ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

سیاسی می نویسیم...شاید هم اجتماعی!

دوشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۲۳ ق.ظ

توی مملکتی که بخواهی اندازه یک کاغذ آچهار تابلو بزنی بالای در مغازه ات باید صدتا مجوز بگیری،

هزار و خورده ای تابلو بالا میرود: موسسه مالی اعتباری فیلان،

مردم حساب باز میکنند به امید چهارشاهی سود،

موسسات ورشکست میشوند.

سپرده گذارها اعتراض می کنند. نه یکبار شصت و چند بار...

شنیده نمیشوند...

خونشان به جوش می آید،

خون بی شغل ها هم،

خون جوانها هم،

اعتراض دارند،

کم کم اعتراض ها رنگ و بوی دیگری میگیرد...

باقی اش را هم بهتر از من در جریانید...

در همین حین: پرچم ایران را آتش میزنند،

دوستی که از روی پرچم اسرائیل نینجاوار میپرد ساکت است.

وزیر راه استعفا میدهد از وزارت،

یک دلیل هم بیشتر ندارد: از امورتجاری و بازرگانی خودش مانده است،

به عبارت دیگر : نمیصرفد!

دولت بهاری ها گم میشوند،

خفه میشوند آنگونه که انگار نبوده اند.

صدراعظم میگوید: بگذاریم مردم آزاد حرف بزنند.

شب تلگرام فیلتر میشود.

ایذه سقوط میکند،

نیروی دریایی سپاه از راه دریا آزادش میکند!

صدا و سیما از فواید فیلتر تلگرام گزارش میرود

و یک دوره همه موسیقی های حماسی مجید انتظامی را مرور میکنیم.

همه به صدا و سیما فحش میدهند.

توله پهلوی بشکن میزند که: دارم میام به تهرون...

عفریته بی شرف اشرف نشین از شلوغی ها حمایت میکند.

از دست سیداصلاحات عده ای خشمگین میشوند.

سلبریتی ها از اختشاش ها یکی به نعل یکی به میخ حمایت میکنند

و از اوف و جیز بودن گاز اشک آور و باتوم حرف میزنند.

موج سواری را عالی بلدند.

زنی شوی و فرزند مرده از حادثه ماشین آتش نشانی به متن سنگ قبر فکر میکند.

دستگیری ها آغاز میشود.

عده ای فکر میکنند هنرمند و دانشجو و روحانی بودن باعث برائت از جرم است

و هشتگ میزنند جای فلانی فلانجا نیست.

مشاور فرهنگی وزیرنفت که اتفاقا شیخ است از شلوغی ها حمایت میکند،

یکی به نعل یکی به میخ.

شعارها را یکی می دهد که از سانروف برای مردم زلزله زده لبخند هالیوودی میزند

و فحش ها سهم آنهاست که چادر به چادر درد مردم را شنیدند.

نکبت ربا زندگی هامان را برداشته،

علنا حرام می خوریم.

به هم بی رحم و مروت شده ایم.

کسی میداند کارگران معدن یورت حقوق گرفتند؟

خسارت و دیه شان پرداخت شد؟

کسی میداند الان کرمانشاه چند درجه سردی هواست؟

کسی خبر دارد مرد تاکسی سوخته الان چه میکند؟

از تعداد کارگاههای ورشکسته آماری هست؟

بگذریم.

به قول عباس: مو قبل از جنگ رو زمین کار میکردم باتراکتور،

بعد جنگ برگشتوم سرهمون زمین بی تراکتور...

وسط این همه هیاهو دوباره این مستضعفین بودند که چوب دوسرطلا شدند

و ککی که باید در تنبان حضرات می افتاد، نیافتاد؟



+باید چند سال خون گریه کنیم تا خداوند فرجش را برساند؟؟!

این مملکت را بلا گرفته..ببینید کِی گفتم :((

کِی به خودمون میایم؟؟!

+متن از حامد عسکری بود..جا داره چند بار بخونیدش. جزئیات ظریفی داره و همه ی لغات رو متعمدانه چیده ..

