ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

تصمیم کبری.

پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۱۶ ب.ظ

دیروز بعد از مراسم روضه یکی از استادهامو هنگام خروج از مسجد دیدم،

و باهاش مشورت کردم.

در مورد اولویت کار و دکترا نسبت به هم و شرایط اون سازمان.

طفلک کاملاً بی‌منت، نیم ساعت دم در مسجد واستاد و برام حرف زد.

وقتی برگشتیم مزایا و معایب شغل رو برای خودم ردیف کردم.

این شغل هیچ عیبی نداشت جز وضعیت بچه‌ها و بقیه‌ش همه‌ش مزیت بود! ولی وضعیت بچه‌ها کفه ترازوی عیوب رو سنگین می‌کرد تا حدی که وزن مزایا و معایبش برای من خیلی نزدیک می‌شد و اگر با ساپورت کامل مامانم همراه میشدم(همون طور که مامانم وعده داده بود) میتونستم با ارفاق کفه‌ی معایب رو سبک کنم و از معایبش بگذرم و تن به کار بدم تا منافعش حاصل بشه.

اما از وقتی منع تحصیل دکترا هم تو ویژگی‌های شغلیم قرار گرفته واقعاً کفه‌ی معایبش سنگین شده. 

و دیگه ارفاق جوابگو نیست.

دیروز سر دیگ نذری تصمیمم رو گرفتم.

به مستر گفتم من تصمیمم معلومه. اگر اپسیلونی رو حقوق من برای ایجاد گشایش اقتصادی حساب کردی بگو تا من با کمال میل و با حجت موجه برم سر کار و مزایا و منافعی که برای خودم داره رو هم کسب کنم.

و مستر گفت حتی یک درصد هم فکر نکن که من به انگیزه‌ی پول تشویقت کنم بری کاری بکنی. درستو بخون و کاری رو بکن که به نفع خودته و دوستش داری ^_^

وااای بازم به مستر افتخار کردم :)


در صورتی که منع تحصیل برداشته بشه هم بعید می‌دونم قبول کنم برم. چون قطعاً با این شرایط رو من حساسیت ایجاد میشه و این با برنامه‌هام نمی‌خونه و ارزششو نداره.

در هرحال این شغل برای من تموم شده است و تصمیمم رو گرفته‌م.

فردا صبح میرم پیش استاد عزیزی که کار رو بهم معرفی کرد. و ایشون رو هم در جریان ماوقع قرار میدم. باید بدونه ناامیدش نکردم و مصاحبه قبول شدم ^_^

حالا ببینم خدا چی می‌خواد و چه آپشن‌هایی ارائه میشه. :دی

دعام کنید. دعاگوتون هستم.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۱۷
لوسی می

نظرات  (۱۹)

