ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

4050.

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۴:۱۸ ب.ظ

اون بالونهای آرزو رو یادتونه؟ (+)

تو همین سفرمون مثلا فرستادیم هوا!

با یه ماجرایی!

اولی رو که مستر جرئت نمیکرد رها کنه بفرسته تو آسمون.

چون اونجا پر از دار و درخت بود و میترسیدیم به درختی چیزی گیر کنه آتش سوزی بشه،

برای همین بهش نخ وصل کردیم که هدایتش کنیم اما خب طبیعتاً محدودش کردیم!

افتاد تو خونه ی همسایه و بعدم بدو بدو رفتیم آوردیم!

دومی رو بر اساس این تجربه بردیم به یک بلندی!

اما از بس باد اومد که بدون ذره ای مقاومت از جانب بالون محترم،

تا بازش کردیم پاره شد!

اینم از آرزوهای ما!

:))



+اینجا هم بخشی از بهشت خدا روی زمین!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۴/۱۱
لوسی می

نظرات  (۲۰)

۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۶:۳۶ دچـــــ ــــــار
4050 همون 2030 هست یا همون 3174؟
پاسخ:
3174.
۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۶:۴۰ دچـــــ ــــــار
عجب ییلاق باصفایی داریدا :) خوش بحالتون
پاسخ:
خوش به حال صاحبش.
۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۶:۴۴ محبوبه شب
واااییی ^_^ این عکس آخریه کجاست؟؟ چقدر قشنگه : ))
پاسخ:
:)
باغ مردم! :))
همون بخشی از بهشت و اینا!
آره خیلی قشنگه خودم از دیدنش سیر نمیشم :)
وای چه خوشگله دلم خواست برم... باغ خودتونه؟
پاسخ:
اگر منظورت از خودمون، من و مستره که نه باغ ما نیست!
گفته بودم که به دیار خونه ییلاقی پدر مستر رفته بودیم.
اینطوری هم اگه باغ ما حساب میشه، بله میشه گفت یه جورایی باغ خودمونه!
باغِ در اختیار حساب میشه دیگه! :)
ان شالله روزیتون :)
۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۸:۰۹ دچـــــ ــــــار
میوه هم داره باغتون؟ :)
پاسخ:
بعله تا دلتون بخواد.
انواع و اقسام!
البته امسال گویا سرما زده و هیچ درختی به بار ننشسته متاسفانه! :(
نکته اخلاقی پست:

بند ها مارو محدود میکنه و نمیذاره بریم بالا...


اصولا روستا و ارامشی که داره با این مفهوم به فعلیت میرسه که هیچ نوع ارتباطی با دنیای بیرون وجود نداشته باشه.اینکه شما سه روز اینجا هیچ پستی نذاشتید این مفهوم رو میرسوند که واقعا خوش گذشته
ان شالله بیشتر از این موقعیت ها پیش بیاد



پاسخ:
:)
بعله! با سپاس از شما به خاطر نکات اخلاقی :)
دقیقا همینه اصلا روستا زندگیِ خالص داره مخصوصا اگر جنبه ی سفری داشته باشه و شما ساکن همیشگیِ اونجا نباشید.
آخه اگر ساکن باشید دغدغه های زندگیتون اونجا هم خواهد بود.
اما در سفر همه چیز ایده آله انگار!
متشکرم. همچنین برای شما
۱۱ تیر ۹۶ ، ۲۱:۰۳ مامان محمدمهدی
چقدر عکس آخری زیبا بود:)
الان این خانوم چادری در دو عکس،سرکارعالی هستید؟:)
پاسخ:
:)
آرههه خیلی قشنگ بودجای شما خالی.
نه من عکاسم!
ایشون خواهرزاده ی مستر هستند.
چقدر یهو برام بچه به نظر اومدی 
برای اولین بار با گوشت و پوستم کوچیکتر بودن تو رو نسبت به خودم حس کردم 
حتی حس کردم از خواهرم که همسن توئه کوچیکتری عجبا! بعدشم باید یه کامنت خصوصی بذارم بزنمت :):/ 
شوهرت هیکلیه؟ قد بلند نه ها هیکلی 
و تو عکس اینجوری حس میشه که وسط سرش کمتر مو داره؟ 
وای با ذهنیتم خیلی فرق دار شد:) 
لوسی می اون سبزه ها یونجه ان؟ یونجه بی نهایت زیباست 
 
موهای پسرک هم حس کردم کوتاهتر شده شایدم چون پشت سرش رو تاحالا ندیدم اینجور فکر کردم 
چقدر دلم خواست از نزدیک ببینمت راستش 
همیشه یه چیزی تو خیالات من بودی الان خیلی واقعی تر شدی 
پاسخ:
اونی که بچه به نظر اومده واقعا یک بچه ست! :)))
یک دختر دوازده ساله که خواهرزاده ی مستره و با ما بود :)
مستر هم چهارشونه ست ولی هیکلی که میگی فکر نکنم!
اینکه اینقدر هیکلی به نظرت رسیده به خاطر اینه که با هیکل خواهرزاده ی دوازده ساله ش مقایسه ش کردی که پیششه!
اون من نیستم! :)))
بله موهاش داره کم کم میریزه اما کچل نیست اصلا. هیچ جای سرش کچل نیست. الان عکس رو دوباره دیدم به خاطر تابش شدید آفتاب که دقیقا وسط ظهر بود، تو عکس اینطور دیده میشه که انگار وسط سرش کچل شده! :)))
وگرنه مستر حسابی پرمویه! اما خب داره کم کم موهاش میریزه. و احتمالا روزی وسط سرش کچل بشه :))
بله یونجه بودن :)
بله موهای پسرک هم کوتاه شده! گفته بودم که!
عزیزممم خدا رو چه دیدی شاید یه روزی به زودی :)

