ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۱۰۷۷ مطلب با موضوع «خانوادگی» ثبت شده است

سلام؛ توصیه‌های قبلی رو اینجا بخونین.


۴- حتی المقدور بر سفره ى خانه خود افطار کنید؛ حتی در مساجد افطار نکنید.

بگذارید برکت افطار و دعای مستجاب لحظه ی افطار به خانواده و خانه ى شما تعلق گیرد.

در ضمن، هنگام افطار دِلال کنید!

دِلال چیست؟

در اول دعای افتتاح عرض می کنیم: «مدلاً علیک»

"دِلال یعنى ناز کردن"

هنگام افطار برای خدا ناز کنید! چون براش روزه ‌گرفتید وحضرتش خوان کرم گسترده؛ لقمه ى اول را نزدیک دهان ببرید، اما نخورید! دعا کنید؛ یعنی به خدا عرض کنید: "اگر حاجتم را بدی، افطار می کنم!"

به این حالت می گویند دِلال؛

معجزه می کند!

۵-رمز ماندگاری در ضیافت الهی رمضان کیمیای«حُسن خلق» است.

با فرزندان، خویشان و دوستان خود با اکسیر حسن خلق و مهربانی برخورد ‌کنید.

همیشه خصوصاً در این ماه خوش برخورد باشید.

لحظه ى عصبانیت و خشم شما همان لحظه اخراج شما از این مهمانی الهی است!

۶- کشتی رؤیایی رمضان سوار بر امواج دریای «اشک »به ساحل نجات می رسد!

از خدای سبحان در این ماه خصوصاً اسحار سحرآمیز آن اشک و گریه درخواست کنید.

البته شرط سحرخیزی و اشک ریزی دل شکسته داشتن است.

۷- از ابتدای ماه رمضان باید هدف گذاری شما "لیلة القدر” باشد که جان رمضان است.

در این خصوص، سخن زیاد است؛ لکن، «مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز»

فقط سعی کنیم شب قدر در  ما واقع شود نه در ماه!

۸- این ماه ماه «ربیع القرآن» ماست.

 در این بهار قرآنی هرروز یک آیه را انتخاب کنید و تا افطار به طور متناوب تلاوت و در پیرامون آن تدبر نمایید. امید است دم دمای افطار آن آیه برای شما پرده از رخسار بردارد!

۹- در سراسر ماه رمضان توجه شما به روزه دار حقیقی و انسان کامل یعنی وجود ذی جود حجة بن الحجج البالغة (عج)نباید منقطع شود.

روزه و نماز و بندگی شما از کانال آن حضرت به بارگاه باری تعالی بار می یابد.



ارادت و التماس دعا

۷ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۴۷
لوسی می

مامان چرا گوجه رو خالی میخوری؟

چون گوجه دوست دارم.

اوهوم.. کاش منم گوجه دوست داشتم!

:))


+یه حسرتی تو چشماش بود که واقعا جا داشت درسته قورتش بدم! :)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۳۶
لوسی می

آخ که مامان چقدر دوست داشتم بچه‎شون می بودم میرفتم تو کیسه‏‏‏‎شون :)


+گل پسر موقع دیدن والابی‎ها! (همون کانگوروی خودمون! :|)

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۰۰
لوسی می

وقتی دندون پسرکم میفته و قورت داده میشه! :/

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۴۲
لوسی می

اون جوری زندگی کن که دوست داری بچه‌هات زندگی کنن!

:)




+با همین توصیه به خودم، 

فعلا که این فقدانِ بلوغ رو بدون استخوان‌درد ساپورت کرده‌م!

۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۷ ، ۰۹:۵۸
لوسی می

اووووه!

مستر داره میاااااد!

:)

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۶ ، ۰۰:۳۸
لوسی می

باید سرت شلوغ باشه،

باید همپا داشته باشی،

باید وسایل ارتباطیت قطع باشه،

باید یه عالمه کار داشته باشی که وقت نکنی به چیزی فکر کنی،

باید یکی باشه که باهات بیاد پارک،

باید موبایلت یه هفته گم و گور باشه،

باید هی بری بیرون،

هی بری دانشگاه،

هی پایان نامه بنویسی،

هی کار تحویل بدی،

درسته که این وسط قدری عصبی میشی؛

و احتمالا بچه هات باید ترکشهاشو تحمل کنن،

اما لااقل کمتر به غم فراق مشغول میشی،

به غم اینکه پنج روزه که مسترت نیست...

باید سرت شلوغ باشه..

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۶ ، ۱۶:۴۸
لوسی می

مستر فردا عازم مأموریته،

و امروز من از اینکه احساس کردم او به صورت افراطی(به نظر من افراطی!)،

این شغل رو _که جز عذاب برای من نبوده_ دوست داره،

و راه به راه از سازمانِ سه نقطه شون حمایت میکنه،

شاکی شدم!



+وای خدایا من کِی آروم میگیرم؟

چرا من اینقدر ضعیفم آخه؟

چرا تموم نمیشه این کابوس؟

کِی میخوام از این توقعات مسخره م دست بردارم؟

و کِی میخوم دل و ذهنم رو آروم کنم؟

میخوام این دفعه آخرین دفعه ای باشه که از شغل مستر پیش کسی حرف میزنم!