۱۷ آبان ۹۷ ، ۱۹:۲۲ پیـــچـ ـک
خوشحالم برات! خوشحالترم که خودت بهش رسیدی!😃😍
پاسخ:
قربونت 🙄
۱۷ آبان ۹۷ ، ۱۹:۲۷ بـانـوی بــرفی
خودت میدونی و بهترین تصمیم رو گرفتی
همیشه وقتی محدود بشی بهترین اتفاق ها میفته 
ایشالا واسه تو هم همینطور باشه
پاسخ:
آره واقعا. همیشه بهترین اتفاقها تو محدودیت میفته. 
ممنون عزیزم.
۱۷ آبان ۹۷ ، ۱۹:۳۹ محمدعلی ‌
توی جواب کامنت بالایی گفتید که بهترین اتفاقا توی محدودیت میفته؛ ولی بخاطر محدودیتی که شغل براتون ایجاد میکرد (منع تحصیل و محدودیت در رسیدگی به فرزند) می‌خواید بذاریدش کنار. شایدم من بد فهمیدم...
پاسخ:
من منظور دیگه‌ای داشتم. ناشی از نامردیِ زمونه! که وقتی یه چیزی عامل محدود شدنته، یه اتفاقهایی برات میفته و یه فرصتهایی ایجاد میشه که ناچار میشی به خاطر محدودیتهات ازشون چشم بپوشی و شاید بزرگتر بشی.
ولی منظر نگاه شما هم جالب بود و درست.
من وقتی جمله‌م رو نوشتم حدس زدم که منظورم واضح نباشه و منظور بانوی برفی هم این نباشه! ؛)
۱۷ آبان ۹۷ ، ۱۹:۴۲ مامان محمدمهدی
من بهت افتخار میکنم
ان شاءالله که خیر باشه برات
 من با تجربه تقریبا ١٢ سال کار اداری بی وقفه و شدید و موفقانه، به این نتیجه رسیدم که هرچقدر خانمها درگیر کار اداری نشن برا خودشون مخصوصا و بعد خانواده هاشون بهتره و غیر این بحثها حتی من در مورد خودم هم به این نتیجه رسیدم که پولم برکتی نداره در برابر حقوق حلال همسر که کل خانواده رو میچرخونه و ...
حالا بحثای بی برکتی پول و اینا هم مفصله 😏
کار کردن بصورت ساعتی و نیمه وقت و بیشتر هم از نوع اجتماعی و فرهنگی برای خانمها بنظرم خیلی خوبه، دوستم از سازمان که استعفا داد وارد همین نوع کارها شد و خیلی راضیه گرچه براش سابقه بیمه ای حساب نمیشه و ...
وال لا بهتر از من هم زندگی میکنه مالا" و معنویا"😂
اوف که چقدر حرف میشه زد راجع کار زن در بیرون از منزل
پاسخ:
قربونت. آره نظر خودمم همینه و نظر استادِ مسجدی هم همین بود :))
ولی من نمیخواستم کارمند بمونم. من فقط سه و نهایتاً چهارسال میخواستم تو سازمان بمونم. 
مامان من کارمند بود. وقتی به این نتیجه‌ای که شما میگی رسید خودشو بازنشست کرد و هیچ‌وقت هم پشیمون نشد. :)
خیر باشه ان شاءالله
پاسخ:
سلامت باشی.ممنونم.
ان‌شالله.
۱۷ آبان ۹۷ ، ۲۰:۰۶ جناب منزوی
سلام
طبیعتاً تصمیمی که میگیرید سنجیده هست و امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیرید.
پاسخ:
سلام. خیلی ممنونم ان‌شالله ختم به نتایج مطلوب بشه.
۱۷ آبان ۹۷ ، ۲۰:۲۲ کوچک‌های بزرگ
خیلی خوشحال شدم که تونستین بهترین تصمیم رو با توجه به شرایط و موقعیتتون بگیرین. گشایش‌های بزرگی من حیث لایحتسب در راه باشه الهی براتون.
پاسخ:
ممنونم. ان شالله. ان شالله. :)
۱۸ آبان ۹۷ ، ۰۰:۲۸ مردی بنام شقایق ...
سلام

میگم نمیشه خانوم منو معرفی کنین جا خودتون؟

من خیلی رو حقوقش حساب کردم ولی سر کار نمیره😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

داغونما... له لهم....
پاسخ:
سلام. وای من بودم با کله میرفتم سر کار 😊
سلام.
۱۸ آبان ۹۷ ، ۰۰:۴۴ پیـــچـ ـک
من دلم میخواست بهت بگم ولی گفتم شاید خودت دوست داشته باشی. یعنی اینقدر شناخت داشتم ازت که میدونستم هر تصمیمی بگیری باید خودت بهش برسی وگرنه توی مرحله عمل سختت میشه
در مورد برکت حقوق هم منم موافقم! پولت خرج لباس و رفت و آمد و از بین بردن احساس گناهت برای نبودنت کنار بچه ها میشد. تازه اگه خرج مهد نمیکردی. دیدی بعضی از مادرای کارمند همش برای بچه هاشون چیز میز میخرن. برای همینه. اگرم چیزی تهش میموند ممکن بود بدتر برای شوهرت سخت باشه قبولش و اصلا به درد زندگیت نخوره. 

