ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

4296.

يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۶، ۰۸:۰۶ ق.ظ

نمیدونم وقتی که ارشد قبول شدم،

آیا کسی بوده که شاکی شده باشه،

و دوست نداشته باشه من ارشدم رو تموم کنم،

یا کسی پست قبل رو خونده باشه،

و از همراهی کائنات با من لذت نبرده باشه،

و در اقدامی عجیب مثلا دعا کرده باشه که الهی که این ترم فارغ التحصیل نشی!

یا الهی که استادها باهات راه نیان و تو هچل پایان نامه بمونی!

نمیدونم!

اما اگر هست شاید دوست داشته باشه که بدونه،

فعلا فقط دعای اون مستجاب شده!

:(



+با اینکه استاد راهنما و داورم شرایط ساده تر رو برای من پذیرفته بودند،

و من رسماً وارد مرحله ی بعدی شده بودم،

اما استاد مشاورم اصلا حاضر نشد کوتاه بیاد!

و دوباره برگشتم به فاز قبلی!

خیلی سعی کردم صداقت رو حفظ کنم،

و پروژه رو صادقانه به اتمام برسونم،

اما این سخت گیریِ شاید بیموردِ استاد مشاور،

صداقت پروژه رو اساسی کاهش میده،

و کار رو به جایی میرسونه که استاد راهنمام میگه اینقدر رو صداقت و وجدان کاری سخت نگیر!

فقط تمومش کن!

هرطور که شده! :|

این پروژه ها اصلا مهم نیستن! :|

هههه هه!

خدایا تو شاهد باش ما خواستیم، نذاشتن! :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۰۳
لوسی می

نظرات  (۹)

۰۳ دی ۹۶ ، ۰۸:۳۲ ** دلژین **
نمیشه استاد مشاور رو حذف کرد ؟ :دی 
الان استاد مشاور دیگه اجبار نیست آخه ... :)) 
+تموم میشه انشاءالله ‌.... واقعا سخت نگیر... استادت راست میگه... فقط تموم شه بره...
پاسخ:
خب اگر این کار رو بکنم رسماً گور خودم رو کنده م! من با این دانشگاه و این استادها کار دارم و این اقدام رو بعد نمیتونم جمعش کنم.
مجبورم باهاش بسازم.
آره دیگه منم گفتم باشه یه جوری تمومش میکنم :)
۰۳ دی ۹۶ ، ۱۰:۰۷ جناب دچار
من از کی داشتم اینو میگفتم این پروژه ها اصلا اهمیت نداره؟!!
حتما باید استاد راهنما بگه!؟ :)
پاسخ:
:))
خودمم میدونستم که!
خب استاد راهنما که میگه به هر قیمتی تمومش کن دیگه آدم خیالش راحت میشه.
والا من هنوز نفهمیدم این گیرِ استاد مشاور به چی بود! :|
در حالی که با همین شرایط، صداقت پژوهش کامل بود. منو مجبور میکنن که دورشون بزنم!
نمیدونم کسی این دعا رو کرده یا نه، ولی تقریبا همه تو این مرحله گیر میکنن، و سر پایان نامه ماجراها دارن
یه پیشنهاد بهت میکنم، در موقعیتی دیگه باز با استاد مشاورت صحبت کن، گاهی حال آدمها خیلی مهمه تو نظراتشون:دی
ولی من خودم همین کارو کردم، وقتی تو موقعیت تو گیرافتادم، یعنی همه چی اکی بود، یه هو استاد مشاورم گیر داد، که استاد راهنمام هم گفت برو کارت رو درست کن، دقیقا با همین عبارت، حالا کدوم قسمت رو خودم باید با علم غیبم متوجه میشدم، چون استاد مشاورم فرموده بودن این کار قابل دفاع نیست، همین!!
خلاصه که با کلی اعصاب خوردی و اصلاحات بی جهت و اضافه و نذر!، نظرشون کاملا عوض شد
گرچه من تقریبا مطمئنم هردوبار اصلا کارم رو نخوند، و به نظرم واقعا نذرهام جواب داد
شاید چون شبهای تاسوعا عاشورای اون سال رو تنهای تنها تو یه خوابگاه چندطبقه، اشک ریختم و هی صفحات پایان نامه ام رو بالا پایین کردم که خدایا اینو چه کارش کنم دیگه!!
چون با چندتا استادها و بچه های دکترا که صحبت کردم نظرشون این بود که کامله

