ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

4315.

سه شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۶، ۰۲:۰۰ ب.ظ

جناب آقا فرمودند پایان نامه ی بنده بسی پیچیده تر از اون چیزیه که فکرش رو میکردند

و گویا فعلا جمع شدنی نیست! :|

البته اینو استاد مشاورم هم قبلا به من گفته بود.

من نمیدونم این استادهای سه نقطه وقتی که پروپوزال می نوشتم نمیتونستند اینو بگن؟!

من میخواستم موضوعم خاص و باحال باشه،

اما نه دیگه اینقدر! :|

خلاصه هنوز که هنوزه کار تموم نشده.

اما عوضش مقاله م که دیشب فرستادم امروز اکسپتش اومد! فک کن! :دی

حالا نمره م حداقل از نوزده حساب خواهد شد.

البته اگر استادها مهربان باشند از نوزده و نیم.

دارم فکر میکنم یه مقاله ی دیگه هم بدم اصلا :)

و گل پسر دوباره تب کرد.

بیماری بچه ها واقعا داره منو پیر میکنه و رسماً روان و جسمم داره تحلیل میره...



+از روزی که پسرک رو تو مهد ثبت نام کردیم تقریبا یک ماه گذشته

و دقیقا چهارده روز پسرک از بابت بیماری غیبت داشته! :((

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۱۹
لوسی می

نظرات  (۱۶)

۱۹ دی ۹۶ ، ۱۴:۰۶ جناب دچار
لابد منتظر مقالتون بودن اصلا! :))
پاسخ:
منم همین تصور رو دارم :)
البته دیروز بهشون گفتم من عجله دارم در پروسه ی داوری سریع قرار بدن. اما فکر نمیکردم اینقدر فرز باشن! :))
۱۹ دی ۹۶ ، ۱۴:۰۸ ملکه بانو
بابت مقالت خوشحالم و تبریک میگم.
نمیشه پایان نامت رو تا همین جایی که پیش رفتی یه جوری جمعش کنی؟

مزیضی بچه ها واقعا انرژی آدمو میگیره. خدا کمکت کنه و به وقتت برکت بده.

پاسخ:
ممنونم مرسی.
نه. یعنی بی فایده ست چون کل کار من که به خاطرش بخوام نمره بگیرم از بعد از کارِ این آقا شروع میشه!
قبلهاش بیشتر حالت مقدمه چینی داره برای حرفهای بعد! :|

خیلی خیلی خیلی. همه چیز آدم رو میگیره، تمرکز، اعصاب، روان، شادابی، انرژی، همه چیز رو.
ممنونم ان شالله.
۱۹ دی ۹۶ ، ۱۴:۱۰ اقای متحیر
ای بابا. ان شالله که حال بچه ها بهتر بشه.

امیدوارم ناز کردن های اون بنده خدا برای بزرگ جلوه دادن نقش خودش باشه!

