ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

4255.

پنجشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ق.ظ

خدا بودن و خدایی کردن،

قطعاً جالب ترین شغل دنیا است!

و جالب ترین وجه خدایی کردن برای من،

اطلاع از احوالات آدمها،

اون هم دقیقتر و عمیقتر از خودشون در همه ی لحظات زندگیه.

چیزی که همیشه برای من جذاب بوده و هست!



+البته شاید با امام و رسول شدن هم این اتفاق بیفته و نیازی نباشه که آدم همتش رو بذاره برای نیل به خدا شدن!

هرچی باشه مقام بسیار والایی است و ساده هم به دست نمیاد! :دی

+شما اگر خدا باشید، کدوم جنبه ی شغلیتون براتون جذاب تره؟! :)

+چرت و پرت گفتن در ساعت صفر مجاز است! :)


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۲۵
لوسی می

نظرات  (۱۲)

کامنت چرت گذاشتن چطور؟
پاسخ:
این که همیشه مجازه! :))
 چه سوال سخت و البته عجیبی!
تا بحال پیش نیومده بهش فکر کنم! 
پاسخ:
:))
شاید تا به حال این شغل بهت پیشنهاد نشده، و برای همینه که بهش فکر نکردی! :))
"خدایی و خدایی کردن" شغله؟!
پاسخ:
:))
یه جور شغله دیگه! نیست؟! :))
شاعر می فرماد که
تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گزاف
 مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی

+منو چه به این حرفا!  
پاسخ:
:))
خودتو دست کم نگیر :)
۲۵ آبان ۹۶ ، ۰۶:۵۴ مامان محمدمهدی
:))))
پاسخ:
:دی
شما هم نخواستی این همه قدرت داشتن رو تصور کنی؟ :دی
منم همین وجهش که برای شما جذابه، برای منم هست (:
حتی الانم سعی میکنم حدس بزنم احوالات آدمایی که تو خیابون میبینم و برای هر ژست و قیافه ای یه داستان زندگی برای خودم میسازم ((:
پاسخ:
:)
آرهههه منم همینطورم :)
نمی دونم!!


دلت شاد
پاسخ:
فکر کنید بهش. تصور قدرت خودش به حد کافی هیجان انگیز هست :)
همچنین.
۲۶ آبان ۹۶ ، ۱۳:۱۱ اقای متحیر
زیباترین وجه خدایی کردن برای من انحاست که انسان در طول اراده خدا دست به خلق کردن میزنه.اون خلق کردن میتونه درست کردن یک کیک باشه یا یک قلعه شنی در ساحل یا نوشتن یک برنامه ولی مهم اینه که ادم حس کنه که دست به خلقت زده.اینجور موقع ها انگار روح ادم سبک تر میشه!
پاسخ:
به نظرتون این لذت برای بنده ی خدا جذابه یا برای خودِ خدا؟!
شما اگر خدا باشید از اینکه ببینید مخلوقاتتون خودشون گاهی خلقهایی می کنند و از استعدادی که بهشون دادید استفاده میکنند غرق لذت میشید؟ :)
این خیلی خوبه :)
۲۷ آبان ۹۶ ، ۰۹:۲۴ مردی بنام شقایق ...
سلام

اصنم جذاب نیس

فکرشو بکنید
کلی نعمت جور کنید و بریزید به پای این آدما
آخرش هم نه به حرفت گوش میدن نه برای خودشون حاضرن آدم بشن
تازه کلی هم غر میزنن همیشه!


من جا خدا بودم کلا میزنم همشونو نابود میکردم جاشون بادمجون میکاشتم
والاع....
پاسخ:
سلام.
عجب صبری خدا دارد،
اگر من جای او بودم،
همان یک لحظه ی اول،
که اول ظلم را میدیدم،
جهان را با همه زیبایی و زشتی
به روی  یکدگر ویرانه میکردم!!


:)
یاد این افتادم یادم نمیاد عین عباراتشو ولی همچین چیزی بود به نظرم.
خب وقتی خدا باشی دیگه صبور و رئوف و رحیم و رحمان هم هستی دیگه.
به نظرم اگر از عبادت و سپاس گزاری سایرین بی نیاز باشیم و این امکان نابود کردنِ لحظه ای و انتقام همیشه برامون وجود داشته باشه و احساس ضعف نداشته باشیم،_که وقتی خدا باشیم همینطور هستیم_،دیگه زیاد هم برامون مهم نیست!
این چیزیه که من الان هم هستم! یعنی وقتی از موضع قدرت و خارج از ضعف، از کسی ناسپاسی می بینم برام ذره ای اهمیت نداره! شاید دلم براش بسوزه اما حتی ذره ای احساس نمیکنم دوست دارم حالشو بگیرم!
شاید فقط از فرط مهربانی نگران عاقبت بخیریشون بشیم و یهو تصمیم بگیریم جبراً اونها رو بهشتی کنیم و فلسفه ی خلقت رو زیر سوال ببریم اصلا!
۲۷ آبان ۹۶ ، ۰۹:۵۸ مردی بنام شقایق ...
من بودم اصن از اول خلقشون نمیکردم که بعدش بخوام براشون وقت بذارم :))

ترجیح میدادم همون جک و جونورای دریا و جنگل رو بیافرینم و بشینم باهاشون حال کنم 
پاسخ:
:))
اینم حرفیه. :)
only your last sentence!
پاسخ:
:)
اونجا که یکی فکر میکنه نمی‌بینمش ولی میبینمش میشینم بهش می‌خندم:))

چرت و پرت گفتن واقعا...
پاسخ:
:))))
اونم جالبه! :))
بعد احتمالا همه ش باید بخندی :))