ماجراهای من و خودم!

پاسخ:
مرسی عزیزم :*
آره درست میگی من باید مستر رو ببرم اونجا :))
نه به توصیه ت عمل کردم و بچه ها رو گذاشتیم پیش مامانش رفتیم خرید. تو راه برگشت خودمون رو خجالت دادیم.

پاسخ:
نه بابا! میگفت اونجا هم خوشمزه تر بود هم ارزون تر :)))

پاسخ:
آره واقعا. حیف شد :)

پاسخ:
:)

پاسخ:
ممنون.

پاسخ:
:))
آره یه همچین چیزی :)

پاسخ:
:دی
مرسی عزیزم :*

پاسخ:
:))
آره یه همچین چیزی ام! :))
ولی همه ش میگم خوب شد مهندس شدم تاااااا بشه و دکتر بشم لااقل یه عنوانی اول اسمم هست! :))
یه همچین آدم بندِ عناوینی ام من :)
نه! قارچ سوخاری خوردیم :دی

پاسخ:
:))
اگر میدونستیم یه شعبه داره که قطعا میرفتیم اونجا.
حالا یه بار خودم می برمش :)

پاسخ:
:) مهندس هم شما رو دوست داره :)
نگو که نخوردی! اگر نخوردی حتما یه بار با سس سیر امتحان کن من که عاشقشم :)
البته بیشتر پیش غذاست اما خدایی منو سیر میکنه :دی

پاسخ:
ایول که خونگیشو مصرف میکنی. آفرین واقعا. منم باید برم تو کارش.

پاسخ:
مرسی عزیزم.
:)))
با نهایت احترام به همسر شما خدایی روششون ناجوانمردانه ست :))
البته مستر هم گاهی از این کارها میکنه ولی بیشتر وقتهایی که من خواسته باشم جایی بریم نه خودش! اگر خودش باشه که غذای پرسی 100 تومن هم براش مسئله ای نیست و من هرچی بگم گرونه میگه نه خیلی هم خوبه کیفیتش ارزششو داره :)))

پاسخ:
با سپاس از شما :)
البته  میگم این شام نیستا! منو سیر میکنه شاید بقیه رو سیر نکنه! یه چیزی تو مایه های سیب زمینی سرخ کرده است که فست فودی ها می فروشن! بهتره به عنوان عصرونه یه بار درست کنی :)

پاسخ:
آرههه منم. :)

پاسخ:
دقیقا :)))
تا باشه از این مثبت اندیشی ها :)