ان شالله که زود تموم میشه
پاسخ:
ان شالله.
نمیدونم شاید میخواد تاخیراتش رو با این حرفها جبران کنه!
البته میگم اینو استاد مشاورم هم یه بار بهم گفته بود.
استاد راهنمام هم که اصلا سر در نمیووردقضیه چیه!
ان شالله.
۱۹ دی ۹۶ ، ۱۴:۱۶ محبوبه شب
هر چقدرم تو مراعات کنی و پسرک رو با بیماری نفرستی مهد، بازم بچه های دیگه بیمارن و سرما خورده، خوب نمیشه. مثل من -_-
پاسخ:
چه کار کنم یعنی؟
واقعا کلافه شدم. هر یک هفته که رفته یک هفته تو خونه افتاده از مریضی :((
۱۹ دی ۹۶ ، ۱۴:۲۴ جناب دچار
خداشانس بده :)
پاسخ:
بابا دیگه اعلام نتایجش فردا بود حالا برای من امروز اومد! همچین اتفاق خارق العاده ای هم نیستا!
۱۹ دی ۹۶ ، ۱۴:۲۵ محبوبه شب
نمیدونم چیکار کنی ولی مامانای بچه های مهد میان و میگن پسرمو مواظبش باشین، ماسکشو برنداره، کسی توی صورتش سرفه نکنه، حد الامکان از بچه های سرما خورده دورشون کنیم و امثالهم.
ان شاءالله بهتر بشه : )
پاسخ:
والا منم میخوام به مربیشون بگم از مادرها بخواد بچه ی مریض رو نفرستن مهد خب!اگر میفرستن تو یه اتاق جدا بذارن اونا رو بازی کنن.
من به محض اینکه کوچکترین علائمی می بینم نمیذارم بره. بعد اونا همه مریضن انگار!
مرسی عزیزم.
۱۹ دی ۹۶ ، ۱۴:۳۴ ستاره جان
کجا فرستادی مگه مقاله رو؟ زنگ زدی یعنی؟
خیلی بیش از حد فرز بودن ها 
اکسپت !!! اکسپت!!! یعنی چی اصلا؟ o___O
پاسخ:
یه کنفرانس.
آره پیامک زدم یعنی خودشون گفته بودن که اگر عجله دارین پیامک بفرستین. ولی خدایی فرزتر از حد انتظار بودن:دی
اکسپت دیگه! :|
۱۹ دی ۹۶ ، ۱۵:۱۷ ستاره جان
برا همون میگم یعنی چی اصلا دیگه 
بس که فراتر بودن و فرزتر بودن 
آها برا کنفرانس بوده :) البته گفته بودی قبلا که برا کنفرانس میخوای بفرستی من یادم رفت برای همین داشتم شاخ در می آوردم تو کامنت قبلی 
پاسخ:
آره بابا کنفرانسی بود. اعلام نتایج داوری هم بیست و دوم بود. اما خب اینکه من دیشب آخر شب فرستادم امروز صبح ایمیل پذیرش رو دریافت کردم عجیب بود بازم!
نه بابا نشریه باشه که شش ماه باید صبر کنم!
۱۹ دی ۹۶ ، ۱۸:۳۰ آقاگل ‌‌
مبارک باشه و ان‌شالله پیشرفت‌ها و پله‌های بعدی :)
میگم کار اون آقا رو بدید یکی از همین بلاگرا انجام بده زود تمومش کنه بره:d
پاسخ:
والا به خدا بلاگرها هم تمیزتر انجام میدن هم سریعتر.
ممنونم همچنین برای شما.
۱۹ دی ۹۶ ، ۱۹:۱۲ مامان محمدمهدی
مریضی بچه خره
مخصوصا اگه از مهد بگیره
بابت مقاله هم خداروشکر
برای پایان نامه هم ان شاءالله صبرت زیاد شه:)
پاسخ:
خیلی خیلی خره!
مرسی گله :)
۱۹ دی ۹۶ ، ۲۰:۲۵ ستاره جان
نگاه کن 
برای کدوم قسمت پایان نامه مگه لازمش داری؟ کدوم فصل؟
پاسخ:
تموم شد دیگه تحویل داد :)
۲۰ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۵ منتظر ....
خوشحال شدم واسه مقالت 
ان شاالله چندتا پست دیگه میای میگی کارای پایان نامه م تموم شده و نمره ی کامل رو گرفتم (:
وااای امون از مهدکودک من که یه بار تو یکی از جلسه ها به مامانا گفتم تو رو خدا بچه ها مریض میشن مهد نفرستیدشون من دائم دارم از اول مهر مریض داری میکنم اول پسرم بعد دخترم بعد شوهرم بعد خودم ... خب چه کاریه اخه
یکی از مادرا هم خیلی شیک و مجلسی گفت خب چیکار کنم تو خونه بمونن چی بشه نمیشه که چند روز مهد نیاد از درساش عقب بمونه /: 
پاسخ:
مرسی عزیزم ان شالله خدا ازت بشنوه.
خدایی نمیدونم ملت به چی فکر میکنن!
البته از بس پسرک مهد نرفته منم دیروز پریروز داشتم به عقب موندن از درسهاش(!) فکر میکردم :))
یه ماهه ثبت نامش کردیم دقیقا دو هفته خونه بوده!
۲۱ دی ۹۶ ، ۱۰:۲۵ ستاره جان
تحویل داد؟ 
نمیری دیوونه با اون همه استرست :) نه البته اون مردک نمیره (بمیره؟) با اون همه استرس وارد کردنش 
می خواسته یه پزی هم بهت بده و یه منتی هم بذاره که سریع دادتت؟ یا اگه نداد توجیه داشته باشه؟ مرتیکه بوق!
پاسخ:
واقعا مرتیکه ی بوق!
فقط همینو میتونم بگم!
یعنی واقعا بیماری بچه ها آدم رو روحی داغون میکنه
امیدوارم تا الان که برات کامنت میذارم و چند روز از پستت گذشته سلامتی کاملشون رو به دست آورده باشن
پاسخ:
واقعا همینطوره.
باورت میشه که نه و گل پسر دیروز و پریروز هم تب داشت؟ :((
یعنی ویروسیه؟!!
تب منو خیلی میترسونه، داروهای گیاهی جواب نمیده؟
پاسخ:
نمیدونم. تب منو هم خیلی می ترسونه :((
داروی گیاهی که هیچی، شیمیایی های قویش هم جواب نمیداد.
التبه الان تب داره ولی کم. خیلی تبش بالا نمیره الحمدلله. اون روزهای تب شدید گذشته.
شربت یا دم کردنی بنفشه رو امتحان کردی؟؟؟
شربتش رو باریج زده، برای سرفه هم خیلی خوبه
عناب هم تب رو پایین میاره، و سیب
امیدوارم ساعت به ساعت بهتر بشن، چون مریضی بچه ها دقیقه به دقیقه اش عذاب آوره
پاسخ:
ممنون عزیزم از توصیه هات.
فکر میکنم به یک عفونت ویروسی مبتلا شده بود. یا شده!
هنوز که دارم دارو میدم بهش.
واقعا همینطوره. :((
ان شالله دردونه ت همیشه سلامت باشه.