4194.
دیروز از صبح تا شب مشغول خونه تکونی بودم
و فقط پذیرایی رو به صورت ناقص تموم کردم.
بچه ها تا دلت بخواد شیطونی کردن!
در حدی که پسرک وقتی استیصال من در مواجهه با گل پسر رو دید
با خنده گفت: چقدر پسرهای شیطونی داری شما! :))
:|
بعد پای گل پسر ضرب دید،
و تقریباً نمیتونست حرکت کنه.
نامردیه که بگم از این اتفاق ناراحت نبودم.
اما این اتفاق باعث شد هر دو نشسته بازی کنند،
و من راحت تر خونه رو تمیز کنم.
+ناقص که میگم از این جهت که تمیزکردن دیوارها،
دستمال کشیدن چرم مبلها،
تمیزکردن کتابخونه ی داخل پذیرایی،
و تمیز کردن پنجره ها موند!
من تمام روز فقط داشتم زمین و فرشها رو تمیز میکردم! :|
البته نیمه تغییراتی هم در چیدمان خونه ایجاد کردیم.
+امروز هم رفتم سراغ نیمه ی باقی مونده ی آشپزخونه.
جداً که از تاب و توان افتاده م.
مستر هم رفته مأموریت.
+راستی! کتیبه ی محرممون رو هم رو دیوار نصب کردیم.
من واقعا عاشقشم. :)
+صلی الله علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک.
خدا قوت :)
التماس دعا