ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

4112.

سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۴۳ ب.ظ

دیشب نماز مغرب و عشام رو خیلی بی حال خوندم،

بعد تصور کردم که اگر این آخرین نماز زندگیم باشه چی میشه!

رو به آسمون کردم و گفتم خدایا، ما که آدم نشدیم،

حالا گذشته ها دیگه هرچی شده گذشته،

منم نمیتونم درستش کنم،

حالشم ندارم،

اعصابشم ندارم که هی حرصشو بخورم! (پررو بازی به تمام معنا!)

مرگ ایده آل و روح بلند و دیدنِ عالم جان به ما نیومده انگار،

لااقل بیا و خوبی کن و یه روزی، یه زمانی، یه وقتی منو ببر که اون روزم ایده آل باشه.

یه وقتی که لااقل حسرت همون روز رو نخورم،

لااقل تو اون روزم نمازهام همگی اول وقت بوده باشه،

تو اون روزم یه زیارت عاشورای پیش از مرگ خونده باشم،

تو اون روزم با بچه ها حسابی بازی کرده باشم،

با مستر مهربون بوده باشم،

تو اون روزم هدفمند زندگی کرده باشم،

نیای یه روزی منو ببری که بیزار از زمونه و زندگی و روزگار،

فقط صفحات وب رو بالا پایین کرده م..

نشه که مرگم تو اون روزهایی باشه

که وقتی که شب میشه و روز تموم میشه

آدم از فکر کردن به روزش احساس شرم میکنه،

بیا و خوبی کن..



+اگر هر روز جوری زندگی کنید که گویا روز آخر زندگی شماست،

عاقبت روزی چنین خواهد شد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۱۷
لوسی می

نظرات  (۸)

مرگ ایده آل : )

اللهم الرزقنا از همینایی که لوسی می میگه :دی
پاسخ:
:)
الهی روزی همه مون شهادت باشه :)
چرا اینقدر دور از دسترس میبینم مرگ رو؟حتی نمیتونم مرگ در بستر رو تصور کنم.خیلی بده و سخت.
خدیا مرگ ما جوری باشه که جلوی امام حسین و خانوادش شرمنده نباشیم
پاسخ:
واقعا چرا؟
الهی آمین.
۱۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۳۶ آدم بـرفـی
👌👌👌👌👏
پاسخ:
:)
۱۷ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۳۷ مامان محمدمهدی
واقعا همینطوره
ولی حیف که فراموشکاریم در طول روز نسبت به آخرتمون و حواسمون بهش نیست:(
پاسخ:
بعله انسانه دیگه! نسیان کار!
الان اون تیکه ای که به صفحات وب پایین بالا کردن انداختی رو :) 
بقیش هم 
یِس
پاسخ:
:)
روزهای اینطوری هم داشتم! :(
با تمام حرفهاتون خیلی موافقم
ولی یک دوستی حرفی زد که من رو از وسواس ازاردهنده ام در باب این افکارنجات داد
اگر سیستم ثبت و ضبط خداوند رو دوربین فرض کنیم نعوذ بالله...خدا عکس نمیگیره ازکارهامون که اخریش مهم باشه و باعث ترس بیمارگونه بشه( خودم داشتم این حالتو )
بلکه خداوند از مجموعه ی رفتار و کردارمون فیلم میگیره
ان شالله که خدا به فضلش باهامون برخورد کنه دم رفتن و موقع حساب کتاب
پاسخ:
درسته منم منکر این نیستم. و البته تصور اینکه آخریش مهمه برام ترس کمتری ایجاد میکنه تا اینکه همه ش مهمه! احساس میکنم هر لحظه که خوب باشم میشه آخرشو درست کنم.
قطعا روز آخر فقط مهم نیست. ولی من مطمئنم که آخرهاش مهمتره! یعنی حسم اینه. اینکه آدم روزهای آخر عمرش بهتر بوده باشه خب میتونه ادعا کنه که من روزهای آخر رو روال خوبی بودم. وقت کم آوردم وگرنه به جاهای خوبی میرسیدم! :دی
حالا اینهاش مهم نیست کل حرف پستم تو پی نوشتم بود:
اگر هر روز جوری زندگی کنیم که انگار آخرشه، یه جوری که اگر آخرش بود خوشحال باشیم، قطعا کل زندگیمون خوب میشه و فیلم زندگیمون خوب درمیاد.

