ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

4408.

پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۳:۲۵ ب.ظ

هرچند که در ناامیدی بسی امید است و اینها،

اما واقعا امروز با دیدن ظرفیت دانشگاه ها برای پذیرش در رشته ی امتحانیم،

امیدم بالکل ناامید شد.

ظرفیت کل کشور برای این رشته حتی 15 نفر هم نیست! :|

و دانشگاه ما هم روزانه و شبانه رو هم دیگه کلا 4 نفر هم نمیگیره!

و از اونجایی که من فقط میتونم در همین دانشگاهِ مجاور خودم به تحصیل بپردازم،

نتیجه میگیرم که فقط با رتبه ی یه رقمی امکان قبولی در دانشگاه خودمو داشتم که اونم از دست رفت.

همین دیگه.

اینم از این.



+البته که تو مصاحبه شرکت میکنم اما واقعا دیگه امیدی ندارم. :(

+حالا جالبه که ظرفیت دکترای رشته ی کارشناسیم در کل کشور حدود 200 نفره!! :|

با خودم میگم من که قرار بود نخونده شرکت کنم، کاش لااقل اونو شرکت میکردم امسال :))

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۳۰
لوسی می

نظرات  (۲۲)

سلام :)

هرچی به صلاحتون پیش بیاد همون میشه ...
ان شاءالله به لطف خدا به هدفتون میرسین :)

خانم دکتر لوسی می بانوی بیان :))
پاسخ:
سلام.
متشکرم. ان شالله.
خیلی هم مهم نیست برام واقعا.
ولی این جمله ی آخر بعد از این ناامیدی کم کم به نوعی تمسخر تبدیل میشه، قبلا انگیزشی بود، الان ضدحاله :))
میگما! مگه قبلا به الکل امید داشتین؟!
پاسخ:
بله داشتم:)
سلام عزیزم 
اولا که من همیشه برا هرچیزی ته ذهنم یه معجزه میذارم :دی درسته گفتی قبول شدنت امکان نداره ولی خب من دارم تصور میکنم که یه روز میای پست میذاری که به طرز شگفت انگیزی قبول شدم ... 
بعدش هم دیر نمیشه که :) فوقش سال دیگه ، اونی که دوست داری .‌‌‌‌.. 
یه سوال دیگه داشتم ازت لوسی ... 
با بچه ی کوچیک چطوری میشه خوند و از پس این امتحانات برومد ...؟ 
نخندی هاااا :)) من از الان فکر امتحانات ارتقا و بورد و فوق تخصصمم و میگم دیگه تا اون موقع ممکنه ازدواج کرده باشم و بچه داشته باشم ، این امتحانا رو چو کنم ! منم بچهه دوووست :دی یکی و دو تا و سه تا و بلکه ۴تا :دی 
پاسخ:
سلام عزیزم.
آره خب من هم جایی برای معجزه گذاشتم :) اما خب دیگه اونقدری که تا دیروز امید داشتم امید ندارم. خدا رو چه دیدی شاید واقعا قبول شدم :)
اما در کل خیلی هم برام ناراحت کننده نیست. قبلا هم گفته بودم این گرایش رو اجباری شرکت کردم و گرایش مورد علاقه م نیست. این که بیفته برای سال بعد ناراحتم نمیکنه. البته خب اگر قبول بشم خوشحال میشم :)
سخته واقعا. من دوره ی ارشدم رو اینطوری خوندم ولی خب الان بچه های من خیلی کوچیک نیستن. گل پسر امسال سه سالش تموم میشه و من راحت میتونم بذارمش خونه ی بقیه. و از سال بعد هم میذارمش مهد. در نتیجه برای خودم وقت پیدا میکنم. اما کل دوره ی ارشد من 5 سال طول کشید به این خاطر که تو این دوره دو تا بچه داشتم :) البته برای تولد گل پسر من به مدت دو سال و نیم یعنی پنج ترم تحصیلی مرخصی گرفتم. خب از مرخصی ها هم میشه استفاده کرد.
ان شالله خدا بچه های زیاد، و سالم و صالح بهت بده هرکدوم هم به وقتش :)
یکی از دانشجوهای خانوممون دختر داره. بعد همیشه موقع معرفی خودش می گه:
مامانِ دخترم؛ دخترِ مامانم

