ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

استاد الهی ما
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

4337.

سه شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۲:۴۲ ب.ظ

برای تنوع :)

هنر دیروز گل پسرها!

و

کوچولوی شیرینم :)




+انقضای تصویر گل پسر از زمان انتشار سه ساعت است!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۱/۱۷
لوسی می

نظرات  (۱۴)

۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۴۴ جناب دچار
به به چه گل پسری :)
پاسخ:
:)
۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۴۶ بـانـوی بـرفـی
لوسی تو چیکار کردی!!؟
آخی عزیزم 😍
ببوسش😘
پاسخ:
کلی خدا رو شکر کردم که دو شاخ رو به پریز نزدن!
قرار شد فرداش برنامه کودک نبینه! :|
مرسی عزیزم:*
شما هم کوچولوتو از طرف من ببوس :)
۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۳۵ ** دلژین **
عزییییزم 😍😍😍 
خدا حفظشون کنه
پاسخ:
ممنون عزیزمممم :)
۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۴۰ اقای متحیر
وای خدایااااا
خدا حفظ کنه گل پسرو
توی فرش لوله اش کنید و بخوریدش! :)))))))))
پاسخ:
ممنونم. واقعا برای ما هم خوردنیه :)
۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۴۶ تسنیم ‌‌
وای خدا! چه خطرناک😨

چه بامزه! کجا قایم شده😂 چه نازه، ماشاءالله! به اسپند اعتقادی ندارم، وگرنه می‌گفتم واسش اسپند دود کنی :)
پاسخ:
خیلی خیلی :((

:)) مرسی که اعتقادت رو گفتی :دی
۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۱۳ آقاگل ‌‌
خیرشون رو ببینین :))
.
اون بنده خدایی که خراب شده هم با یه کم چسب برق دوباره همون طوری کار می‌کنه. اشکالی نداره.
پاسخ:
ممنونم :)
آره میدونم که درست شدنیه. منم چیزی بهشون نگفتم! :)
البته از اینکه جنازه رو خاک کرده بودن که نبینم گله کردم! همه ش به این فکر میکردم که اگر دو شاخ رو میزدن به برق چه فاجعه ای اتفاق میفتاد برام! :((
۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۲۶ سا قی
خوشحالم که توی این سه ساعت اومدم

قشنگ بود


سربزنید
پاسخ:
ممنون عزیزم.
۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۴۳ محبوبه شب
وااااااااااااااای الهی من قربونش برم شیطنت از چشاش میباره 😍
ماچش کن :*
خدا حفظش کنه ^_^
پاسخ:
آرهههه واقعا خیلی شیطونه!
مرسی عزیزم.
۱۷ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۵۸ منتظر ....
وای چه کار خظرناکی...........
خدا رو شکر که چیزیش نشد

عزززییییییییییززززم خدا حفظش کنه (((((((((:
پاسخ:
آره واقعا خطرناک بوده :|
مرسی عزیزم :)
۱۷ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۳۵ دست نویس
قیچی کرده بود؟!
آخه چرا؟ :)
من یادم میاد تو این شرایط سیاه و کبود می شدم، آخه برنامه کودک زیاد دل مادر رو خنک نمی کرد:)

موفق باشید
پاسخ:
نه پیچونده بودن دور یک میله اینطوری شده! البته این ادعای پسرکه!

اکثر بچه های دهه ی شصت احتمالا سیاه و کبود میشدن :))
البته برنامه کودک تنبیهی بود که خودش در نظر گرفت و رسما عملی نشد چون کل روز بعد خونه مامانم بودن بچه ها!

سلامت باشین :)
۱۸ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۴۶ واران ...
من پسر کوچولو رو ندیدم :|:)
ولی هنرشون رو دیدم یعنی رسماً مردم از خنده :))))))
خدا حفظشون کنه الهی 🤗🙏


سلام :)
پاسخ:
ان شالله دفعه ی بعد :)
:)) سلامت باشی.
و سلااااام :)
۱۸ بهمن ۹۶ ، ۰۲:۰۰ سلما ...
قسمت نبود عکس گل پسرتون رو ببینم. 
خواهرم مثل شما دو تا پسر کوچولو داره. ببرم عکس سشوار شما رو نشونش بدم فکر نکنه فقط پسرای خودش از این شیطنتها بلدن!
پاسخ:
ان شالله دفعه ی بعد.
آرههه بابا پسرها ماشالله همه مثل همن :)
۱۸ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۲۵ مامان محمدمهدی
خدا رحم کرده زودتر فهمیدی و کار به کارهای خطرناک تر نرسیده
پاسخ:
آره واقعا. البته من خیلی دیر فهمیدم. اما خدا رو شکر که کار خطرناکی نکردن.
۱۹ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۱۳ مک بس
من دیر رسیدم:((((
پاسخ:
ای بابا!
شما که جوجه ی منو خیلی دیدی که :)
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم