چرا اینقدر خودمو در مقابل توقعات بقیه مسئول میدونم؟!
۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۷:۳۴
رفته با لوازم من کلی رنگ اینور و اونور پاشیده
می بینه ناراحتم
میگه مامان میخوای نازت کنم؟!
میگم نه! چون دستهات کثیفه! منم ناراحتم.
خوب که دستهاشو میشوریم
میاد نازم میکنه میگه:
بیا! نازت کردم دیده!
پایه ی یکی از میزهای عسلی رو بالکل شکسته
مهمون دیشبمون می پرسید اینو کی شکسته؟
با چهره ی عاقل اندر سفیه میگه:
خب من سِسَستم دیده!
چقدر دلم میخواست
اونقدری که من به آینده ی بچه هام فکر میکنم
مستر هم
اهل تفکر و رویا پردازی و صحبت کردن در این باره می بود...
یا گاهی برای بچه ها نامه می نوشت!