ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

4361.

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۳۸ ب.ظ
مدتهاست که در روانشناسی مدرن،

و جامعه ی مجازی _که واقعا سبک زندگی ماها رو با موفقیت داره مدیریت میکنه!_،

می شنویم که باید خودمون رو دوست داشته باشیم،

و با خودمون مهربون باشیم.

طبیعتاً و بدیهتاً حب نفس از قویترین غرایز آدمیزاده.

هیچ آدم زنده ای نیست که خودش رو دوست نداشته باشه.

اثبات این موضوع هم تلاش همه ی ما آدمها برای کسب منفعته_حالا چه این منفعت روحی روانی باشه، چه جسمی_

تلاش برای آسایش و آرامش نشانه ی بارز اینه که ما خودمون رو دوست داریم.

حالا نشانه های "دوست داشتنِ خود"ی که به ما آموختن چیه؟

اینکه با خودمون خرید بریم.

دست دلمون رو بگیریم و برای خودمون موسیقی بذاریم و برقصیم.

کتاب بخونیم،

تو ظرفهای قشنگ غذا بخوریم،

حتی وقتی تنها هستیم برای خودمون غذاهای خوشمزه بپزیم،

به علایقمون احترام بذاریم،

چیزهای رنگی رنگی و جیغ و جینگول مستون بخریم،

حواسمون باشه که اول خودمون، بعد بقیه.

هرچقدر در حذف آدمهایی که باعث رنجشمون میشن حرفه ای تر باشیم معلومه که بیشتر به خودمون احترام میذاریم.

کم کم یه جوری شده که اگر کسی این کارها رو انجام نده انگار خودش رو دوست نداره.

اگر وسایل جدید و فشن نخرم یعنی خودم رو دوست ندارم،

اگر وقتی که حوصله ی مهمون رو ندارم، اون رو بپذیرم یعنی خودم رو دوست ندارم.

اگر وقتی که خودم به چیزی نیاز دارم به  دیگری ببخشمش یعنی خودم رو دوست ندارم.

اگر به خواسته های "دلم" احترام نذارم و عملیشون نکنم یعنی خودم رو دوست ندارم.

در یک کلام اگر راحتی و لذت و آرامشم رو عامدانه(طبیعتاً کارهای غیرعمدی قابل بحث و ارزش گذاری نیستند) خدشه دار کنم،

یعنی خودم رو دوست ندارم!

چی شد که این چیزها نمادی برای دوست داشتنِ خودمون شد؟

آیا واقعا این کارها فضیلته؟

این که خودم رو بر سایرین ارجح بدونم نشانه ی بزرگی روح من و مورد احترام بودنمه یا حقارت نفس؟

اینطوری آیا به داشتن جامعه ای خودخواه و خودمحور دامن نمیزنیم؟

به نظر میرسه که داریم به حب نفسِ بیمارگونه ای خودمون رو تشویق میکنیم.

و راحت طلبی و لذت بردن از دنیا_ اگر نه تمام هدفمون_ که بخش مهمی از هدف زندگی هامون شده.

بدون اینکه بفهمیم و حتی بخوایم.

اصلا چرا با این کارها حالمون خوب میشه؟!

این که این چیزها حالمون رو خوب میکنه یعنی که داریم روز به روز روح خودمون رو کوچک و کوچکتر می کنیم.

حقیقت اینه که حب نفس تمام عیوب انسان رو برای خود انسان می پوشونه*،

هر عیبی که  داشته باشیم دیگه نمی بینیم.

خودمون رو پذیرفتیم برای همیشه:

"من همینم که هستم. و هرچه که هستم مهم نیست مهم اینه که من دوست داشتنی هستم."


حرف من این نیست که زندگیمون رو زاهدانه پیش ببریم و از لذات حلال دنیا خودمون رو محروم کنیم.

حرف من این نیست که مثل علما و فضلا تا احساس کردیم از چیزی لذت خواهیم برد، اون لذت رو به کام خودمون تلخ کنیم_که ما در اون مرتبه نیستیم اصلا_.

حرف من اینه که اینهایی که به ما آموختن نشانه های "اصلی" و "حقیقی" دوست داشتن خودمون نیست.

