پاسخ:
من اولویت رو به اندیشه و تفکر میدم. یعنی دفاع از خاک رو وقتی ارزشمند میدونم که تفکری پشتش باشه، نه صرفا یک تعصب ملی!
نتیجه ای که گرفتم اینه که جدایی طلبی، یا حتی گسترش طلبی و کشورگشایی در بین کشورها میتونه خیلی خیلی آسیب زاتر از چیزی باشه که تا حالا تصور میکردم. در نتیجه اگر کشور ما اسلامی باشه تا پای جان حتی میشه برای جدا نشدنِ یک بخش از مملکت مایه گذاشت. حتی اگر اون بخش به صورت خودخواسته داره جدا میشه، ولی بازم باید هرطور هست جلوش گرفته بشه حتی به قیمت سرکوب جدایی طلبان.
اما خب اگر کشورم اسلامی نباشه و من مسلمان باشم، باز هم تلاشم بر عدم جداییِ بخشی از مملکتم خواهد بود. چون بستری برای ظلم، لطمه به اقتدار، کاهش قدرت و تضعیف توده ی مردم در اون منطقه رو فراهم میکنه. یه جورایی احساس کردم جدایی طلبی خودش یه جور ظلمه!! (توجه داری که بازم از نگاه تفکرِ ظلم ستیز، حمایت از خاک رو توجیه میکنم، نه با منافع شخصی یا منافع افراد! :دی)
اما اگر ما کشوری اسلامی باشیم که هستیم، و کشور دیگری بخواد به ما ملحق بشه و زیر پرچم ما باشه، (یا منِ مسلمان در کشور غیر مسلمانی باشم و بخشی از کشورم مایل به جدا شدن و رفتن ذیل پرچم کشوری مسلمان مثل ایران باشه) نمیتونم به طور مطلق بگم که نباید از این کار حمایت کرد! خیلی جوانب زیادی رو باید در نظر گرفت که واقعا در تخصص من نیست.
مثلا داشتم به این فکر میکردم که اگر حزب الله لبنان بخواد به ایران ملحق بشه، باید ازش حمایت کرد؟ فکر نمیکنم!
البته که حزب الله چنین چیزی هم نخواهد خواست، ولی خب.. دیدم گستردگی بحث خیلی بیشتر از حسابهای دو دو تا چهارتای ماست.
در مجموع از اینکه به جوانب متعددی از اثر جغرافیایی بر قدرت چانه زنی و اقتدار ملی پی بردم خرسندم :)
باید برم دقیقتر و عمیقتر مباحث ژئوپلیتیک رو مطالعه کنم. یک پنجره ی جدید بود دیگه که به رویم گشوده شد و از دوستان ممنونم :)
حالا اگر مخالفتی با این نتیجه گیری من داری خوشحال میشم بشنوم :)