ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۶۳ مطلب با موضوع «بقیه :: اتفاقات حرص درآر» ثبت شده است

وای از وقتی که از کسی عصبانی باشی،

و او خونسرد و بی تفاوت رفتار کنه!

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۶ ، ۲۰:۲۴
لوسی می

یک نهیب،

یا یک سیلی!



+با تمام پیشرفتی که داشته م،

هنوز گاهی می لغزم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۲۳
لوسی می

این فرهنگ غنی ایرانی که میگن کجاست؟!

اینقدر ایرانی ها تو پیج ترامپ فحش و ناسزا می نویسن که بیا و بکن تماشا!

شدیم مضحکه ی خاص و عام!

به اونا بدو بیراه میگن، به خودمون بد و بیراه میگن،

با همدیگه دعوا میکنن باز بد و بیراه میگن!

باورم نمیشه که حتی پیج رهبری و ریاست جمهوری رو اونجا منشن میکنن!

:|

خدایا ما نخواستیم هفتاد میلیون نفر باشیم،

میشه اینا برن یه جا گم و گور شن؟!

بعد تا میان یه پیجی رو فیلتر می بینن همه میشن اهل فرهنگ و تمدن!

"چرا با فیلتر کردن به شعور ما توهین میکنی!"

شعور؟؟!

والا پیچ سلبریتی ها باید برای ایرانی جماعت کلاً فیلتر باشه!

این نظر منه!

:|

جداً شاکی ام!



+ینی فکر کن انقدر ایرانی ریخته اونجا که طرف تو پیج ترامپ کامنت گذاشته:

ساخت انواع شیروانی و سطح شیبدار در تمام تهران و حومه و شمال با بیست و پنج سال سابقه!

البته این جزو محترمانه ترین کامنتهاست که من به زور پیداش کردم!

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۱۹
لوسی می

وااای مغزم داره سوت میکشه!

اصلا باورم نمیشه که همچین سوتی ای دادم!

فکر کن به کسی که به مهمونی افطار دعوت نشده،

بگی امشب تو مراسمِ افطاری فلانی می بینمتون!

:|



+بعد اون کی باشه؟ مادرشوهرتتتتتت! :((

اصلا فکرشم نمیکردم که دعوت نباشههههه! :((((

آخه افطاری تو رستورانه، فکر کردم همه رو دعوت کرده :((

+خواستم برای تسکین آلام مغزم، به یه آدم حقیقی مثلا مستر بگم که اینطوری شده،

بعد دیدم نه! چرا بگم! :|

اونم مغزش سوت می کشه! :|

لذا اومدم به شما بگم!

+وای که خیلی بد شد خیلی خیلی خیلی! :((

+امیدوارم مامان مستر به میزبان نگه که من سوتی دادم :((


۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۰۰
لوسی می

من نمی فهمم چه منطقی وجود داره،

در اذهان آدمهایی که میگن:

"قوانین غیر منطقی جامعه قابل احترام و لازم الاجرا نیستند."

:|



+قوانین جامعه لازم الاجرا هستند، منطقی و غیر منطقی هم نداره.

همینی که هست! این عینِ اخلاق مداری است.

+کلی منطق و فلسفه باید بچینم برای کسی که از بهترین دانشگاه این مملکت ارشد گرفته،

و بهش بفهمونم که این جمله، یعنی حاکمیت قانون جنگل بر جامعه!

چرا؟؟!

چرا برای رشته های فنی و مهندسی و اصولا همه ی رشته های غیر فلسفی، دو واحد فلسفه و نحوه ی فکر کردن نمیذاریم که ملت بدون قدرت تفکر، مدرک ارشد نگیرند و با همین ارشدی که هیچ قدرت فکری پشتش نیست، بر مناصب دولتی و حکومتی و مجلسی ننشینند و وضع جامعه رو از این خرابتر نکنند؟!

هرچند این روزها بسیار می بینیم که اونهایی که چنین واحدهایی رو پاس کرده اند هم قدرت تحلیل و تفکر ندارن چه برسه به پاس نکرده ها!

+این پست میتونه یک ذکر مصیبت کامل حساب بشه!


+به بچه هامون یاد بدیم که بتونن فکر کنند، تحلیل کنند، منطق حالیشون باشه، آزاد اندیش باشند!

باور کنید اگر این رو به بچه هامون بیاموزیم، خیر دنیا و آخرت رو نصیب خودمون و خودشون کردیم و کل رسالت والدینی مون رو انجام دادیم.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۰
لوسی می

وااااای که از دست اینا!

بعد کلی اجازه گرفتن و شرمندگی جلوی در و همسایه،

گوسفند رو بردن تو کوچه کشتن که هیچ!

بعدم آویزونش کردن به درخت توت دم در!

که بشورنش!

:|



+به مامان مستر میگم کاش تو پارکینگ میکشتین،

میگه جا نبود آویزون کنیم!