+درمورد حدست در کامنت خصوصی هم حدود یک ساعت بعدتر از اونهایی که گفتی هست.
دوره! یه روستای خیلی دور برای من! :|
اصلا بزرگترین ایرادش همین دور بودنشه.
۱۱ تیر ۹۶ ، ۲۲:۰۶ تنهادلشکسته

سلام

وای چقدر قشنگه...عکس نیم رختان خیلی آشناست!!

چقدر لاغر هستید...

عکس آخری را کی گرفته پس؟

عکس از صورت بچه ها بذارین دیگه...

پاسخ:
سلام. بله جای شما خالی خیلی قشنگ بود و هست:)
من تو عکسها نیستم!
من عکاس همه ی عکسها بودم :)
۱۱ تیر ۹۶ ، ۲۳:۲۵ پـــــر ی
چه باصفا :))
پاسخ:
عالی :)
و جای شماخالی :)
۱۲ تیر ۹۶ ، ۰۰:۴۳ تنهادلشکسته

وااااااااااااااااااااااااااااااااااا :((

پس اون خانم تو عکسا کیه؟!!

تو ذوقم زدید :((

پاسخ:
:)))
چرا خب؟ فکر نمیکردم چنین تصور بشه بابا اونی که تو عکسه خیلی معلوم نیست که سنش کمه؟!
خواهر زاده ی دوازده ساله ی مستره که با ما بود.
:)
۱۲ تیر ۹۶ ، ۰۱:۵۷ ملکه بانو
اتفاقا چند روز پیش یه خانواده رو دیدم از این بالنا داشتن هوا می کردن، یاد تو افتادم
پاسخ:
:)
خوبه خب! هی برای من آرزوهای خوب بکن بالون دیدی :دی
نه اصلا معلوم نیست که اون تو نیستی 
مگر به همون دلیلی که تو خصوصی گفتمت
پاسخ:
مگه خودت نمیگی که اون خیلی بچه سال به نظر میاد؟!
:|
حتی خیلی کوچکتر از خواهرت که با من هم سن و ساله؟
راستش تعجب کردم که تا این حد تو عکسها دقیق شدی!
۱۲ تیر ۹۶ ، ۰۹:۰۶ کوثر متقی
چه پیج خوشگلییییی
پاسخ:
مرسی عزیزم.
اگه دوست داشتی فالو کنی اکانتتو بگو بشناسمت. :)
دست خودم نیست تو زندگی واقعی یه چیزایی رو دقت می کنم که لازم نیس 
یه چیزایی رو دقت نمی کنم که شدیدا لازمه ههههه
مثلا رنگ سایه و تغییر یک !درجه ای رژ رو می فهمیدم 
مثلا اینکه تو یه جمع کدوما قاشقو اینوری دستشون میگیرن کدوما اونوری رو می فهمیدم :/ 
ولی خب تو عکس میخواستی چکار کنم؟ 
آره گفتم کوچکتری ولی نه دیگه یه بچه ۱۲ ساله :/ 
منظورم از هیکلی همون ۴شونه بود الان شوهرت از اونی که تو ذهنم بود خیلی بزرگترشده خخخخ 

پاسخ:
جالبه :)
آره منم گاهی اینطور میشم.
آره مستر چهارشونه و قد بلنده :)
حالا نه خیلی اما در جامعه به لحاظ ابعادی وضع خوبی داره :)))
هههههه:) این پست موقت است و زودتر از آنچه فکر کنید پاک می شود ؛))))))کوثر رو ببین چه زود پریده :) 
سلام کوثر:) 

پاسخ:
:))
دیشب اینو گذاشتم! زودتر از اینکه کسی ببینه و فکرش رو بکنه حذفش کردم:))
۱۲ تیر ۹۶ ، ۱۰:۵۱ ستاره جان
قد بلند؟ خوب اصصصلا به چشمم قد بلند نیومد پس
والا که الان حذف نکردی و پست هنوز هست !
پاسخ:
حذف کردم دیگه!
۱۲ تیر ۹۶ ، ۱۳:۲۵ شبنم بیقرار
سلام. توی آب چی ریختن که همه مردا دارن کچل میشن؟!!! :)))
پاسخ:
تو آب که بعید میدونم تو هوا یه چیزایی هست به گمانم :)
۱۲ تیر ۹۶ ، ۲۲:۵۹ کوثر متقی
اکانتم به اسم کوثر متقی اما یه ماه دیگه میتونم وصل بشم!!!
:))
سلام خااانم اشک
پاسخ:
یعنی چی یه ماه دیگه؟ :|
۱۲ تیر ۹۶ ، ۲۳:۴۵ کوثر متقی
یعنی سی روز دیگه دیگه:دی
پسشو یادم نیست
روی لپ تاپ سیوه دسترسی ندارم تا اون زمان
پاسخ:
:)))
جالب بود :)