ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

تعریفِ معرفت، عرف، معروف!

شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۱۷ ب.ظ

در بین موجودات تنها انسان است که توان گزینش بین دو زندگی حیوانی و الهی را دارد. زندگی حیوانی در قرآن با نام لهو، لعب، تفاخر، تکاثر در اموال و اولاد و... معرفی شده و هرقدر انسان از لهو و لعب زندگی حیوانی دور شود بهره‌ی او از حیات الهی بیشتر و میزان دریافت صفات رحمانی و معنوی او بیشتر می‌شود.

حقایق فطری انسان بر لوح جان او نگاشته شده و خواندن آن است که باعث می‌شود انسان توان ارتباط با غیب و کشف حقایق را کسب کند. انسان در مواجهه با پدیده‌ها و رخدادهای زندگی در صورت مراجعه به لوح فطری خود به شناختی می‌رسد که حاصل از انطباق دیده‌ها با درون خود اوست. به چنین علمی معرفت گفته می‌شود. به ساختاری که منجر به چنین شناختی میشود عرف گویند و حقایقی که لازم است بر این مبنا شناخته شود را معروف و مسائل مخل این معارف را منکر گویند. لذا امر به معروف و نهی از منکر، امر به امور فطری و حقیقی و نهی از امور بازدارنده از فطرت و حقیقت است.


+بیایید قدری بی‌منبع زندگی کنیم! :دی

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۸/۰۲/۱۴
لوسی می

نظرات  (۷)

ساختار وجودی انسان بهترین ساختار آفرینش است:لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم(تین،95/4) و دارای ظرفیت و استعداد بالا و والاست و خواهان رسیدن به نا محدود است. از نظر قرآن،انسان موجودی است که از روح خدا در او دمیده شده و از چنان گوهر و وجودی برخوردار است که خداوند،دیگر موجودات جهان آفرینش را برای او خلق کرده است و جهان را به گونه‌ای آفریده است که انسان بتواند در جهت بهره‌وری خود از آن استفاده کند و تا آنجا او را برتری داده است که به فرشتگان دستور داده تا به تعظیم او بپردازند. همه این امور بیانگر این حقیقت است که انسان از کرامت و فضیلت ذاتی برخوردار است و این کرامت در مقام انسانیت اوست و نوع انسان کریم است.این کرامت بالقوه در تمام انسان‌ها که باید با طی مسیر کمال و درجات به فعلیت برسد،وجود دارد. در این نوشتار با استناد به آیات متعدد قرآن کریم جهات برتری انسان بر سایر موجودات که همان کرامت ذاتی اوست بیان شده است. مانند: 1.برخورداری از روح الهی؛2. آفرینش انسان به دست خدا؛3.انسان‌های اندیشمند؛4.خلاصه و عصاره خلقت؛5.هدف نهایی خلقت؛6.کمال جوو بی‌نهایت طلب؛7.مختار و آزاد. در نهایت آثار کرامت الهی چنین دانسته شده است:1.مسجود فرشتگان؛ 2. امانتدار الهی؛3.خلیفة الله در زمین.

پاسخ:
ممنون از توضیحات و منبع فوق معتبر شما :)
اصلا من با معنای فطرت مشکل دارم. ببین یه عده میگن یه سری چیزا فطریه و بعد بر اساسش حکم بیرونی وضع میکنن. یک حکم برای همه. حالا اگر معصوم بگه خب حرفی نیست.اون علم لدنی و کامل و... داره.اما غیر معصوم چی؟ حتی اساتید اخلاق خیلی بزرگ. اگر فطریه چرا اغلب مردم در خودشون اینها رو حس نمیکنن؟ غفلت گرفته؟ خب اگر فطرت به این آسونی زنگار میگیره که پس کارکردش چیه؟ اونی که خیلی بنده هست و متعبده و فطرتش زنگار نداره که همون امر بیرونی و شریعت میکشوندش دنبال خودش. بله خب مسیرش راحتتر و سریعتر طی میشه. اما دیگران چی؟ یک سری اصول فطری خیلی عمیقن و همه در یه سطحی حسشون میکنن اما بقیه خوبی ها چی؟ خب به آدم میگن فلان کار را بکن چون مطابق فطرت توست اما من نوعی هرچی هم در خودم کنکاش میکنم همچی چیزی در خودم پیدا نمیکنم. خب به انکار میرسم که! یعنی نه تنها فطرت کمکم نکرد به قبول، بلکه وقتی اینو شنیدم و حس کردم در درونم نیست بدتر موضع میگیرم.
پاسخ:
منم مشکل دارم!
و همه سوالاتت سوالهای منم هست و جوابشونم نمیدونم.
ولی چیزی که هست اینه که برخی قوانین شریعت برای پاکسازی روح و دستیابی به فطرته و برخی از قوانین هم لزوما فطری نیست و برای تنظیم زندگی بشره. یعنی ممکنه انسان فی نفسه و به صورت فطری با یک کار مشکلی نداشته باشه ولی در شرع اون کار ممنوع میشه تا نظام زندگی اجتماعی انسانها به هم نریزه. در نتیجه نمیشه هرچیز از دین رو تو فطرت جستجو کرد.
۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۰۴ دچارِ فیش‌نگار

دانشمند گرامی

سلام

·         حقایق فطری انسان بر لوح جان او نگاشته شده است

·         خواندن لوح جان باعث می‌شود انسان توان ارتباط با غیب و کشف حقایق را کسب کند.

