ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

4260.

يكشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۱۵ ب.ظ

میگفت دین ما و تقوا مداری در دین ما، نهایت آزادی است.

خداوند نمیخواد تو به هیچ واسطه ای جز تقوای الهی "خوب" باشی!!

میخواد خودِ خودِ خودت باشی و خوب بودن رو "انتخاب" کنی.

برای همینه که پاداش کار نیکت به سرعت و بلافاصله نیست،

و تنبیه کار خطات هم به سرعت نیست.

تو پاداشی نمی بینی، و تنبیه هم نمیشی،

تا خودِ خودِ خودت تصمیم بگیری که آیا میخوای خوب بودن رو ادامه بدی یا نه!

حتی تشویق و تنبیه الهی هم نباید عاملی برای خوب شدنِ بشر باشه.

تو خوب میشی و رنج بر زندگیت نازل میشه،

تو خوب میشی و هی باید از دلبستگیهات بگذری،

تو خوب میشی و هیچکس تحویلت نمیگیره،

آیا خوب می مونی؟؟!

آیا خودِ خودِ خودت تصمیم گرفته بودی که خوب باشی؟!

تو باید خوب باشی اما آزادانهههه بدون هیچ فشار یا اهرم خارجی...

مثالش هم جالب بود،

میگفت میگن روضه روزی رو زیاد میکنه.

اگر هربار میای روضه و برمیگردی صدهزارتومن تو حسابت باشه،

آیا روضه محلی برای جمع شدنِ اراذل و اوباش به طمع کسبِ روزی نمی شد؟؟!

خداوند پاداش میده اما مبهم!

از آنجا که فکرش رو هم نمیکنی پاداشت رو میگیری اما نمی فهمی!

قرار نیست بفهمی!

قراره خودِت خوب بودن و خوب موندن رو انتخاب کنی! خودتِ خودت!

وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا ، وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِب.

(هرکس تقوای خدا پیشه کند خدا برایش گشایش قرار میدهد و از آنجا که فکرش را نمیکند روزی میدهد)



+این نهایت عزت قائل شدن برای شخصیت انسان و آزادی است.

+پست قبل هم مرتبط هست. دوست داشتید بخونید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۲۸
لوسی می

نظرات  (۶)