+ لطفا ذیل هر پست کامنت مربوط به همان پست قرار دهید :دی
پاسخ:
چقدر لووووسه! :|
:))


+نه قانون این وب اینطوری نیست :)
هیچ وقت زود ناامید نشید :)
پاسخ:
زود که نیست :))
ولی این ناامیدی اونقدر هم منفی و ناراحت کننده نیست برام :)
تا قبل از روزِ آزمون زود محسوب میشه :))
خدا رو شکر :)
پاسخ:
شاید.
تا قبل از اعلام نتایج البته. :)
اتفاقا صوبت کردیم که این ترم با اینکه رتبه کنکورش خوب نشده، دکترا قبولش کنن انشالا
بخاطر تلاشش
و اینکه دختر مامانشه و مامان دخترش :دی


+ و بدین ترتیب بین پست و کامنت ارتباط برقرار می نماید :)))
پاسخ:
رتبه ی کنکور من بد نیست. رتبه ی دورقمیِ خوبیه درسته که یک رقمی نیست اما خب بد هم نیست و اگر گفتم نسبت به تخمینم افتضاحه به خاطر این بود که حدس میزدم با درصدهام رتبه ی سه بشم! :)) و متاسفانه از 15 هم قدری بیشتره و کل پذیرش کشور 15 نفره!
ولی اونقدر خوب هست که مطمئنم به استاد راهنمام بگم کلی خوشحال میشه اما خبر نداره که شرایط پذیرش قدری تغییر کرده و رتبه ی من رو مقایسه میکنه با شرایط پذیرش دوره ی قبل و میگه فوق العاده ست_مطمئن هستم و باشید که من بیشتر از او از تغییر شرایط پذیرش خبر دارم! :))
بعد اینکه تو دانشگاه ما بچه داشتن خودش یه پوئن منفیه چه برسه به دو تا داشتن! :)) چون دانشجو رو از شش دانگ بودن خارج میکنه. البته که استاد راهنمای فوق العاده روشنفکری داشتم که میگفت پایان نامه رو بی خیال شو به بچه هات برس اینا مهمترن :) برای همین من ارشد رو پنج سال با فراغ خاطر طولش دادم! اما همین آقای روشنفکر بعدش که دید واقعا به حرفش گوش کردم تا میتونست برای طولانی شدنِ تحصیلم بهم تیکه انداخت! :))
حالا همین جنابِ استاد راهنمای مثلا روشنفکر عضو اصلیِ گروه مصاحبه ست. ولی مشکل اینه که دانشگاه ما و علی الخصوص این رشته ای که من دارم، متاسفانه اوضاعش اصلا صوبتی نیست. یعنی اصلا نمیشه با صحبت و این دانشجوی خوبیه و حالا بیاد و اینها کسی رو به دکترا راه داد! وگرنه مطمئنم به مصاحبه برسم همین استاد راهنمام، به علاوه ی مدیرگروهم به احتمال بالای هشتاد و نود درصد به اون صوبت کردنی که شما گفتید عمل میکنن و حتما توصیه می کنن منو! مشکل اینه که نتیجه نمیده! یعنی اینا انتخاب نمیکنن کلا. کار یه جور دیگه اینجا پیش میره.

شما هم از من بشنوید و برای دانشجوهایِ خانمِ لوس صوبت نکنید! :دی
بله بله :))
پاسخ:
:)
سلام! همونطور که مَثَلِ  در نا امیدی بسی امید و است و اینا رو گاهی باید گذاشت لب کوزه و آبشو خورد، ز گهواره تا گور دانش بجوی هم، آبش گواراست. یه امتحانی بفرمایید. والله به قرآن. این همه درس بخونین که چی بشه؟ مدرک؟ نکنید این کارو ...:)) ثواب داره. 
پاسخ:
:))
نه واقعا مدرک گرا نیستم. واقعا نیستم. برای مقاصدی که دارم این مدرک رو لازم دارم وگرنه دنبالش نمیرفتم.
مطمئن باشید سال دیگه هم اگر قسمتم نشه دیگه کلا مقاصد رو تغییر میدم! :)
می گن دختر رحمته و رحمت میاره...
رحمت خدا (از جمله دکترا خوندن) تو خونه ای نازل می شه که دختر داشته باشه. ( این واسه مستر و اهداف خانم لوسی می برای آینده مستر هم صدق می کنه ها :| )