مطمئن باش توی رضایت و آرامش بچه هات خیر زیادی هست! همین که حس کنن مادرشون همیشه در دسترسه. این خیلی بهشون قوت میده. 
خیلی برات خوشحالم. ان شا الله انگیزه مالی هم با برکتی که خدا به مال همسرت میده از بین میره. 
پاسخ:
به نظرم این چیزها خیلی چند بعدیه و اصلاً مطلق نیست.
در مورد برکت پول موافق نیستم و این دوست جانم هم اگر خودش موافق حرفش بود این همه سال کار نمیکرد و وقتی هنوز داره کار میکنه یعنی شاید نظرش همین باشه اما به حرفش ایمان نداره.😉
برکت پول به خیلی چیزها بستگی داره که نوشتنش ساده نیست ولی به جرئت میتونم ادعا کنم برکتی که پول مامانم برای زندگی اقتصادیِ ما داشت پول بابام نداشت! چرا؟ به عللی طولانی که برای من واضح و آشکاره. و برکت پول به جنسیت شاغل ربط نداره.
و در مورد مهد هم، بچه‌های من تو سن مهد هستن، من اگر تو خونه باشم یا نباشم اونا باید برن مهد! کل مشکل من و عذاب وجدان من سرِ راهی کردنِ صبحشون بود و همین یکسالی که گل‌پسر خونه است و تابستانها! که صبح با حضور خودم راهی بشن و این خیلی عذاب وجدان بهم میداد. وگرنه مهد بودنِ بچه‌ها اشکالی نداره.
اما نمیدونم چرا این یک سال و تابستونهاشون اینقدر مهم شد.🙄
و اینکه من قرار نبود کارمند بمونم. من فقط سه یا چهارسال تو این سازمان می‌موندم😐
نمیدونم. حالا فعلا که تصمیمم اینه و الحمدلله راضی هم هستم و خیالم راحت‌تره.😊
من شش ساله تو خونه موندم به خاطر بچه‌هام و مطمئنم تصمیمم درست بوده ولی اینم میدونم که اگر بخوام مدااام تو خونه بمونم هم عملاً به استقلال و مهارت‌های بچه‌هام آسیب خواهم زد.
و اصلا حس افتخاری که بچه‌ها از داشتنِ مادری فعال در اجتماع دارن خیلی متفاوت از حسشون به مادر خانه‌داره و البته اینها که گفتم هم هیچکدوم قطعی نیست و باید روحیه بچه‌ها رو در نظر گرفت و شرایط مادر و خانواده رو سنجید.
اینها رو در جوابت یا مخالفت باهات نگفتما. من باهات موافقم و مثل شما فکر کردم که تصمیمم بر این شد که سر کار نرم، خواستم فقط قدری صحبت کنم. و خواستم بگم نباید کارمندها رو شماتت و خانه‌دارها رو لزوماً تحسین کرد. این مسائل خیلی چندبعدی اند.
ممنونم ازت برای دعای خوبت. ان‌شالله برای شما هم همین‌طور باشه و همیشه تصمیممون به خیر و صلاح خانواده‌مون منجر بشه که مهم‌ترین وظیفه ما در قبال اونهاست😍
سلام دوستم خوبی
اومدم تولدتو بهت تبریک بگم
ولی فکرکنم 16_17 آبان بودی اگه اشتباه نکنم
اگه هم رد شده با تاخیر مبااااااارک ❤❤❤
متاسفامه دیر به دیر وب میام و حتی اخرینباری که کامنت دادم به شما و چون دیر انگارجواب دادین من جوابمو حتی نخوندم