سوال اینجاست خوب بودن چه معنی‌ای داره؟ چه معیاری؟ 
پاسخ:
خوب بودن که معیار نمیخواد! ما همه از فطرت واحده خلق شدیم لذا خوب بودن برای همه مون معنای ثابتی داره.
صحبت در مورد اخلاق و صفات اخلاقی حسنه بود. که همه مون میدونیم خوب بودن یعنی چی. همون چیزی که در عصر جدید بهش میگن انسانیت!
اما در مورد دین مداری هم همین صادقه دیگه.
کلا بحث سر این بود که آدم کارش وقتی ارزشمنده که خودش انتخاب کرده باشه و هیچ چیز دیگه ای جز انتخابِ شخصی باعث نمیشه که یه سری فضایل اخلاقی یا شخصیتی در انسان ایجاد ارزش کنه.
یعنی من نوعی اگر محجوب هستم و حجب و حیام ناشی از هنجارهای جامعه ست یا فشار و آموزش خانوادگی یا عدم وجود شرایط برای بروز رفتارهای ناصحیح، این محجوب بودنِ من باعث هیچ رشدی در شخصیت من نمیشه. و من در پیشگاه خداوند فرد محجوبی به حساب نمیام.
البته اگر برداشت من از منظور مورد سوال شما صحیح بود!
همه مون خوب بودن و انسانیت رو طوری تعریف می‌کنیم که جامعه برامون تعریف کردن. یک فیلم بود دوستی برام فرستاد. یک دزدی رفته بود اجناسی رو دزدیده بود و ارسال کرده بود مناطق زلزله زده! به عنوان کمک. و نوشته بود بازهم این کار رو انجام می‌دم. الآن به نظرتون این خوبی و انسانیت محسوب می‌شه یا نه؟ 
مثال دیگه‌اش اینکه فرهنگ کسی که دین اسلام داره با فرهنگ کسی که فرضاً یهودی یا وهابی هست کاملاً متفاوته. از دید اونا یک سری چیزها ارزشه و انجام دادنشون به معنای خوب بودن و اخلاقی بودنه. در صورتی که از دید ما این طور نیست. اگرچه به قول مولوی همه ما از یک ریشه ایم. و این ما هستیم که راه رو اشتباه رفتیم و باعث شدیم این همه تفرقه ایجاد بشه. ولی الان این تفرقه ها هست. حالا سوال پیش میاد معیار خوبی چیه؟
پاسخ:
برام جالبه که چرا این سوال ذیل این پست براتون مطرح شده.
خوبی مطلقه. اخلاق مطلقه و مهم شناخت و کشف این خوبی ها و اخلاقیاته که مطلق هستند.
کسی که به دنبال رشد روحی باشه باید بگرده و خوبیها و اخلاقیات مطلق رو هم پیدا کنه نه اینکه به تفکرات شخصی و هنجارهای اجتماعی نگاه کنه. این اولین قدمشه.
اگر من میخوام چیزی باعث رشد روحی من باشه باید خودم بدون فشار اجتماعی یا هنجاراندیشی "فکر و انتخاب" کنم.
اگر به رشد روحی فکر میکنم پس انتخاب من، چیزی جز انتخاب بر مبنای دین نخواهد بود چرا که بحث رشد شخصیتی فقط و فقط در قالب دینمداریه که مطرح میشه. آدمی که تفکرات اومانیستی، لیبرالیستی و یا اجتماع گرایی داشته باشه به رشد روحی و شخصیتی فکر نمیکنه. برای این نظام ها رشد روحی افراد مهم نیست چون اصالتی برای روح قائل نیستند. در این نظامها فقط اصالت انسان و اصالت نفع و هنجارمداری افراد و حفظ هنجارهای جامعه است که مهمه. همون چیزی که تو رشد شخصیت آدمها بی اثره حتی اگر همه ی هنجارهای جامعه بر اساس خوبیهای مطلق چیده شده باشه باز هم چنین جامعه ای از رشد شخصیتی و روحی افراد بی بهره ست.
و البته اینم بگم که قبول دارم که شاید ارزشهایی در ادیان مختلف وجود داشته باشه که متفاوتند اما قبول ندارم که ارزشی در یک دین، ضد ارزش در دین دیگه باشه.
اما اون مثال دزدی که زدید چون ما به دیدگاه ماکیاولیستی اعتقاد نداریم طبیعتا این کار بد است! :)
۲۹ آبان ۹۶ ، ۰۸:۲۷ مردی بنام شقایق ...
سلام

یاد صحبتهای آ.پناهیان افتادم

شبیه این مضمون صحبتهای زیادی دارن

+
این نگرش خیلی خوبه

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
پاسخ:
سلام. بله صحبتهای حاج آقای پناهیانه دیگه! :)
اگر مضامین مشابه این مباحث دارید که فایلش موجود باشه ممنون میشم معرفی کنین.
۲۹ آبان ۹۶ ، ۱۴:۵۰ اقای متحیر
یک ماجرای جالب هست که شاید به این موضوع که مطرح کردید کمک کنه:

