ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

سکوت جوجه ها!

جمعه, ۱ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۹ ب.ظ

مدتیه صدای بچه ها نمیاد،

یواشکی تو اتاقها رو نگاه می کنم ببینم مشغول چه کاری ان!

ولی هرجا میگردم پیداشون نمیکنم

تا اینکه با این صحنه ی بی سابقه مواجه میشم! :)

 ^_^



+کشته مرده ی بالشتشونممممم :))

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۴/۰۱
لوسی می

نظرات  (۱۶)

منتظرن لباسا شسته بشه؟

کاش همیشه این طوری آروم و ساکت باشن!
خدا حفظشون کنه
پاسخ:
نمیدونم چی شده که یهو محو چرخش ماشین شده ن! :))
ممنون عزیزم :)
ای جان :)))

زیاد دیدم که بچه ها به چرخش لباسا تو ماشین لباسشویی خیره میشن.
پاسخ:
آرههههه اینا هم کوچیکتر بودن زیاد توجهشون جلب میشد، اما هیچ وقت دونفره نبود و هیچوقت هم اونقدر طولانی نبود که غیبتشون حس بشه یا در این حد که به بساط لم دادن نیاز پیدا کنن! :))
وااای
منم بچه بودم ، هر وقت مامان ماشینو روشن میکرد میرفتم جلوش میشستم:))
یاد خودم افتادم ... همیشه برام سوال بود چجوری لباسارو میشوره ... فک میکردم یه خانم داخل ماشین لباسارو دستی میشوره:))) بچه بودم دیگ:|
پاسخ:
:))
آره تقریبا همه ی بچه ها این تجربه رو دارن ^_^
تصورت بامزه بوده :دی
یعنی حسااااابی خندیدم لوسی 
حسااااابی :)))))))) 
خدا حفظشون کنه 
پاسخ:
:)))
من خودمم وقتی دیدمشون خیلی خندیدم :))
سلامت باشی گله :)
۰۲ تیر ۹۷ ، ۰۰:۰۹ بـانـوی بـرفـی
لباسشویی سرگرمی بیشتر بچه هاس
زیر سرشون خیلی باحاله
پاسخ:
آره غالب بچه ها این تجربه رو دارن :)
همونش باحاله :))
۰۲ تیر ۹۷ ، ۰۲:۰۹ پلڪــــ شیشـہ اے
:))))) واااای خدای من. 
یاد خودم افتادم موقعی که برای اولین بار ماشین لباسشوییمو روشن کردم. :)) یعنی تا اواخر شستشو زل زده بودم بهش.

:)))))) وای بالششونو.
پاسخ:
:)))
از تصورت خنده م گرفت :)))
عزیزمممممممممممممم:*
پاسخ:
:****
الهی الهی ^_____^
دو روز این شکلات‌ها رو بدید به من خب :| قول میدم مراقبشون باشم
پاسخ:
باشه بیا ببر^_^
منم میذاری بیام؟ :*
قول میدم زیاد جا نگیرم! 
۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۲:۰۸ پلڪــــ شیشـہ اے
واقعا خنده دار بود.
دستم و اهرم کرده بودم زیر سرم، کف آپزخونه لم داده بودم. :/
پاسخ:
:)))
منم شده خیره بشم تو همین سن و سال اما نه در حد دراز کشیدن و لم دادن :)))
لازمه کامنت دکتر مریم رو کپی کنم ؟ :)
پاسخ:
لازمه خلاقیت به خرج بدین :)
گاهی :|
پاسخ:
:)
۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۳:۰۸ پلڪــــ شیشـہ اے
آخه من خونه خودمون که بودم، مامانم تا حالا اجازه نداده بودن لباس بریزم توی ماشین و اینا.
بعد ماشین لباسشوییم یه چراغ داخلش داره. :)) روشنش کردم و نگاه میکردم، جذاب بودش خیلی. یه ماشین لباسشویی ایرانی 
پاسخ:
بابا حامی کالای ایرانی :)
چه باکلاسم هست ماشینت که توش چراغ داره :))
زمان عروسی ما اصلا حرفی از ایرانی خریدن نبود. هرچند ما هم به فکر نیفتادیم. :/
ولی احسنت به شما ^_^
۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۴:۰۴ لیلی بانو
جانممممم 
خدا حفظشون کنه
پاسخ:
سلامت باشی همچنین کوچولوهای شما^_^
۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۵:۱۸ پلڪــــ شیشـہ اے
:))))
همین الانشم مکافاتی بود خرید جهیزیه ایرانی.
دیگه اون موقع چی بوده.
پاسخ:
آرههههه واقعا کار سختیه تو این جو.
اگه به من باشه که میگم این کار نوعی از جهاده. واقعا به نظرم جهاده.
سلام
ای جاااااان چقدر باحال (:
من که تا حالا همچین صحنه جذابی ندیده بودم (:
بچه های من همش در حال بدو بدو و تولید صدا هستن (:
الهی که خدا حفظشون کنه 
پاسخ:
سلام. یه لحظه هم براشون جذاب نبوده؟ والا اینجا آدمهای بزرگسالی داریم که جذب این چرخش شده ن :)))
آخ آخ خیلی حیفه که ندیدی انقدر جذااابههههه :))
ان شالله زودی می بینی :)
ممنون عزیزم همچنین برای شما
نه اصلا ندیدم خخخ 
بچه های من اصولا با هر چیزی که مجبورشون کنه برای لحظه ای بشینن بشدت مخالفت میکنن خخخ
امیدوارم (:
پاسخ:
عزیزم ماشالله بهشون :)
خدا حفظشون کنه.