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۲۵
لوسی می

نظرات  (۲۰)

۲۵ دی ۹۶ ، ۱۱:۳۳ ریحانه حبیبی
خیلی به جا و درست بود افرین 
پاسخ:
چند جاش من رو به گریه واداشت..
خدا رحم کنه بهمون.
عالی بود

این متن رو باید چند بار خوند ...
پاسخ:
و فحشها سهم آنهاست که چادر به چادر درد مردم را شنیدند...
:((
۲۵ دی ۹۶ ، ۱۲:۰۲ خانم لبخند
آقای عسکری این متن رو کمی پیچیده و بدون علائم نگارشی گذاشته بودن خوندنش یکم سخت بود و به خودشونم گفتم. الان شما مرتب گذاشتید بهونه شد دوباره بخونمش. ممنون :) جا داره منم بذارمش تو وبم ;)
پاسخ:
:)
نمیدونم چه ربطی داره ولی این وسط من یاد آژانس شیشه ای افتادم. 
یعنی واقعا نمیشه تو این مملکت آدم حق خودشو بگیره؟ بدون اینکه دشمن از حق طلبیش سوء استفاده کنه؟ باید بشه. مگر اینکه اون کسانی که حق مردمو میخورن، دستشون تو دست دشمن باشه، که هست!

پاسخ:
خب من نظرم این نیست که دست دولتی ها در دست دشمنه یعنی امیدوارم که نباشه.
مشکل اینه که ما نحوه ی مطالبه گریمون درست نیست. مطالبه از دولت هیچ اشکالی نداره اما وقتی که بریزیم تو خیابون و پرچم آتش بزنیم یا مرگ بر جمهوری اسلامی بگیم قطعا ندای ما ندای دشمن خواهد بود.
مردم ما جوگیر میشن! وقتی از چیزی گله دارن همه چیز رو با هم قاطی می کنن.تو همین متن گفته شده که شعارها رو کسی میده که از سانروف به مردم زلزله زده لبخند میزنه، اما فحشها سهم کسانیه که چادر به چادر رفتن درد مردم رو گوش کردن و خجالت هم کشیدن.
ما از اون کسانی که باید بخوایم نمیخوایم، همه چیز رو با هم زیر سوال می بریم. اون وقتی که باید گله کنیم نمی کنیم، اما بعد که میخوایم گله کنیم همه چیز رو قاطی می کنیم و سهم خودمون رو نمی بینیم.
تا وقتی که کارمون داره راه میفته بر ضد نظام اداریمون که داره فاسد میشه چیزی نمیگیم و در برابر همه ی فسادها سکوت می کنیم، بعد که حق "ما" رو میخورن و این شتر جلوی خونه ی ما هم می خوابه، صدامون در میاد!!

ساده ترین مثال پست همین چند وقت پیشمه. منشی دکتر برای نوبت دادن زیر میزی میگیره ما میدیم و می خندیم (کسی که برام تعریف کرد خودش زیرمیزی رو داده بود و می خندید!) و انگار نه انگار چیزی شده چون حال بیمارمون خوب شده و از نوبت گیریمون راضی هم هستیم به دکتر هم چیزی نمیگیم چون ویزیت چهل تومنی حالا شده پنجاه تومن، چه اشکالی داره، ده تومن که به جایی برنمیخوره!! ولی وای اگر همین آدمی که با خنده این ماجرا رو برای من تعریف کرد، کار درمان مریضش به دکتری گیر کنه که زیرمیزی میگیره و پول نداشته باشه که یک میلیون و ده میلیون زیر میزی بده! اون وقته که کل نظام جمهوری اسلامی رو زیر سوال خواهد برد. بهتره بگم فراموش میکنیم که از ماست که بر ماست!
در حالی که اگر اولا زیر میزی نمیداد، ثانیا به دکتر میگفت، ثالثا در صورت عدم واکنش دکتر به نهاد مربوطه شکایت می برد، و همه همین کار رو می کردن نه اینکه فقط یک نفر معترض وجود داشته باشه، دیگه هیچ دکتری جرئت نمیکرد زیرمیزی بگیره. لااقل الان نظام پزشکیمون تو این مورد درست شده بود.. اونوقت حتی اگر نظام رسیدگی به شکایات مردم هم دستش با دشمن در یک کاسه بود باز هم نمیتونست در مقابل مطالبات ملت کوتاه بیاد و هیچ دکتری جرئت زیرمیزی گرفتن رو نداشت. نه؟!
۲۵ دی ۹۶ ، ۱۳:۱۳ آقاگل ‌‌
به قول یکی انقدر عزا به سرمان ریختند که فرصت عزاداری نداریم.😔
پاسخ:
هعی :(
هعیییی
پاسخ:
:(
۲۵ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۹ جناب دچار
چقدر تحسینت کردم!!!
میگفتم با این ضیق وقت چه مطلب خووووبی نوشته لوسی می! :)
پاسخ:
خب تحسین برانگیزه که تو این موقعیت دفاعی چنین متنهایی هم میخونم دیگه :)
۲۵ دی ۹۶ ، ۱۴:۵۸ ستاره جان
ها 
منم که میگم همیشه 