[همچنان به شدت بین کامنت و پست ارتباط برقرار می نماید :دی]

+ اینا رو چندین بار به خواهر خودمم گفتم ها... اونم همیشه بهم می گه اولا چرا خودت دختر نداشتی؟ ثانیا چرا هنوزم دختر نداری؟ :دی
ولی من از رو نمی رم =)))

++ تقریبا همه جا همین جوریه که گفتین. ما هم فقط صوبت کردیم. وگرنه کسی گوش نمی کنه. ینی گوشم بکنه نمی تونه عمل کنه :)))

پاسخ:
به نظرتون دکترا خوندن رحمته یا نعمت؟! من فکر میکنم نعمته نه رحمت. از اون نعمتهایی که خاصه مورد تاکید فاما بنعمة ربک فحدث قرار میگیره :)
و شما هم خیلی مثل مستر هستید. از من بشنوید که دختر دوستیِ شدید خوب نیست! به مستر میگم یه دلیلِ اینکه خدا به ما دختر نمیده ( با یه لحنی میگم انگار که پنج فرزند داریم و همه پسر شده اند!!) همین دختر دوستیِ بی حد و حصر شماست! اصلا اینو کردین آزمایش دنیا و آخرتتون! ( تو خانواده مون نمونه های عینیشو داریم که میگما! هم پسر دوستِ شدید داریم هم دختر دوست هایی که خدا بعد از چهار و پنج فرزند هم بهشون عنایت نکرده و البته به نظر من که خیر هردو در همین بوده)
علاوه بر اون، وجود دختر تو خونه ی ما باعث بروز تبعیضات میشه بین پسرانمون و دختر(ان)مون.
علاوه تر بر اون راستش من همیشه سبک زندگی حضرت زهرا _سلام الله علیها رو الگوی خودم دونستم تا اینجاش که خوب بوده اوضاع،بعد از این هم با خداست و عنایات حضرت ^_^

++آره دقیقا. البته من جاهایی رو هم سراغ دارم که اینجوری که ما گفتیم نیست. همین جا، همین دانشکده، اما یک گروه دیگه. خدا برای بعضیها میخواد واقعا و براشون جور میکنه. کاش برای ما و شما هم جمیع خیر الدنیا و الاخرة رو بخواد.

یه سوال! شمادانشجوی دکتری هستین؟ الان قصد رفتنتون به دانشگاه های خارج از کشور چیه اگر اینجا دانشجو هستید یا دکتراتون رو تموم کردین یا هرچی؟!
[به شدت بین پاسخش به کامنت، و سوالات شخصیِ خودش ارتباط برقرار میکند!]
اصلا اینطوری فکر نکنیدها
رتبه مهم هست ولی نه اینقددرررررر
اولویت خیلی بیشتر با رزومه است و اصل کار شناخت دانشجو توسط استاد هست
ما منتطر خاطرات دانشجویی شما هستیم
پاسخ:
خب مشکل من رزومه هم هست! همه ی مقالات پژوهشی من ( تا الان چهار مورد) در صفِ تایید مجلات هستند و هیچکدوم تا الان اکسپتشون نیومده! در نتیجه رزومه م قوی نیست.
شناخت اساتید هم خوبه اما نه اینقدر.
ان شالله هرچی خیر باشه پیش بیاد. نتیجه ش خیلی اهمیت نداره. مهم اینه که خیر باشه.
ممنونم. ان شالله.
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
خدا برای کسایی میخواد که دختر دارن. ببینین! مثلا برای پیامبر (ص) خواست :دی