·         انسان در صورت مراجعه به لوح فطری خود به شناختی می‌رسد که حاصل انطباق دیده‌ها با درون خود اوست.




اگر با گزاره های فوق مواجه شوم می پرسم:

·         لوح جان چیست؟

·         حقایق فطری مثلا چه حقایقی؟

·         انسانی که به لوح جان خود شناخت ندارد وقتی با پدیده ها مواجه میشود چه می بیند و چه یافت میکند؟


 


ولی در ادبیات دینی تعریف شما از عرف قابل تامل و درخور توجه پژوهشگران باید باشد.

پاسخ:
اندیشمند محترم سلام.
لوح جان بشر همون فطرت بشره و حقایق فطری همون حقایق نظام وجودی انسان و قابلیتها و نظام فطری انسانهاست. همون رشد و کشف و شهودی که میتونه براش ایجاد بشه.
انسانی که به لوح جانش شناخت نداره زندگی حیوانی و نظامات معمولی و قوانین طبیعی جهان و انسان رو فقط می‌بیند و لاغیر.

البته تعریف من نیست ولی خب در تعریف همه عرف همون ساختار یک نظام اجتماعیه که قراره یه معروف و معرفت راهنمایی کنه.
۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۵۹ دچارِ فیش‌نگار

این پاسخ من نیست. همه اجزای پاسخ شما تحلیلی است. یعنی معانی دیگه ی فطرت رو بعنوان تعریف و مصادیقش بیان کردین:


1) لوح جان بشر همون فطرت بشره

2) حقایق فطری همون حقایق نظام وجودی انسانهاست.

4) حقایق فطری همون قابلیتهای انسانهاست. (چه قابلیتهایی؟)

5) حقایق فطری همون نظام فطری انسانهاست. :)

پاسخ:
ازم نپرسیدین فطرت چیه. پرسیدین لوح جان چیه گفتم فطرته و بسط دادم :)

من تجربه کشف و شهود ندارم ولی اون طور که مطالعات میگن انسان قابلیت زندگی الهی داره. زندگی الهی یعنی زندگی ای که روح انسان در اون رشد میکنه و نور هدایت الهی رو دریافت میکنه و با رشد کردن به مقاماتی از همجواری پروردگار میرسه. گفته میشه تمام بایدها و بایسته‌های این رشد در جان انسان به ودیعه گذاشته شده و تقوا و خیر انسان به او الهام شده. و کسی سعادتمنده که بتونه نفسش رو از آلودگی و فجور تزکیه کنه و به اون حقایقی که به وجودش الهام شده دست پیدا کنه.. در این صورت از ظلمت به سوی نور هدایت شده و زندگی الهی پیدا کرده :)
اینکه انسان به سادگی میتونه خودش نوع زندگیش رو انتخاب کنه که واضحه. زندگی حیوانی رو همه‌مون تجربه کردیم و لذت ترکش و زندگی معنوی رو هم همگی چشیدیم.

۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۲۲ دچارِ فیش‌نگار
میشه طبق صحبت شما گفت فطرت یعنی دوری از زندگی حیوانی و روی آوردن به سبک زندگی آن جهانی؟
پاسخ:
نتیجه‌ی فطرت‌گرایی رو میشه این دونست.
ممنون از پاسخت
من این تقسیم بندی رو تا حدی قبول دارم.

پس با این وصف و با تعریفی که توی پست ارائه دادی، امر به معروف و نهی از منکر، در مورد اون قوانین شرعی که لزوما بر مبنای فطرت نیستن، نمیتونه معنا داشته باشه.درسته ؟
پاسخ:
قربونت :)
چرا دیگه. وقتی نظامات زندگی رو تنظیم میکنه یعنی اقدام خلافش نظام زندگی رو به مسیر خطا می‌بره. یه علتی داشته که حلال و حرام شده و قطعا اون علت برای رشد قوای فطری انسان بوده حالا مستقیم یا غیر مستقیم. پس امر و نهی ازش معقوله. نهی از امور بازدارنده از فطرت. اون امور شاید خودشون فطری نباشن اما اقدام به اونها ممکنه باعث ایجاد شرایطی برای بازداشتن انسان از امور فطری بشه.
راستی یه زمان درباره حقایق و اعتباریات در معرفت و دین سوال داشتم..
الان باز یادم اومد..
حتی به احکام شرعی هم کشیده بود این سوالام. اینکه آیا هر حکمی بر مبنای یک حقیقته یا نه لزوما ، میتونه اعتباری باشه
پاسخ:
خب من که نمیتونم نظر تخصصی بدم اما نظر شخصیم اینه که اعتباریات هم دخیله.
چون یه سری چیزها در یه زمانهایی حرام و بعد از اون حلال شدند. پس موقعیتها و شرایط هم دخیل بوده.