اینا رو فقط از این جهت گفتم که بدونی این سختی ها خیلی زود برات خاطره میشه:)) و الزاما کسی اون دعا رو نکرده:دی
پاسخ:
هههه هه! :دی خب اون که شوخی بود :) واقعا اگر کسی اون دعا رو کرده باشه یعنی خیلی حسود بوده و اینکه بین این همه دعای مثبت و دل پاک دعای یک نفر حسود مستجاب بشه واقعا جالبه :))
ولی خب نه! نظر استاد مشاورم عوض نمیشه. چون برای خودش دلیل داره مثلا. حقیقت اینه که پروژه ی من یه درصد خطا داره که تعیین میکنیم و اعلام میکنیم که این پروژه با این درصد خطای احتمالی انجام شده. چون شرایط انجام پروژه ی من به نسبت سایرین خیلی سخت بود هم استاد راهنمام و هم داورم قبول کردن که درصد خطا رو افزایش بدم و با دست بازتری پروژه رو انجام بدم. اما خب استاد مشاورم قبول نکرد که نکرد! گفت همین که هست! خب من ترجیح میدادم یه درصد خطایی بنویسم که در اون شرایط کار رو صادقانه انجام داده باشم و در حقیقت در اون درصد خطا، کارم کاملا صحیح باشه. اما او اصرار داشت که درصد خطای کمتر رو بنویس حتی اگر کار به ناچار صادقانه انجام نشه و شرایط دیگه هم توش دخیل بشه.(البته اینو نگفت که صداقتش رو کم کن اما من به ناچار این کار رو میکنم!)
که استاد راهنمای منم همینو گفت! گفت حالا که گیر داده از صداقتت کم کن! خخخخخ!
احتمال زیادی میدم که گیری که داده به خاطر مقاله ست. اگر درصد خطا بالا اعلام بشه خب احتمال قبول مقالات کمتره طبیعتا. اما خب نمیدونه این گیرش الان برای من بیخوده! چون اولویت من دفاع در این ترمه. نهایتش اینه که برای مقالات میرم دوباره روش کار میکنم دیگه! :|
آره میدونم که خاطره میشه. :)همه چیز خاطره میشه چه تلخ و چه شیرین :)
۰۳ دی ۹۶ ، ۱۵:۲۵ ستاره جان
یادم از گم شدن های فلش هام + خراب شدن لب تاپ + خراب شدن نسخه نهایی فایل پایان نامه ام اومد :| 
اثرات استرسهاش روم موند 
کلا اثرات استرسهای زندگیم هی رو هم رو هم سوار شدند و 
منو غرق کردند 
لوسی می 
غرق نشی 
این از هر صداقتی مهمتره :( 
پاسخ:
باشه حواسم هست:)
داشتم وب سرچ میکردم به این فکرمیکردم که الان بنویسه صفحه موردنظر یافت نشد چی
اما دیدم صفحه ات باز شدو اخرین پستت شد همون پروژه پایان نامه
چون در روند پست هات نبودم نمیدونم چی به چی به چی بود ولی امیدوارم که این پروژه به خوبی تموم شه و دفاع کنید 
به امید قبولی دکترا❤❤
پاسخ:
سلام. :)
ممنون که به یادمی و هر از چندی احوال میپرسی. کجا هستی؟ چه میکنی؟ وقتی میای یه خبری هم از خودت بهم بده خب. :)
آدرسی چیزی!
سلام یادم رفت
سلام لوسی عزیز
امیدوارم حال خودت و گل پسرات و مستر خوب باشن
پاسخ:
سلام عزیزم خوبی؟ ممنونم الحمدلله همه خوبیم.
سلام
خداروشکر لوسی جان
ادرسم که همونیه که قبلا برات گذاشته بودم و که زیاد فعال نیستم 
من همونم فعلا تغییر خاصی نکردم 
مجردم 😃
و اینکه هفته پیش هم تولدم بود😃
پاسخ:
سلام. خب خدا رو شکر که خوبی. :) وای چه وقت خوبی هم اومدی تولدت مبارک :)
 ما منتظر عروسی هستیم هیچ جا نمیریم همینجا هستیم :)
۰۴ دی ۹۶ ، ۱۲:۲۱ ام شهرآشوب
این داستان پایان نامه ارشد شما هم شده مثل تز دکترای داداش من! 
یعنی همه ی کائنات یک صدا میگفتن تمومش کن تمومش کن :|
پاسخ:
ههه هه!
من یه پست دارم دقیقا همین ماه، سه سال پیش!
در مورد پایان نامه م که هست همیشه :)))
این یه نمونه شه! جان من تاریخ رو ببین!
http://lucy-may.blog.ir/1393/10/15/post-831
۰۵ دی ۹۶ ، ۱۳:۱۹ مامان محمدمهدی
ای بابا
ان شاءالله که زودتر تموم شه منم الان با راهنمات موافقم
پاسخ:
ان شالله :)