بیاین بهش فکر کنیم که صحیح ترین روشِ دوست داشتن خود چیه؟

من اگر خودم رو دوست دارم باید برای "خوب تر" شدن و "خوب تر" زندگی کردن تلاش کنم،

نه برای "راحت تر" و "باب میل" زندگی کردن.



+من هیچکدوم از پاسخهای شما رو رد و نفی نمیکنم میدونم منظورم رو متوجه شدید

و قطعا کسی احساس نمی کنه که دارم خرده میگیرم.

قبول دارم که این کارها واقعا نشانه هایی از دوست داشتنِ خودمونه.

اما سوال من اینجاست که آیا این نوع و این سبک از دوست داشتنِ خود، ارزشه؟

یا بهتره بپرسم آیا این سبک از دوست داشتنِ خودمون، باعث ارزشمندیِ وجودمون میشه؟!

*جمله ای از امام خمینی(ره)


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۱۰
لوسی می

نظرات  (۱۲)

سلام
دوست داشتن خود کار هر کسی نیست ..

سخته.

پاسخ:
از اون منظر که شما نگاه میکنید بله سخته. وگرنه خیلی حس عقلانی و منطقی ای به نظر میرسه.
خیلی عالی بود 
برای خوب تر زندگی کردن تلاش کنیم نه بدای راحت تر زندگی کردن 
ممنون ❤❤❤
پاسخ:
قربون شما خانم دکتر. ممنونم از فکر روشنت. :*
من دیگهههه همون سالی یه بار کافه رو هم نمیرم، کیک نمی‌پزم، انگشترمو میندازم دور، وبلاگ هم نمی‌خونم و نمی‌نویسم، یه غار پیدا می‌کنم میرم میخزم توش :| مسببش هم شخص جنابعالی هستین لوسی‌می خاتون :)
پاسخ:
والا انجام ندادن اینها هم فی نفسه ارزش نیست.
مهم اینه که کلا هدفمون از هر کاری چی باشه و اینکه راهمون میانه باشه.

عالی، واضح و روشن
پاسخ:
قربون تو :*
سلام
دقیقا مساله من مدت ها با یه بنده خدایی همین بود
یه کلاس روانشناسی تی ای میرفت که همه این آموزشها رو در قالب دوست داشتن و رزش گذاشتن به وجود خودتون انجام بدین
همیشه مساله داشتیم که نفس پرستی و رها کردن میل و کنترل نکردن اسمش دوست داشتن خود نیست
عزت نفس، احترام به شان انسانی خودمون در برابر بعد حیوانیمون، ارزش گذاشتن به نفسه نه راحت طلبی و دوری کردن از هرگونه سختی
واقعا غرق شدن تو این تفکر ارداه رو نابود میکنه...
پاسخ:
سلام.
دقیقا همینه که یهو وارد یه بحثی میشیم تا تهش میریم و حواسمون از هدف اصلی زندگی پرت میشه.
راه میانه بهترین راهه.
با کلیات متن بسی موافقم
اما با جمله ی :حرف من این نیست که زندگیمون رو زاهدانه پیش ببریم و از لذات حلال دنیا خودمون رو محروم کنیم.
ادامه اش رو هم خوندم ها
ولی این جمله آدمو یاد ملامتیان می اندازه

+وقت داشتی ازین تیپ پست ها بیشتر واسمون بذار عزیز جان
پاسخ:
ملامتیان چیه؟ متوجه نشدم؟

