی یه مدلشه! مدل پیچی و استوانه ایش رو هم من دیدم.

پاسخ:
مرسی عزیزم عید شما هم مبارک.
چرا مهمونی نمیدین خب؟

پاسخ:
یعنی چی کسی نمیاد؟ ما هم تا دعوت نکنیم کسی نمیاد!
عجبا! اره خدایی کسی که غر بزنه آدمو کلافه میکنه ما هم یه نفر این مدلی داریم تو خانواده مون! :|
فقط هم با ما رابطه دارن بس که من صبورم! اما خدایی تحمل بعضی غرهاش برام خیلی سخته :(
آخی! دوستاتونو دعوت کنین.
ما یه مهمونیمون دوستان و همکارهای مستر بودن.

پاسخ:
ممنون عزیزم.
آخی. آره خدایی غربت سخته.
ان شالله به زودی دور هم جمع میشین.:)

پاسخ:
آره :(
اصلا نشد عکس بگیرم سفره م خیلی خوشگل بود :(
ان شالله.
من از وقتی تصمیم میگیرم مهمونی بدم، تا وقتی مهمونی تموم نشه تو ذهنم هی بالا پایینش میکنم تصمیمها رو عوض میکنم!
درنتیجه وقتی میدونم قراره مهمونی بدم میگم هرچه زودتر تموم بشه که روانم آروم بگیره! خخخخ!
عید شما هم مبارک :)

پاسخ:
متشکرم.
همچنین برای شما.

پاسخ:
:)))
عجب! جالب بود.
البته وقتی نعمت زیاد میشه دل رو میزنه دیگه! خخخخ!
ما چون کلا کم دعوت میشیم دوست داریم :)

پاسخ:
ای بابا! :(
بازم میتونی دوستهای خوب پیدا کنی ان شالله.

پاسخ:
متشکر.:)

پاسخ:
قربونت.
اسمش خارجیه وگرنه زرماکارون خودمونه! :))
همچنین عزیزم.

پاسخ:
مهمونهای ما هم همین کار رو کردن:دی
ماکارونی های شکلیِ بزرگ.

پاسخ:
می مردم! :)