آخرین دفعه.

به شما وعده ندادما! :دی

غرهای من در این وبلاگ همچنان ادامه داره! :)

اما به شما قول میدم دیگه هیچوقت پیش هیچ کسی در عالم حقیقی،

حتی کلمه ای از شغل مستر حرف نزنم!

نهایت صحبت من از شغل مستر، عنوان شغلش خواهد بود!

:)

قولِ قولِ قول :)



۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۶ ، ۲۰:۳۴
لوسی می

وای از وقتی که از کسی عصبانی باشی،

و او خونسرد و بی تفاوت رفتار کنه!

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۶ ، ۲۰:۲۴
لوسی می

امروز پسرک برای اولین بار،

از اینکه یک کاری رو نمیتونه بکنه،

اما دیگری می تونه،

بسیار ناخشنود و گریان شد!



+البته که اون "دیگری"، یک شخصیت موهوم و خیالی و عملاً یک سوپرکید بود،

اما خب این اولین مقایسه ی تواناییهای خود و دیگران،

توسط پسرک بود.

کاری که من هرگز در موردش انجام ندادم.

و البته در صورت پرسیدنِ خودش در مورد سایرین هم،

تواناییهای بقیه رو انکار نکردم!

+اون کار چی بود؟ دومینوی طولانی چیدن!

دومینوی پسرک هی وسط کار خراب میشد :دی

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۶ ، ۱۳:۱۳
لوسی می

تقریبا دو هفته پیش،

به پسرک چند دونه لوبیا دادم،

گفتم اگه بهشون آب بدی و مواظبشون باشی،

خدا به شما و این لوبیاها کمک میکنه که بتونن گل بشن!

اصصصصلا فکرشم نمیکردم که تنهایی این مسئولیت رو تا به این حد ایده آل انجام بده،

بدون اینکه من حتی یادآوری کنم*

تمام این مدت لوبیاها رو ساپورت کرد،

و امروز تو گلدونهای رنگی رنگیش( + )کاشت.

:)



+اگر حتی ذره ای حسن ظن داشتم که از پسش برمیاد،

تنوعشو بیشتر میکردم لااقل!

نه اینکه همه ش لوبیا! :(

+نکته ی آموزشی: بچه هاتونو دست کم نگیرین! :)

*بجز همون روز اول که وقتی دیدم آبش خشک شده،

بهش تذکر دادم نباید بذاری خشک بشه یا حتی زیادی آب بدی.

۱۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۶ ، ۱۲:۵۹
لوسی می

گاهی برای انجام کارهای زمان بر به صورت یهویی،

به یه انگیزه ی خیلی قوی نیاز دارم.

مثلا وقتی کل خونه مثل بازار شام به هم ریخته میشه،

بهترین روش حل مشکل اینه که مهمون دعوت کنیم،

تا در کمتر از یک ساعت همه چیز جمع و جور و ایده آل بشه!



+این روش رو امروز استفاده کردیم

و من خیلی راضی و خوشحالم! :دی

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۶ ، ۰۰:۵۶
لوسی می

در اقدامی انتحاری،

من و مستر تصمیم گرفتیم،

برای سحری روز آخر،

پیتزا بخوریم.

خیلی سالک طور!

:))



+همه گفتن نکنید که تشنه میشین،

اما خب ما میخوایم تابو شکنی کنیم و امتحان کنیم!

خودم هیچکسی رو نمیشناسم که سحری پیتزا خورده باشه.

دعا کنید تا فردا شب دووم بیاریم.

:)

+التماس دعا در لحظات سحرگاهِ آخر...

دعاگوی شما هستم.

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۶ ، ۰۰:۰۵
لوسی می

به کودکان خود بیاموزید،

که همیشه میتوانند بیشتر بخواهند،

و درخواستشون رو مطرح کنند،

و مهم است که بیاموزید که ممکن است در قبال درخواستشون "نه" بشنوند.

و این پاسخ اصلا جای ناراحتی نداره.

مهم گفتن درخواست هست،

و تصمیم درمورد درخواست ما،

با طرف مقابله.



+خوبه خودمون هم یاد بگیریم!

این یکی از معضلات رفتاری اکثر ماست که انتظار نه شنیدن نداریم و در قبال نه شنیدن دلخور میشیم،

و اعصاب و روان خودمون و بقیه رو به بازی میگیریم!

یکی باید به من بیاموزه اینا رو! :|

+ یکی از اصول پنجگانه ی تربیتی کتاب "بچه ها بهشتی هستند"، از دکتر جان گری.

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۶ ، ۱۶:۲۰
لوسی می

چطور میشه بچه ها رو

از بازی با خاک گلدونها

و ریخت و پاشش منصرف کرد؟؟!



+بالاخره کِی وجود گلدون تو خونه برای بچه ها عادی میشه؟؟!

آهای مامانای گلدون دااااار!

۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۶ ، ۱۰:۵۲
لوسی می