من دانشجو نمام. اصن دانشجو نیسم کلن... :دی
*** ** **** ***** * **** ***** **** *** ****** **** ** **** ** *** *** *** * *** * *** ***** ***** **** ** ***** **** * ***** ** **** ** *** *** ** **** **** * **** ***** 
*** ** ****** **** ** ***** **** 
** *** **** **** *** * ***** ***** **** *** ** *** ******* ** ** **** ***** **** *** ** **** ******* ****** ***** *** ** ** *** ** **** **** *** ***** **** ****** ***** **** **** ** ** **** *** **** ** * *** ** *** ** **** ** **** ***** **** * * **** ** ** ****** **** * *** ****** ** ** *** **** ** *** ** **** ** *** *** **** **** *** **** ** **** ** ***** * ******* *** *** ** * ******* **** ** *** **** ***** ** ** *** ****** ******* ******* *** * ***** **** ** **** ********** **** ** *** * *** **** ** 
** **** **** ** ** *** ** ** ****** ***** ** **** *** ** **** **** ** ***** ** *** * **** ******* *** ******* ***** **

* ** ***** ** *** ***** *** ****** ***** ****** **** **** *** * ********* * ****** *** **** **** **** *** *** * ** ** *** **** ** ** **** **** **** ** *** **** **** * **** ***** ** ** ***** **** ** ***** ** *** ******* ** **** ** ** ** ***** *** **** **** * ***** **

** **** ** *** ** **** ** *** ******** *** ** *** * ** *** ***** **** **** ******* ***** ** *** ** **** ***** ***** **** **** **** **** ******* ** ** **

* کامنت رو عمومی نوشتم چون عمومی پرسیده بودین. منتشر بشه مشکلی ندارم؛ و اگه منتشر نشه (یا از خط دوم سوم به بعدش ستاره دار بشه) خوشحال تر می شم :)
پاسخ:
چی هستید دقیقا که دانشجو نما حساب میشین؟!
خط آخر رو گذاشتم که بقیه بدونن به درخواست خودتون حذف کردم پاسخ رو :)
راستش دانشگاه کلا یک بهانه ست! دانشگاه ابزاره. نه هدف. :)
امیدوارم موفق باشین.
منم به دلیل همین نا امیدی پیش از واقعه دکتری شرکت نکردم.
چون واقعا احتمال قبول شدنم نزدیک به محاله.
اما انسان به امید زنده است.
شاید سال آینده شرکت کردم.
پاسخ:
نه چرا محال باشه؟
آدم باید تلاشش رو بکنه نتیجه با خداست.
من چون تلاشی نکردم انتظاری ندارم و دلخور نیستم اما اگر بخوای و تلاش بکنی حتما میشه.
یعنی ان شالله ااگر خیره بشه. و اگر نشد یعنی خیری توش نبوده :)
ما مکلف به وظیفه ایم :)
کافیه بخواید، میشه.
ان شاءالله که موفق بشید
پاسخ:
ممنونم. :) ان شالله هرچی خیره.
من فقط بهت یه "دمت گرم" جانانه میگم که نخونده رتبه دکتری‌ت زیر ۲۰۰ شده انگار!
آفرین واقعا
و آفرین به این روحیه "ز گهواره تا گور دانش بجوی" ت ^__^
پاسخ:
بابا دویست چیه؟ رتبه م دو رقمیه خیلی هم خوبه اولای دورقمی هاست :)
یهو خواستم ریا کنم :))
اما چه فایده که قبول نمیشم فقط 15 نفر میخوان و از  15 قدری بیشتره :(
ممنون عزیزم :*
خیلی چیزامون بهونه س. شاید تک تک چیزایی که خودمون و آباء و اجدادمون باهاش یه عمر زندگی کردیم و حتی به پاش مردیم. اکثر سؤالاتی که علما روی منابر و توی کتاباشو به اسم سؤالات بنیادین بشر می گن. بدو بدوهایی که می کنیم... و شاید سر تا پای زندگیمون... 
راستش همیشه می خواستم یه پست در این مورد بذارم. می ترسم ولی... گاهی کم و بیش (مخصوصا توی کامنتام برای بقیه وبلاگ ها) بهش ورود کردم. ولی فیدبکی که گرفتم انقدی ناامیدم کرده که ده قدم برگشتم عقب
شاید تمام هدف هبوط و آیه ها اینه که یه روز این حرفو بزنه که آهای اهالی بلاگستان! همه مون سرِ کاریم...
پاسخ:
بله خیلی چیزها بهونه ست و مشکل اینه که ما هدف و وسیله رو قاطی میکنیم و به قول شما به پای وسایل می میریم!
اما همه هم اینطوری نیستن!
نمیدونم چرا اما یه حسی بهم میگه یه عده آدمِ عجیب وبلاگتون رو میخونن! منتظرن یه چیزی بگین بهتون حمله کنن و من متعجم از نهایت توجهی که شما بهشون دارین!
نمیدونم شایدم حسم غلطه اما برداشتم از ابراز نظرات شما اینه!
پس واقعا دمت گرم
حالا شاید بعضیا انتخاب رشته نکنن و تو ثبول بشی.
یا نمره مصاحبه‌ت کمک کنه
پاسخ:
شاید! اما بعید میدونم!
ان شالله که خیر باشه هر پیشامدی.
اگر قبول نشم امید دارم که خیرم در این بوده.
تا خدا چی بخواد :)
لوسی من عزیزم ان شاالله هرچی به صلاحتونه براتون پیش بیاد:)))
در ناامیدی بسی امید است:)))
پاسخ:
ممنونم عزیزم :**
مشکل من اینه که گاهی همون هدف هایی که فکر می کنیم هدف مقدسن هم هدف نیست. خودمو از این مسئله مبرا نمی دونم. فقط می گم مشکلم اینه... :)