+البته من خیلی رو سیستم ثبت و ضبط مانور نمیدم!
کلا بساط زندگی ما با فیلم گرفتن و عکس گرفتن و ضبط شدن نیست، با اثراتیه که اعمالمون روی روحمون می ذارن.
یعنی وقتی می میریم، روحمون در یک مرتبه ای قرار داره. دیگه همونه دیگه. هرجای معنویت روحی باشی همون برات تعیین کننده ست. مهم نیست که صدبار تو فیلمی که ازت گرفتن گناه کردی، مهم اینه که اون ثوابی که کردی یا توبه ای که کردی همه شو شسته برده و روحت رو بلکه بالاتر هم برده از کسی که اون گناه ها رو نکرده بوده. در نتیجه اون فیلمی که ازت گرفته شده هم خیلی مهم نیست اثر اعمالت روی روحت مهمه. اینکه میگن هر بار که برگردی و توبه کنی انگار هیچ کار خطایی نکردی به خاطر همینه. چون توبه ای که پذیرفته بشه اثر مثبتش روی روحت بیش از اثر منفیِ گناه هاییه که کردی. و این میشه که انگار اون گناه ها رو نکردی دیگه. یا انقدر اثرش زیاده که انگار داشتی اون روزها ثواب می کردی (یا مبدل السیئات بالحسنات).
می بینی یکی همه ش دستش تو کار خیره، اما روحش عظمتی پیدا نمیکنه(به علل و عواملی)، اما دیگری نهایت کمکی که میکنه روزانه صد تومن ریختن تو صندوق صدقاته اما همون هر روز روحش رو بزرگ میکنه. در نتیجه وقتی که ملکه ی موت بیاد و روح هویت خودش رو بروز بده، چه بسا اونی که صدتومن، صدتومن صدقه میداده جایگاه بهتری داشته باشه از اونیکه همه ش داشته جهاز جمع میکرده برای این و اون. درسته که فیلم این یکی پرملات تره اما اثر اون یکی براش بیشتر بوده.
البته اینم شنیدم که در هر حال فیلمه رو نشونمون میدن! :|
فمن یعمل مثقال ذره خیرا (و شرا) یره.
یه روزی که همه بگن خوب ادمی بود حیف شد رفت!
مگه وقتی بمیریم  واسمون مهمه روز آخر چطور بودیم؟ترکیب اعمالمون نیس مگه؟منم به این چیزها زیاد فکر میکنم
مثلا یه بنده خدایی روز اخر عمرش رفته بود به باغش رسیده بود بعد هم تو سجده ی نمازش تموم کرده بود ...نمیدونم این مرگ مرگ خوبی میشه؟اسم این عاقبت به خیری؟ نمیدونم...
پاسخ:
نه خب قطعا نمیشه! شما درست میگی ترکیب اعمال مهمه.
گفتم که از خودم نا امیدم! این حداقلی بود که خواستم.
گفتم که ما که آدم نشدیم و مرگ ایده آل و روح بلند و عالم جان دیدن به ما نیومده انگار، لااقل یه روزی بمیرم که اون روز خوب بوده باشم، نه اینکه روز آخر هم بد باشم!
حالا حس شخصیه و مستند نیست ولی به نظرم آدم حسرت روز آخر زندگیشو بیش از هرروزی میخوره! نمیدونم چرا ولی حسم اینه :|
احساس میکنم وقتی آدم یه مدل خاصی بمیره، باعث پارتی میشه! مثلا همین آقایی که گفتی، چرا از همه جا باید تو سجده قسمتش بشه که بمیره؟
این همه مدل مردن هست! به نظرم مهمه که آدم چه مدلی وارد اون دنیا میشه. مهمه که تو مشغول چه کاری هستی که خدا تصمیم گرفت آخرین کار زندگیت این باشه!
وقتی بره اون دنیا لابد همه ی برزخیها و فرشته ها به هم نشونش میدن میگن این تو سجده مرده ها! هواشو داشته باشین! خخخخخ!
وقتی که روز آخر رو روال خوب باشی خب میتونی ادعا کنی که داشتم کم کم آدم خوبی میشدم! من تو روال درستی بودم وقت کم آوردم! نمیشه؟! :دی

حالا اینها که شوخی بود ولی تو پی نوشت گفتم که هر روز اینطور اگر زندگی کنیم ترکیب اعمالمون هم خوب میشه. کل حرف پستم پی نوشتش بود :)
عالی بود...
فعلا که اوضاع هر روز من ناخوشه...
التماس دعا
پاسخ:
ای بابا! چرا؟ :(
ان شالله که روزهاتون پر از خوشی باشه :(
افسردگی پس از زایمان آیا؟!