امیدوارم همیشه شاد و سلامت و خندون باشید و کانون خانواده چهارنفره تون همیشه گرم و پرانرژی باااااشه
پاسخ:
سلام عزیزم. چطوری دوستم؟ خوبی؟ قربون تو. یه ده روزی مونده هنوز.
خیلی ممنونم از محبتت. 😗😗
سلام
ان شاء الله که خیره و بهترین ها برات پیش میاد
پاسخ:
سلام. ممنونم. ان‌شالله.
۱۸ آبان ۹۷ ، ۱۰:۰۲ پیـــچـ ـک
حرفم شماتت زن های کارمند نبود! مسلما زنی که میره سر کاری که برای جامعه مفیده خیلی هم کارش لازمه نباید مورد شماتت قرار داد. حرفام برای شرایط تو و تصمیم تو بود.
دقیقا چند بعدی بودن رو قبول دارم. بعد تو رو سنجیدیم و حرف زدیم.😁
پاسخ:
درسته.
😊
ولی بازهم به کار کردن فکر کنید,کاری که به برنامه‌هاتون بخوره,پولی که ادم خودش درمیاره یه چیز دیگه است.
از یه طرف هم با اینکه یه چالش موقت بود,ولی همین که فکرکردید چی جوری میشه کار,خونه و درس رو باهم انجام بدید بازهم براتون سودمند بوده.
ایشالله به صلاحتونه:))
پاسخ:
آرههه من حتما جایی شاغل میشم :)
همین که قبول شدم کلی اعتماد به نفسمو بالا برد.
ان‌شالله.
۱۸ آبان ۹۷ ، ۱۱:۱۰ مامان محمدمهدی
ها میبینم که اسم من وسط اومد:))
دلیل بیرون اومدن از کاریا چسبیدن به کار، لزوما دلیل مادی در معنای خاصش( پول ) نمیتونه باشه درسته؟
متاسفانه آدم آلوده که میشه سخت میشه کنار کشیدنش 
خدا میدونه که من هرسال ، یکبار استخاره میکنم برای استعفا، خیلی بد میاد: همسر میگن لابد بیای خونه بشینی با توجه به روحیه ت، افسرده میشی یا میفتی به جون من و بچه ها:)) و ...
دوبار هم خواستم جدی استعفا بدم عین هردوبارش سمتم رو خیلی یکدفعه ای و بدون هماهنگی تغییر دادن ، منم موندم تو رودروایسی مافوق:|
الانم منتظرم با وزیری که تغییر کرده شاید مسوولین سازمان هم تغییر کنن و من دیگه بی رودروایسی و اینا بیام بیرون:)))
وال لا:)
پاسخ:
خب دقیقاً منم نظرم همین بود. اینکه انقدر این چیزها چندبعدی‌ان که نمیشه به قطعیت نظری داد.
مثلاً خود من در کلیت میگم خانم‌ها برای کار با آقایون رقابت نکنن اما نمیشه قبول کرد که یه خانم با کفایت رو رد کنیم که مردی بی کفایت بر سر کار بیاد. میشه؟
شما هم نظرت اینه که کار برای خانم سخته و پول بی برکته و فلان، ولی قطعاً چیزهایی وجود داشته که به خاطرش سرکار موندی و با اینکه نظرت اینه اما نشده که بهش عمل کنی.
سلام علیکم
ان شاء الله ختم به خیر شود!
پاسخ:
سلام‌.
ان‌شالله. ممنونم.
پس اواخر آبان هست
درهرصورت تبریک 
پاسخ:
آرههه. ممنونم ازت که یادت بود :)
سلام :)
آیا مسجد دانشگاه بودین؟ :)