پیامبر من می نشستن کنار قاتلین دخترشون و با لبخند و فروتنی با خبیث ترین خبائث برخورد می کردن. پدرِ قاتلِ نوه ی نازنینشون که امشب شب ولادتشونه رو از زیر کتک پدرش (ابوسفیان) نجات می دادن و می ذاشتنش وسط عباشون تا در امان باشه. عمر شریفشون رو برای هدایت امثال این ها خرج کردن. من اگه نتونم با این بچه های دسته گل (که کمر به آزار ما بستن) توی دنیای واقعی و مجازی با مدارا و دفع احسن برخورد کنم، روز قیامت چطور تو چشمای پیامبرم نگاه کنم و سرمو جلوشون بالا بگیرم؟
پاسخ:
بله مشکل اینه. کلا همه ی زندگی در اینجا ابزاره. متاسفانه گاهی فکر میکنیم هدف یه چیزی تو همین زندگیه که باید پیداش کرد، و بهش رسید!

ولی مثالهاتون عجیب بود!!
کسی رو به گناهِ نکرده مجازات نمی کنند! اگر بعد از ما وقع هم رفتار پیامبر چنین می بود مقصود حرف شما درست تر در میومد! از این مثالها زیاد استفاده نکنین.
ذرسته که در رحمت بودنِ پیامبر برای عالمین شکی نیست، اما مثالهاتون هم در بیان این مقصود صحیح نیست. در هر حال پیامبر باخع نفس بودند در عطش هدایت ملت.
مثلا میتونید از عظمت روحیِ حضرت امیر در یاری رساندن به خلفا بگید یا ببخششِ عظمای حری که همه ی ماجرای کربلا از کوتاهیِ او شروع شده بود. از امثال این نمونه ها اگر بیشتر استفاده کنید بهتره تا از این نوع مثالهای پیش از وقوع واقعه.

خب پس نتیجه گرفتیم که خوبه کامنتها رو باز کنید :)
سلام علیکم
اگر فرآیند پذیرش تقریباً مثل سال‌های گذشته باشد،‌ در اغلب دانشگاه‌ها فقط نظر استادان مصاحبه‌کننده است که تعیین می‌کند در بین معرفی‌شدگان برای مصاحبه چه کسی برای تحصیل در مقطع دکتری پذیرفته شود.
ان‌شاء‌الله موفق باشید!
پاسخ:
سلام.
نه اینطوری نیست. هرچند قبلا هم اینطور نبود. اون موقعی که اینجوری بود درصد اثرگذاریِ رتبه و نتیجه ی آزمونِ کنکور در کل نتیجه، 30 درصد بود.
ممنونم. ان شالله.
مثالم درست بود. زدن مثال در مقابل مخاطب غلط بود. بهتر بود از عایشه مثال می زدم. اما در کل باید بگم که از اتفاق معصوم می تونه قبل از وقوع جرم کسی رو مجازات کنه. همونطور که در قرآن، حضرت خضر اون نفر رو در دوران کودکیش می کشه :) اما ما می بینیم پیامبرمون نه تنها بر معاویه در کودکیش هیچ اخمی نکردن، بلکه از زیر کتک درش آوردن، نشوندنش روی عباشون و خاک لباسشو تکوندن. ازش دلجویی کردن و دست محبت رو سرش کشیدن... سبحان الله به پیامبری که اختیار داشت ولی رحمت بود...
حرف مفت نزدم. اثبات قرآنی و روایی و مثال های متعدد هم براش داشتم و دارم. این، حد اعلای نور پیامبر ما بود که بر حد اعلای ظلمت غلبه کرد. و از اتفاق مثالم بهترین مثال در بیان حد اعلای نور بود... ولی مخاطبم آمادگیشو نداشت و نداره :)