پاسخ:
یه هعیِ گنده!
۲۵ دی ۹۶ ، ۱۸:۳۰ مامان محمدمهدی
در حقیقت خیلی قسمتهای این نوشته شما جواب همونایی بود که تو نظر قبلیم در پست قبلت جوابمو دادن و متزلزلم کردن که همه این بلاهارو فقط در گناه کردن مردم ندونم که همین گناهان هم نتیجه همون بی کفایتی ها و بی لیاقتی ها... ست

پاسخ:
هرکسی مسئول کار خودشه.
و البته حکومت چنین آدمهایی بر ما، از ماست که بر ماست..
۲۵ دی ۹۶ ، ۲۰:۵۵ گندم بانو
با بخش "این مملکتو بلا گرفته" خیلی موافقم.

پاسخ:
ان شالله که بلا دور میشه ازمون.
۲۵ دی ۹۶ ، ۲۱:۳۰ منتظر ....
خیلی متن خوبی بود
ولی کاش اونایی که باید بفهمن می فهمیدن که یا واقعا نمیخوان بفهمن یا نفهمیدن بیشتر براشون صرف داره ... 
هر روز وقیح تر از قبل میشن 
بعضی از کسایی که بهشون رای دادن هنوز هم اشتباهشون رو قبول نمی کنن و میگن نمیذارن کار کنه /:
بعضیاشونم هشتک پشیمانیم میزنن اما به چه درد ما میخوره ):
کاش بلا نگیره مملکت رو ))))))))): 
کاش بیشتر حواسمونو جمع کنیم... 
کاش دیگه بیشتر از این بی امام نمونیم )))))): کاش قدر نائب اماممون رو بدونیم نکنه زبونم لال قدرنشناسی بلایی سرمون بیاره ...
پاسخ:
متنش تحلیلی نبود! گزاره های خبری رو پشت هم چید و نتیجه ای که میخواست رو گرفت.
چی بگم والا.
ان شالله که خدا برامون فرجی برسونه...
۲۵ دی ۹۶ ، ۲۱:۳۶ گندم بانو
ان‌شاءالله
پاسخ:
:)
۲۶ دی ۹۶ ، ۰۲:۵۱ کوثر متقی
ایذه به دریا را نداره که 
پایان نامه تمام شده به حمدالله ؟
پاسخ:
نکته ش همین بود دیگه. نمیدونم کدوم شبکه ی خارجی تو اخبارش گفته بود ایذه به دستِ مردمِ معترض افتاده و شهر عملاسقوط کرده اما سپاه از راه دریا رفته شهر رو پس گرفته! :دی
خوشحالن کلا!
پایان نامه هم هنوزهست. امروز منتظر خبر استادم هستم به این امید که پایان نامه رو خونده باشه.
۲۶ دی ۹۶ ، ۰۷:۵۰ مامان محمدمهدی
سلام
دقیقاً همینطوره از کمی بعد انقلاب که با اونهمه خون دل و فداکاریهای نسل قبل ما شکل گرفت، خود ما (مردم) زمینه حکومت افراد نالایق رو فراهم کردیم و حالا نتیجه ش رو داریم میبینیم، از ماست که بر ماست
محکم چسبیدن و ول هم نمیکنن، برن
پاسخ:
سلام.
آره دقیقا همینه.
دیشب داشتم فکر میکردم به طول تاریخ که چقدر ملتها و مخصوصا ملتهای مسلمان به راحتی اون چیزی که با خون دل گرفته بودن رو از دست دادن و متجدد شدن.
فکر میکردم به روزهایی که احتمالا تو دوره ی پیامبر یا حضرت علی ملتی که اسلام رو دوست داشتن و دغدغه ی اسلام واقعی رو داشتن، تو خیابونها راه میرفتن خون دل میخوردن از وضعیتی که وجود داشته بعد صداشون درنمیومده یا فکر میکردن اگر چیزی بگن دعوا میشه بی خیال اعتراضات می شدن؛ یا شاید هم اعتراض می کردن و طرد میشدن، و بعد اونقدر جو بر ضد اونها میشه که 25 سال سکوت برای کسی اتفاق میفته که برای گفتن حرفش از احدی نمی ترسید یا برای گفتن حرفش دلهره نداشت یا نگرانِ طرد شدن و مسخره شدن نبود و چیزی جز حرف خدا براش اهمیت نداشت اما باز هم ناچار شد سکوت کنه.. بعد حضرت زهرا به ناچار در خونه ی تک تک آدمها رو می زنه که حرفش رو بزنه و بگه اشتباه می کنید، بعد.. همه ی اون اتفاقهایی که نباید، میفته.
فکر میکردم چه تضمینی هست که ما هم با این همه بی خیالی هامون با این همه سکوت کردنهامون و با این همه سرگرم بودن به زندگیهامون دچار اون بلاها نشیم؟ :((
۲۶ دی ۹۶ ، ۰۹:۱۹ جناب دچار
یعنی اینقدر! :)
پاسخ:
بله.
ما از کی اینجوری شدیم...؟ از کی اینقدر حواسمون به خودمون نیست...؟ :(
پاسخ:
نمیدونم :((
واقعا نمیدونم.. البته ذات بشر هم نسیان کاره.
عوضش انقلاب به اون چیزی که میخواست بهش برسه رسید. دید مثبت داشته باشین.
پاسخ:
نمیشه گفت به صورت همه جانبه به مقصودش رسیده، چون هرچی باشه اداره ی اسلامی این مملکت هم جزو اهداف بوده،
اما خب بله به اون چیزی که هدف اصلی بود رسیدیم الحمدلله.
اگر اینهایی که تو متن گفته شده نبود، تا الان به همه ش رسیده بودیم. اینه که باعث درد میشه.. اما خب طبیعیه  که تا رسیدن به قله سنگلاخها بسیار است..مهم اینه که ما میریم، راه رفتنی رو باید رفت. :)
چقدر قشنگ بود، ممنون