تصمیمات راجع به شغل برای من خیلی مهم و حساسه. حتی برادرم میگه "کار رو از زندگیت بگیرن، چیز دیگه‌ای تو زندگیت نداری؟" حالا به این شوری نه، ولی بعد مهمی از زندگیمه فعلا. تو تمام تصمیم‌گیری‌هام اولین غربال، بررسی رابطه‌ی اون فعل با کارم و تعیین اولویتشه که معمولا کار غالب میشه.
تا حالا شده که از کار با شرایط خوب، به دلایل عقیدتی و ایجاب وظایف، خیلی راحت اومدم بیرون. همین حالا هم یکی از دلایلم برای تمایل به بیکار شدن، مامانم و نیازشون به کمکه. ولی چون بچه ندارم و احساس مادری رو تجربه نکردم، و کاری که توصیف کردین خیلی برام مطلوب بود (عاشق کار با تایم مشخص، کارمندی یا همچین چیزی هستم) این رد کردن شما بر من خیلی سخت آمد! من جای شما افسوس خوردم. جسارت نشه، برای شما افسوس نداره، من چون فعلا تقریبا تکم و تصمیم‌گیری‌هام فردیه و کسی بهم بسته نیست و من به کسی بسته نیستم براش افسوس خوردم! شاید من هم بودم رهاش می‌کردم، ولی بعدش نمی‌گفتم خیالم راحته و اینا، می‌گفتم اینم رفت جزء حسرت‌های زندگیم!
ان‌شاءالله که براتون خیره :)
پاسخ:
سلام. نه یه کم اونطرف تر از دانشگاه بودیم ولی نزدیک بودیم. به این نکته دقت نکرده بودم :))
من روحیه‌ی خودم کارمندی نیست. یعنی کار با تایم‌مشخص و هر روزه و روتین اصلاً با روحیاتم سازگار نیست. ولی این کار یه خوبیش روتین نبودنش بود.و تنوع خوبی که داشت.
آره افسوس هم داره. منم افسوس میخورم ولی نه از بابت حسرت. چون همون طور که گفتی ایجاب وظایف باعث میشه نرم سراغش.
درسته که چیزی که باعث شد وارد کار نشم محدودیتی بود که برام ایجاد کردن ولی از وقتی تصمیمم رو گرفتم یهو خیالم برای وضعیت بچه‌ها راااحت شده! از زمان قبولیِ مصاحبه تصور وضعیت بچه‌ها استرس زیادی روم وارد کرده بود. میدونم هیچوقتِ هیچوقتِ دیگه این فرصت برام ایجاد نمیشه اما به دو دلیل حسرت نیست یکی آرامش بچه‌ها و ایجاب وظایف و یکی هم دکترایی که اگر از خیرش بگذرم اون برام قطعاً حسرت خواهد شد.
دو راهی بدیه. انقدر موقعیت خوبه که مستر میگه اگه محدودیت دکترا و تحصیل رو برداشتن بگو میام! ولی بعید میدونم محدودیت رو بردارن.
منم اگر وضعیت شما رو داشتم قطعا نظرم همین بود که گفتی.
ان‌شالله.
سلام
امیدوارم بهترین تصمیم رو گرفته باشی، چون به عنوان یه مادر و همسر کارمند، نمیتونم بگم چی خوبه چی بد، هر شرایطی خوبی ها و بدی های خودش رو داره، و هرکسی با توجه به شرایط خودش تصمیم میگیره، اینه که از اول که این ماجرا برات شروع شد فقط دعات کردم هرچی خیرته اتفاق بیافته..
درمورد ادامه تحصیل هم طبق قوانین یک مدرک ارتقا، به شرط تناسب با شغل اشکالی نداره، احتمالا برای شما خود حوزه تون یا حتی مافوقت شرایط گذاشته، اگر تنها دلیلت همینه، کمی صبر کنی به نظرم بد نیست، گاهی مسئولین با توجه به شرایط، خودشون طالب ادامه تحصیل کارمند هم میشن، یا حتی همین سابقه کاری برای مصاحبه دکتری به کارت خواهد امد حتما
پاسخ:
سلام.
آره دقیقاً مشکلم دکتراست که وقتی به اضافه‌ی مشکل بچه‌ها میشه دیگه نمی‌تونم ازش چشم بپوشم. وگرنه اگر منع دکترا بود و مثلا صبح میتونستم مثل شما مرخصی رد کنم باز قبول میکردم. دوتا محرومیت رو نمیتونم توامان بپذیرم.
چون طبق قوانین مجاز هستم دارن تعهد میگیرن دیگه.
کامنتت خیلی برام جالب بود. فکر میکردم مثل خیلی‌های دیگه تشویقم کنی ولی نشون دادی از این جایی که هستی و کاری که می‌کنی راضی‌ای و این خیییلی ارزشمنده. :)
موفق باشی.
واااااااااااااااااای یعنی اینهمه تایپ کردم پرید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:(((

خلاصه اش این که تصمیمی که میگیری در درجه اول به اخلاق و توانایی های خودت، درجه دوم همسرت، و در درجه سوم به شرایط خانوادگیت بستگی داره
که مطمئنن تو هرسه رو در نظر گرفتی و تصمیم گرفتی و این تصمیمت واقعا تبریک داره، چون بعید میدونم من جای تو بودم وسوسه نمیشدم:دی
پاسخ:
نه عزیزم اومد. آروم باش! :دی
خوندم.
آقا یه شرایط جدید ایجاد شد. تو پست جدیدم!
نمیدونم درگیرم کلا! :((