پاسخ:
اون قتل، من باب مجازات نبود، چون مجازات یعنی واکنش نسبت به جرم. :)
چرا راه دور بریم اصلا و به جرم استناد کنیم؟
معصوم می تونه حتی ملت رو بدون وقوع جرم مورد تنبیه قرار بده و مثلا بکشه (حتی نه قبل از وقوع! بدون وقوع کلا). چون حق خدا رو در زمین اجرا میکنه و حق خدا چیزی فراتر از مجازات و انتظار برای وقوع جرم، یا پیشگیری از جرم یا هرچیزیه که علت و معلولی رو باعث بشه! ما یشاء به تمام معنا :)
و این فقط با امر خدا ممکنه چون معصوم حق خدا رو اجرا میکنه و لا ینطق عن الهوی. شما ینطقُ را تعمیم بدهید به صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله. که هیچ وجهی از وجوهات زندگی معصوم بر اساس هوی و یا تصمیم شخصی نیست.
در هر حال بنده فقط عرض کردم برای مقصودی که دارید و میخواستید منتقل کنید اون مثالهای بعد از وقوعِ جرم، بیشتر جواب میده تا مثالهای خودتون. حتی نگفتم مثالتون غلطه!!!
بهتره که در نظر بگیرید که اکثرِ ما عوام الناس، به حد اعلای آمادگی شما نیستیم و ظرفیت وجودی ما قادر به جذب نورِ کلامتون نیست. لطفا در سطح فهم من مثال بزنید که بتونم درک کنم. لطف میکنید.
این مثالها رو بذارید برای طبقه ی خاصی که قابلیت درکش رو دارند. :)
من هم همینو خواسته بودم :)
بحث عوامی بودن مردم و خاص بودن گوینده نبود :/
بحث آماده نکردن مخاطب بود. یعنی نوشتن نتیجه، بدون بیان مقدمه :( یعنی همون نقدی که توی کامنت خصوصیتون به پستم داشتید. که یهو نتیجه رو می گم و هر کس برداشت خودشو می کنه...

اون ترسی که گفتم از نوشتن اون پستم هم همینه. از همین می ترسم...

+ چرا همه چی قاطی میشه اینجا :/
پاسخ:
در هر حال خواسته ی من همیشه از همه ی وبلاگ نویسان همینه (و بارها خواسته ی دوستان عزیز و دلسوزم که از نعمت همراهیشون برخوردارم، از من هم همین بوده!). هم در اون نقد این رو عرض کردم و هم در این مثالها که متناسب با فهم مخاطب حرف بزنید و برای عدم درکش از نور کلام هم جایی باقی بگذارید. گاهی آدم مخاطب رو خیلی سطح بالا می بینه در حالی که نیست. و این برای هرکسی ممکنه پیش بیاد و ایراد از سطح شما یا من نیست! قطعا فهم ما از دین در یک سطح نیست. ایراد از عدم شناختِ مخاطبه. البته اشکالی هم نداره تو صحبت کردن کم کم سطح گوینده و مخاطب برای طرفین معلوم میشه زمان لازم داره. :)
ولی تا وقتی اون شناخت ایجاد نشده بهتره تصورِ ما از سطح فهمِ مخاطب، همون فهمِ عوام الناس باشه، مبادا با کلام سنگین و نورانیمون کسی رو کافر کنیم. (اقتباس از حدیث تفاوت مراتب درک سلمان و ابوذر مثلا. رحمة الله علیهما)