+قربون تو :*
کاملاً موافقم :)
گاهی خوبه فکر کنیم واسه چی داریم زندگی می‌کنیم و کجاییم و چند چندیم با خودمون...
پاسخ:
دقیقا. نباید هدف اصلی یادمون بره و این جزئیات زندگی بشه هدفمون.
دیدتون کاملا مورد پسندم بود...
پاسخ:
لطف دارین :)
اون نشانه های دوست داشتن که گفتید به ما آموختند
غیر از دو مورد آخر به نظر من ضرر به کسی نمی رسونه :)
خودتون یک بار مطالعه کنید :)
پاسخ:
متوجه نشدم که چی رو یک بار مطالعه کنم؟
اما تمام بحث پست سر این بود که زیاده روی در این امور به  "خودمون" و "روحمون" ضرر میرسونه لازم نیست حتما به کسی ضرر بزنیم که بی خیال انجام یک کار بشیم! دوری از چیزهایی که به خودمون ضرر میزنه دقیقا همون دوست داشتن خودمونه :)
به نظرم میاد متوجه بحثم نشدید.
خب اینکه کلا دیگرانو خط بزنیم که کار بدیه صد در صد... اما به نظر من دوست داشتن خود باید اینجوری باشه که از فکرای عذاب دهنده دوری کنی... برای خودت خرج کنی ( نه ولخرجی، ولی بعضیا حسابشون پر پوله اما دلشون نمیاد دو قرون خرج کنن) اینکه اطرافمون رنگی رنگی باشه خیلی تو خوب شدن حال آدم تاثیر داره، اما لزوما نیاز به ولخرجی نداره. همینکه هر وقت لازمه یه وسیله‌ای برا خونه بگیریم از بین رنگی رنگیا انتخابش کنیم کم‌کم زندگیمون رنگی رنگی میشه.
میدونی، مشکل ما اینه که همیشه فک میکنیم برا خوب کردن حالمون حتما باید یه کار عجق وجق کنیم. دلیلشم اینه که به قول تو اینطوری تو مغزمون کردن! بهمون گفتن جینگیلی پینگیلی بخر، نگفتن از روز اول تو زندگیت واسه رنگا جا باز کن.
گفتن وقتی حالت بده برو لباسای رنگی بخر، نمیگن هر وقت لازم بود لباس بخری سعی کن از رنگای شادتر انتخاب کنی.
اینجوری شده که همه‌مون ولخرج بار اومدیم.کم‌کم هم داره جزو فرهنگ جامعه‌مون میشه‌ها!!
پاسخ:
درست میگی. مسئله ای که باعث شد براش پست بذارم حس این بود که مبادا تو این چیزها غرق بشیم و حواسمون نباشه که شاد بودن و شاد زندگی کردن یک ابزار برای خوب زندگی کردنه. نه یک هدف.

همیشه یه چیزی که مد میشه تا تهش میریم! یه زمانی مد شده بود که پذیرایی خونه سبکش کلاسیک و تیره باشه، همه میرفتن تیره میخریدن که شیک باشن. حالا شده رنگی رنگی، همه میرن رنگی رنگی بخرن و فکر میکنن اینطوری حالشون خوب میشه.
در حالی که اینها بازی دنیاست و هدف نیست. من نمیگم حال خودمون رو خوب نکنیم. میگم خوب کردن حالمون با این چیزها، نشه هدفمون. چون هدف زندگی هیچکدوم از ما این نبوده.

یه فرقه اس از صوفی به اسم ملامتیه یا ملامتیان
سرچ کنی میارتش
پاسخ:
رفتم خوندم ولی اون جمله ای که جدا کردی اصلا به اعتقاد اونها شبیه نیست!
در حقیقت اصلا ربطی به هم نداره!

ملامتیه یا ملامیه ، گروه بسیاری ازعارفان را شامل می شود که طریقت ایشان ملامت بود ؛ یعنی سرزنشخلق رابرخود می پذیرفتند وخوبی ها راآشکارنمی کردند .»

« گروهی از ایشان به عمد کارهایی انجام می دهند تاخلق آن هارا سرزنش کنند

وازاین طریق غرور و کبر را در  خودمی کشند تابه وادی هلاک نیفتند . »

پیروان این فرقه به سودمندی سرزنش و ملامت نفس باور دارند و میکوشند دانایی های خود را پنهان و کاستی های خود را آشکار کنند تا همواره به یاد نواقص خود باشند.

۱۵ اسفند ۹۶ ، ۰۷:۴۱ مامان محمدمهدی
دقیقا منم که اون کارهارو واسه خودم انجام نمیدم از طرف خانواده خودم متهم هستم به دوست نداشتن خودم
درحالیکه من فکر میکنم خودم رو خیلی دوست دارم که اون کارهارو نمیکنم....
متن خیلی خوبی بود.ممنونم
پاسخ:
استانداردهای خود دوست داری عوض شدن!
قربون شما :)