4131.
سه شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۴۰ ق.ظ
همه ش این حرف همسر شهید تو گوشم می پیچه
که میگفت: این هفته های آخر مدام روزه میگرفت،
مدام هیئت میرفت،
و کاملاً حواسش بود،
و مراقب بود،
که مبادا اتفاقی بیفته که توفیق رفتن رو ازش سلب کنه...
+ما داریم چه کار میکنیم؟ حواسمون به چی هست؟ مراقب چی هستیم؟
+کاروان رفت و تو در راه و بیابان در پیش،
کِی روی؟ ره که ز پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟
۹۶/۰۵/۲۴
یعنی حرفی ندارم که بزنم