ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

4092.

چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۴۶ ق.ظ

مردم عجیب شدن!

:|



+البته از اول عجیب بودن!

اما گویا من هرچی سنم بیشتر میگذره با این مردم عجیب بیشتر مواجه میشم!

خب این از پیامدهای اجباری گذر عمره.

اما گاهی تک تک سلولهام ازم التماس میکنند که کنج عزلت برگزینم و زهد پیشه کنم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۰۴
لوسی می

نظرات  (۵)

۰۴ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۵۲ دُچـــــ ـــــار
در این کشاکش رنگین، کسی چه می داند
که سنگ عزلت من در کدام نقطه فصل است.

هنوز جنگل، ابعاد بی شمار خودش را
نمی شناسد.
هنوز برگ
سوار حرف اول باد است.

هنوز انسان چیزی به آب می گویدو در ضمیر چمن جوی یک مجادله جاری است

و در مدار درخت 

طنین بال کبوتر، حضور مبهم رفتار آدمی زاد است
پاسخ:
خب این خیلی فراتر از منظور من از پست بود!
من حداقلهای عجیب نبودن رو طلب میکنم فقط!
دچار شاعر
خوش به حالش :(
پاسخ:
من عبارت اولتو نفهمیدم!
یعنی چی"دچار شاعر"؟
کسره باید بذارم بینشون؟
ه باید بذارم آخرش؟
اصلا با من بودی؟
:دی
۰۴ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۰۵ دُچـــــ ـــــار
بابا شعر مسافر سهراب سپهری بود :) من فقط نیک گلچین کننده هستم :)
پاسخ:
بله مشخص بود شعر سهرابه.
کسره باید بدی بینشون 
میدونم شعر از سهرابه شاید درستتر بود می گفتم اهل شعره 
ولی حوصله درست گفتن ندارم 
همون دچار ِ شاعر 
یا شاعرِ 
خوش به حالش 
همین بهتره تا بگم اهل شعره یا گلچینه و اینا :(
پاسخ:
آها!
اوکی.
۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۱۰ مامان محمدمهدی
گاهی همچین حس عزلت نشینی هم بمن دست میده
اما حضور بچه ها و همسر مانع میشه:)
پاسخ:
فکرکنم حسی است مشترک مخصوصا بین خانمها.