در زمان امام صادق ع یک فرد وجود داشته که از طریق سخت گرفتن بر نفس و مبارزه با اون به خیلی از کرامات رسیده بوده.این فرد مسلمون هم نبوده این فرد به دلیل تسلطش به نفسش خیلی از مدارج علمی رو بدست اورده بوده. و اوازه اش به حدی زیاد میشه که امام صادق یکبار دعوتش میکنه و اونو میبینه اون فرد هم با شناختی که از امام صادق به عنوان یک فرد عالم داشته دعوتش رو قبول میکنه.
امام صادق علم اون فرد رو با راه های مختلف ازمایش میکنه و در نهایت وقتی میبینه چنین مدارجی رو طی کرده زمینه اسلام اوردن اون فرد رو محیا میکنن.وقتی اون شخص شهادتین رو به زبان اورد یک دفعه تمام علمشو از دست داد به امام صادق گله کرد که من همه ی علمم رو از دست دادم و امام فرمودن:قبل از این خداوند پاداش تمام اعمال تو رو در این دنیا بهت میداد و این علم زیاد تو نتیجه ی مبارزه ات با نفست بوده در حالی که حالا که اسلام اوردی پاداش اصلی تو در بهشت بهت داده میشه...

یعنی تا وقتی که دین رو قبول نداشته باشیم تمام اعمالمون مثل ریختن اب توی ظرف سوراخ هست.ممکنه فکر کنیم که پر هست ولی این پر بودن خیلی خیلی لحظه ایه و زود از بین میره.با اسلام اوردن هست که خوب بودن ما به جهت اصلی خودش میره
پاسخ:
بله دین اهمیت قابل توجهی در زندگی بشر داره اما متوجهش نیستیم.
خیلی خوب بود

+ حواسمون باشه که به ما برای خوب بودن که در کامنتی پاسخ دادی فطری است معیار داریم
معیار ثقلین است
و همه و همه چیز با این متر سنجیده می شود

این حدیث رو مرور کنیم:

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ ابْنِ مُسْکانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:(( نَحْنُ أَصْلُ کلِّ خَیْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا کلُّ بِرٍّ فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِیدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّیَامُ وَ کظْمُ الْغَیْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسِی ءِ وَ رَحْمَةُ الْفَقِیرِ وَ تَعَهُّدُ الْجَارِ وَ الْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ کلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ کلُّ قَبِیحٍ وَ فَاحِشَةٍ فَمِنْهُمُ الْکذِبُ وَ الْبُخْلُ وَ النَّمِیمَةُ وَ الْقَطِیعَةُ وَ أَکلُ الرِّبَا وَ أَکلُ مَالِ الْیَتِیمِ بِغَیْرِ حَقِّهِ وَ تَعَدِّی الْحُدُودِ الَّتِی أَمَرَ اللَّهُ وَ رُکوبُ الْفَوَاحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الزِّنَا وَ السَّرِقَةُ وَ کلُّ مَا وَافَقَ ذَلِک مِنَ الْقَبِیحِ فَکذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مَعَنَا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفُرُوعِ غَیْرِنَا.

امام صادق علیه السلام فرمود:
ما اصل هر خوبی هستیم و هر نیکی از ما جوانه می زند، و از جمله خوبی ها است:
توحید. نماز. روزه. فرو بردن خشم. گذشت از گناهکار. رحم به تهیدست. بررسی از همسایه و اعتراف بشخصیت اشخاص خوب.

دشمن ما نیز ریشه هر بدی است و هر کار زشت و قبیحی از آنها جوانه می زند از جمله آنها:
دروغگوئی. بخل. سخن چینی. قطع خویشاوندی. ربا خواری. خوردن مال یتیم. تجاوز از حدی که خدا امر کرده. انجام فواحش ظاهر و پنهان. زنا. دزدی و هر کار زشت دیگر.

دروغ گفته کسی که مدعی است با ما محبت می ورزد با اینکه چنگ زده بکارهای دشمنان ما

کلینی، محمد بن یعقوب، کافی ، ج8 ، ص242، ح336.
پاسخ:
و اقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها.
این آیه می فرماید که دین چیزی جز فطرت خدایی که انسان بر اساس آن افریده شده است نیست.


یعنی فطرت ما منطبق دین ماست و دین ما بر اساس فطرت ماست.
توضیحات شما هم همین معنی رو میداد. :)
ممنون
۳۰ آبان ۹۶ ، ۱۳:۵۱ جنابــــــــ دچار
گفتم چرا برام جذاب نبود این پست ! :)
پاسخ:
:)