ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۵۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

سردار سلیمانی:

تا دو ماه دیگر نابودی کامل داعش را جشن میگیریم.




+خدایا یعنی میشه ما زنده باشیم و اون روز مبارک رو ببینیم؟؟!

+ألیس الصبح بقریب؟ (ادامه ی عنوان، سوره ی هود آیه 81)

موعد هلاکت این قوم صبح است، و آیا صبح بسیار نزدیک نیست؟!


+صلی الله علیک یا اباعبدلله و علی الارواح التی حلت بفنائک.

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۲۶
لوسی می

آمد محرم و قد قامت العزا..



+صلی الله علیک یا اباعبدالله.
+التماس دعا.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۱۴
لوسی می

امروز مستر عزیزم ما رو به یه آبمیوه دعوت کرد،

و بعدش تصمیم گرفت ببردمون شام بخوریم!

شانس آوردیم که فست فودیه بسته بود،

وگرنه من یکی اکه اصصصصصصصصصلا جا نداشتم!



+بسیار ازت ممنونم مستر که برات مهمه به ما خوش بگذره.



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۳۷
لوسی می

بعد از سه هفته جستجو،

امروز بالاخره مرکز بهداشت نزدیک خونه رو پیدا کردیم و رفتیم برای قد و وزن گل پسر!

بعد از خودمون هم تحقیقاتی به عمل آورد،

و گفت مشاوره مون رایگانه،

و منم که کلاً پایه ی مشاوره رفتنم، (مدیونین اگر فکر کنین به خاطر رایگان بودنش پایه شدم! :دی)

ولی خب باید امتیاز افسردگی و خشونت و امثالهم به یه حد خاصی میرسید که مال من کم بود!

بهش گفتم یه مشاوره هم برام ردیف کن برم دیگه!

برای همین امتیازات رو افزایش دادیم :))

آقا من رفتم مشاوره که بهش بگم به زندگی نمی رسم و مدام در حال دویدن هستم و هیچوقت هم از خودم راضی نشدم!

و در حین صحبتها ایشون نتیجه گرفتند که ریشه ی مشکلات بنده در وقت نگذاشتن برای خودمه!

درست میگفت!

من برای خودم خیلی خیلی کم وقت میذارم،

و کلاً با باری از مسئولیتهای زیاد، بدون کمک و همراه، با ایده آل گرایی زیاد، و خود کم‏‏ موفق بینیِ محض دارم خودمو داغون میکنم!

و این باعث فشار روانی بر من شده. :(

لذا موکداً توصیه شدم به کلاس ورزشی!

:)




+حالا تصمیم دارم کلاس ورزشی برم!

فک کن وسط ماجراهای دانشگاه رفتن و کنکور و پایان نامه برم کلاس ورزشی!

فکر کنم این چندماه زیادی بهم خوش بگذره! هههه ههه!

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۲۵
لوسی می

ایرانی بخریم خب!

چرا اینقدر اذیت میکنیم؟

چهار تا دفتر و مدادرنگی ایرانی خریدن اینقدر زحمت داره؟

من قبول دارم که آدم وقتی میخواد یه چیزِ گرون قیمت بخره که عمری براش کار کنه،

و پولش رو هم به زحمت جمع کرده خب بره یه جنس خوب بخره،

اما خداوکیلی لوازم التحریر خارجی خریدن ظلم عظما در حق این مملکته!

بابا ده هزار تومن، بیست هزارتومن بیشتر نیست!

نهایتش بی کیفیت در میاد دوباره میخری دیگه! ای بابا!




+میخواستم یه جنبشی بین همسایگان وبلاگ راه بندازم بریم تو مغازه ها هی بپرسیم "فلان کالا ایرانیشو دارین؟ من فقط ایرانی میخرم."

مخصوصاً مغازه هایی که شلوغ هستند (این روزها همه ی لوازم التحریری ها شلوغند) که بقیه ی مشتریها هم بشنوند!!

جهت تبلیغات فرهنگی!

بعد ترسیدم مغازه دار بگه آره ایرانی هم دارم؛ شما مجبور بشید بخرید! :دی

و این باعث بشه جنبش از کار بیفته!!

لذا بی خیال شدم.

اما اگر پایه هستید این کار رو بکنید. هرکس به قدر وسع خودش تلاش کنه.

ما همه ساکن این مملکتیم.

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۱۸
لوسی می

اینجا ببینید.


۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۲۴
لوسی می

بدجور تو فلسفه ی حیات گیر کردم.

احساس ناامیدی از دنیا کل روزگارم رو گرفته،

احساس تلخِ زندگیِ بی هدف.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۴۱
لوسی می

سه روزی هست که رژیم انگور به سبک خودم رو شروع کردم.

