ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

4272.

شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۶، ۰۸:۵۵ ب.ظ

بسم الله وَ بالله و علی برکت الله

امروز برای اولین بار پسرک رو به مهدکودک فرستادم.

البته دو ساعت.

خودمم اونجا بودم.




+در طول مدت دو ساعت دو بار اومد پیش من،

راستش یه کم از مهده ناخوشم اومده،

اما خب فکر میکنم هرجا ببرم بالاخره یه سطحی از کمی ها و کاستی ها حتما هست.

در نتیجه میخوام دیگه انرژی و روان و هزینه ها رو برای جستجو کردن به دنبال مهد صرف نکنم!

همین خوبه ان شالله.

و الله خیر حافظاً.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۹/۱۱
لوسی می

نظرات  (۱۱)

۱۱ آذر ۹۶ ، ۲۱:۰۳ ملکه بانو
ایشالا که خیر باشه براش
پاسخ:
مرسی عزیزم. ان شالله.
۱۱ آذر ۹۶ ، ۲۱:۰۵ آقاگل ‌‌
چندسالشه گل پسر؟
.
امیرحسین رو خاله از 4 سالگی گذاشت مهدکودک. یکی دو روز اول سخت بود براش. ولی خیلی تأثیرگذار بود براش. بخصوص که اونموقع هیچ آشنایی هم نداشتن تو این شهر و بچه بنده خدا تو خونه بود همیشه. 
پاسخ:
من دو تا پسر دارم که تو این پیج یکی رو پسرک و دیگری رو گل پسر خطاب میکنم :)
گل پسرم دو ساله ست.
این پسرم که قراره بره مهد، پسرکمه که پنج ساله ست.
منم احساس کردم برای خودش ضروریه. اینکه تا الانم هم نبردمش به خاطر این بوده که حس کردم بهتره نره! الانم که میگم بره به این علته که فکر میکنم بهتره بره.
امیدوارم خدا برای همه ی بچه ها خیر و عافیت رقم بزنه.
خدا حفظ کنه پسرخاله ی کوچولوتونو :)
۱۱ آذر ۹۶ ، ۲۱:۵۳ بـانـوی بـرفـی
خواهر من مهد کار میکنه میگه مهد الان بیشتر روکم کنی هست و کم و کاستی هم زیاد دارن پس هر جا ببری یه چیزی هست
منم واقعا نگران این هستم چطوری ببرمش مهد
پاسخ:
آره فکر می کنم همیشه یه سطحی از کمبودها هست.
ترجیح میدم سخت نگیرم. حالا اگر شد تا آخر اسفند اسمشو می نویسم برای بهار دوباره فکر میکنم! :|
۱۱ آذر ۹۶ ، ۲۱:۵۸ آقاگل ‌‌
5 سالگی که اجباریه که نیست؟ امیرحسین تا پارسال مهد بود. امسال گذاشتنش آمادگی. گفتن اجباریه. 
.
خدا حفظ کنه پسرک رو و گل پسر رو. سایه‌تون بالای سرشون باشه همیشه. :)
پاسخ:
نه قبلا اجباری بود الان نیست.
آمادگی هم اجباری نیست تا جایی که میدونم.

متشکرم. همچنین خانواده ی شما و والدین شما سایه شون بالای سرتون باشه همیشه.
۱۱ آذر ۹۶ ، ۲۲:۰۸ محبوبه شب
موفق باشه علی برکت الله : ))))
پاسخ:
بترکن بعضیا که اصطلاح ما رو برداشتن! :)))
۱۱ آذر ۹۶ ، ۲۲:۱۳ محبوبه شب
خخخخخ بپوکن اصن کی به کیه  : )))))
پاسخ:
:))
حالا نه دیگه در اون حد :)
۱۲ آذر ۹۶ ، ۰۸:۳۶ مردی بنام شقایق ...
سلام

خوبه اتفاقا 

ما هم احتمالا از تابستون دخترارو بفرستیم

البته ان شاالله از سال دیگه خود خانومم میره تو کار تاسیس یه مهد بدردبخور که بچه های مردم رو به فنا نده!


پاسخ:
سلام.
حالا چرا از تابستون؟ تعطیلات و مکتبخونه؟ :)
ان شالله :)
والا این بهترین کاره :)
۱۲ آذر ۹۶ ، ۰۸:۵۱ جنابــــــــ دچار
ببرش مهد خاله محبوبه :))
+میگن توی مشهد خیلی معروفه
پاسخ:
والا ازش پرسیدم اسم مهدو!
گفتم بگو بیارمش نگفت! فکر کنم زیادی معروفن! :|
۱۲ آذر ۹۶ ، ۱۱:۰۵ ام شهرآشوب
عزیییییییییییزم
چقدر پسرکت بزرگ شده

خدا حفظش کنه ان شالله. 
کلا مهدها همه همینطورن. مگه اینکه مهدهای قرآنی بفرستی
پاسخ:
بعله! اونا بزرگ میشن ما هم پیر!
مرسی عزیزم مهد قرانه البته :)
۱۳ آذر ۹۶ ، ۰۷:۲۱ جنابــــــــ دچار
خخخخ :)
پاسخ:
:)
۱۳ آذر ۹۶ ، ۰۹:۲۲ مردی بنام شقایق ...
آخه بچه های قبل از سه سال رو تحویل نمیگیرین مهدکودکا
تابستون سه سالش میشه :)))


پاسخ:
خب خدایی زود هم هست. بچه ی سه ساله گناه داره :(
البته مهد پسرک بچه های نوپا و نوباوه رو هم تحویل میگیره :(