میگم خب میخواستین تو کوچه بکشین می بردین پیش خونه ی خودتون دیگه! :|

میگه نگران نباش یه عالمه آب ریختیم تو جوی آب که خون ها بره،

میگم خب اون شیر آب که مال ما نیست!

من به همسایه گفتم در حدی که آب برو توی چاه آب استفاده میکنیم نه اینکه انقدر آب بریزیم که کل جوی آب رو بشوره! :|

اصلا الان من موندم این آرایشگاه پایین بیاد بیرون و ببینه و ازمون شکایت کنه چه کار کنیم!

آبرومون جلوی در و همسایه رفت!

:|

خیــــــلی شاکی ام!

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۶ ، ۱۱:۵۲
لوسی می

تا مستر رفت ماموریت،

مامان و باباش فرت اومدن خونه ی ما!

خونه ی ما هم شلوووغ!

اومدن و تصمیم گرفتن فردا گوسفند بیارن اینجا تو پارکینگ بکشن

برای عقیقه ی گل پسر

که جمعه ان شالله افطاری بدیم.



+پارکینگ ما هم چاه داره، هم آب! تو کوچه کشتن هم که غیربهداشتیه، کشتارگاه هم که انگار عقیقه قبول نکرده یا نمیدونم چی که تصمیم این شده! :|

+ناچار شدم برم از همه همسایه ها اجازه بگیرم برای قتل گوسفند در پارکینگ!!

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۵۱
لوسی می

چقدر حرصم گرفت که بلاگفا بدون حتی یک عذرخواهی،

به من گفت برای بازگرداندن پست عزیزم که مال گل پسر بود،

کاری از دستش بر نمیاد!

به همین سادگی!

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۱۷
لوسی می

لایوم کیومک یا اباعبدالله.




+خوشحال باشید رفقا،

ما در روزگار خوبی زندگی میکنیم!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۴۰
لوسی می

با این جماعت "خود حزب اللهی پندار"هایی

که زیر عکس آنهایی که سلایق مذهبی و سیاسی متفاوتی دارند،

ناسزا می نویسند چه بکنیم؟؟!

:|

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۰۵
لوسی می

وقتی کسی رو می بینم که میخواد و اصرار داره که به روحانی رأی بده،

دوست دارم سرمو بکوبم به دیوااااااااار!

:|



+چرا واقعا؟؟!

نکنیم این کار رو!

نکنیم!

۲۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۰۳
لوسی می

لعنت به طمع قدرت،

لعنت به پول و حرص سیری ناپذیرِ بنی بشر..



+خدایا چشم امیدمان به توست فقط.

هرچند که تو سرنوشت هیچ قومی را تا خودشان اقدامی نکنند تغییر نمیدهی.

إن اللهَ لایُغیِّر ما بِقومٍ حَتی یُغیِّروا ما بِأنفُسِهِم.(11رعد)

+بچه ها جاااان من به روحانی رأی ندید! به هرکی رأی میدین بدین، به دولت سابق رأی ندین! :|

به نود و نه هزار و نهصد و نود و نه دلیل موجه!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۵۰
لوسی می

من نمیدونم چطور میشه این فرهنگِ "حتما باید هدیه بردن" به مناسبتهای خاص،

رو از بین برد!

یه جوری که اگه "واقعا" دوست داریم هدیه ببریم،

و اگر نه، نهههههه!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۲۱
لوسی می

وقتی اشتباه شما باعث خراب شدن یک رابطه میشه،

آیا لازمه که بهش فکر کنید؟

در حالی که وجود و بقای اون رابطه اهمیت آنچنانی نداره؟!

گاهی فکر میکنم شاید بهتره دیگه بهش فکر نکنید

و در این شرایط درس گرفتن از اشتباه کافیه.

نه؟



+زورش به اون قسمتیه که شما از همه ی اشتباهات طرف مقابلت چشم پوشی کردی،

و اهمیت ندادی. اما او از یک اشتباه شما هم چشم پوشی نمیکنه!

جالبه که با این وجود من خودمو بد ماجرا می بینم و او رو خوب!

و راست ترش اینکه احساس گناه میکنم از گفتنِ راستی که نباید میگفتم!

و نمیتونم به خودم حق بدم.

+درگیرم! آرامشم کجاست؟

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۴۵
لوسی می

وقتی کسی داره از سختیِ اوضاعش براتون میگه،

هیچوقت سعی نکنید سختیِ اونو در مقابل بقیه ناچیز نشون بدین.

براش مثالهایی نیارین که فلانی پس چی بگه،

فلانی چقدر براش سخت تر بوده،

خوبه باز تو اینطوری هستی، برو خدا رو شکر کن!

اینها هیچکدوم نشونه ای از همدلی توش نداره،

و بدترین واکنشیه که شما میتونین نشون بدین!

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۱۷
لوسی می