پ.ن. با تصور اینکه قلم خودته خوندم، و تا اخرش چند بار به اینکه چقدرچقدر لوسی می روان و خوب می نویسه غبطه خوردم:دی
پاسخ:
:)

پ ن: یه کاری میکنین آدم سرقت ادبی انجام بده ها! :))
خدایی وقتشو نداشتم وگرنه منم اگر میخواستم بنویسم متنم همینطوری از آب در میومد. شک داری یعنی؟ :)
میشه از اداره اسلامی مملکت، به جز مقام ولایت فقیه و مجلس خبرگان یه کم بیشتر مثال بزنین که دقیقا «اداره» اسلامی یعنی چی؟ این چیزی که شما توصیف کردین اداره نشده، به قهقرا رفته.
پاسخ:
راستش اصلا متوجه سوالت نشدم. میشه واضح تر بگی در مورد چی باید مثال بزنم؟!
گفتم که به هدفِ اداره ی اسلامی مملکت نرسیدیم ولی خب شکی نیست که از قبل بهتریم.
میگم اداره اسلامی از دید شما یعنی چی؟ اصلا اداره یعنی چی؟ اینی که شما وصف کردی اداره شده س؟
پاسخ:
اداره کردن یعنی رتق و فتق امور. و اداره کردن اسلامی یعنی رتق و فتق امور بر طبق قواعد اسلام که شامل فقه اسلامی و اخلاق اسلامی است. حالا یا مملکت باشه یا یک سازمان یا یک خانواده.
اینی که توصیف کردیم از وضع موجود هم هیچ جاش اسلامی نبود. نویسنده کلا امور منفیِ دولت و جامعه رو مطرح کرده که گلایه کنه دیگه. قصدش همین بوده که بگه این اتفاقات، اتفاق نیستند، فاجعه اند، چی شد که اینطوری شد، یه طرف ماجراست، چی شد که نسبت به این اتفاقات بی تفاوت شدیم طرف دیگه ی ماجرا. و به کجا داریم میریم تو مملکتی که قرار بود اسلامی باشه. ولی منظورش این نیست که دیگه هیچکس تو دولت این مملکت مسلمان یا متخلق به اخلاق اسلامی نیست و همه فاسدند! هستند اما اون جایی که باید باشن نیستن و مهجور افتاده ن و هیاهوی تبلیغات علیه اونها خیلی وسیعه.
داریم میگیم اوضاع بدی شده! اون هم به خاطر دور شدنمون از آرمانهامونه.
و دولت و ملت هم همیشه ملازم هم هستند. یعنی دولت باعث اخلاق ملت نسبت به هم، و ملت هم باعث اخلاق دولت شده. همون از ماست که بر ماست و این حرفها.