یعنی صبح و شب فقط انگور میخورم اما ناهار هم میخورم.

اگر صبح با نون بخورم انگور رو، در حد پنج شش لقمه نونه.

از دو سه روز پیش تقریبا نیم کیلو کم کرده م!

اما نمیدونم این به خاطر سست عنصریِ ترازومونه یا واقعا وزنم کم شده!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۲۷
لوسی می

چند روز بیشتر تا محرم باقی نمونده.

فکر میکنم این روزهای آخر،

باید روزهای استغفار باشه.



+این ماه ماه حرام بود،

چرا فراموش کرده بودم؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۳۶
لوسی می

میخوام همه ی بایدهایی که روزها تو ذهنم رژه میرن که انجامشون بدم رو یادداشت کنم.

از بایدهای مادرانه و همسرانه،

تا کارهایی که انجام دادنشون در طول روز حالم رو خوب میکنه.

کاش بشه انجامشون بدم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۳۵
لوسی می

دیروز یک یار و همکار قدیمی فراخوانی برای همکاری ارسال کرد،

که تمام سلولهای وجودم بهم میگفت بهش پیام بدم و بگم من پایه ام.

اما یه حس بدی هم تو وجودم هست!

یه حسی که میگه دوباره با این گروه مشغول کار نشو! 
یه حسی از اعتماد به نفس بسیار پایین!

شاید اسمش شکست دوباره نباشه و قبلیه اصلا شکست نبوده اما خب دوست ندارم با این حجم نگرانی وارد یه کار بشم.

هرچند که اون کار رو با تمام وجودم دوست داشته باشم.

:(



+توکل کردم بر خدا. کاش اگر خیر و صلاحمه به دلشون بندازه شخصاً بهم پیام بدن!

میشه یعنی؟ :|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۲۶
لوسی می

وقتی وقتت رو به بطالت میگذرونی

و فرداش داغ تبخال روی لبت باقی می مونه،

تا یک هفته به یاد این اشتباه و تصمیم بعدش بیفتی.

خیلی هم خوب!

:|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۱۴
لوسی می

بارها بهت گفتم تو مسائل مالی دخالت نکن و حرفی از پول نزن!

نمیدونم چرا شیرفهم نمیشم!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۳۴
لوسی می

بعد از کلی بالا پایین کردن و چپ و راست رفتن تصمیم گرفتیم پسرکمون رو به مهد نفرستیم و بفرستیمش کلاسهای متفرقه.

مثلا ژیمناستیک و نقاشی و تکواندو و موسیقی!

هم به لحاظ هزینه ای صرفه جویی قابل توجهی ایجاد میشه (ماشالله چه مبالغ بالایی داره مهدکودک ها!)

بابا دانشگاه دولتی اگر شما شبانه درس بخونی با نصف قیمت یه مهد کودک بعد از دو سال بهت مدرک ارشد میدن!

نمیدونم این مهدها چه گلی به سر این بچه ها میزنن اینقدر پول میگیرن! پنج میلیون برای یک سال! آخه این انصافه؟ (البته به مهدش هم ربط داره که چطوری باشه! ولی من پرسیدم حداقل قیمت مهد در یک مهد معمولیِ نیمه خصوصی و تحت نظارت آموزش و پرورش دو میلیونه! خدایی کرمتون رو شکر!)

حالا بگذریم! خواستم بگم هم تو هزینه ها صرفه جویی میشه،

هم اینکه من از اون دو ساعتی که یه کلاس میره بهتر میتونم استفاده کنم چون میتونم برم خونه مامانم (کلاسهاش پیش خونه مامانمه)

هم اینکه خسته نمیشه، هم اینکه نتیجه ی تعاملات اجتماعی و آموزش و اعتماد بنفس و امثالهم براش ایجاد میشه.

خوبه دیگه :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۳۸
لوسی می

چی میشد عادت میکردیم

وقتهایی که حوصله ی چیزی رو نداریم،

و احساس بیکاری میکنیم،

عوض دویدن پای نت،

قرآن باز کنیم و فقط دو آیه قرآن بخونیم.

اگر این کار رو کرده بودیم تا الان زنگاری بر دلهامون نمونده بود.

بیماریِ گناه جورِ ناجوری دست و پامون رو بسته*،

که حتی به درمان حساسیت داریم!



+پست مرتبط

*شخصی نزد امیرالمومنین_علیه السلام رفت و گفت: من نمیتونم برای نماز شب (توجه کنید نماز نافله ی شب!) بیدار بشم، چه کنم؟!

حضرت فرمودند: گناه های بسیار، دست و پای تو رو بسته.

+باز این دل من تنگ محرم شده ارباب...

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۱۱
لوسی می