ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۲۰ مطلب با موضوع «خانوادگی :: برادرانه» ثبت شده است

بر مبنای مرامنامه ی خانوادگی ما،

امروز رو به عنوان روز برادر به بچه ها تبریک گفتیم.



+البته میزبانیمون مانع شد که بریم بیرون و بچه ها خوش بگذرونن،

اما خب بازم به پسرک تاکید کردم که امروز روز داداشهاست.

:)

+الهی که همه ی برادرها پشتشون به هم گرم باشه،

کَمَثَلِ امام حسین و حضرت عباس_علیهما السلام ان شاء الله.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۳۶
لوسی می

گل پسر داره با دهنش صدای موتور در میاره و موتور بازی میکنه،

پسرک میگه: گل پسر! میای با هم قایق بازی کنیم؟

گل پسر صدای موتور رو قطع میکنه،

نگاش میکنه و میگه: نه!

بعد دوباره صدای موتورش رو ادامه میده.

و پسرک میگه باشه! پس من خودم بازی میکنم.



+خیلی صحنه ی ساده ایه،

اما من براش غش کردم.

:)
۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۲۱
لوسی می

پسرک رفت که به گل پسر آب بده،

لیوان از دستشون افتاد و شکست!

بدو بدو رفتم که جارو کنم،

گل پسر کوتاه نمیومد و هی دنبالم میومد.

پسرک میگه: گل پسر! گل پسر بیا اینجا!

بیا برات کتاب بخونم.

بعد رفت یه کتاب آورد

عکسهاشو به گل پسر نشون میده

و درست مثل من:

این چیه؟  ... آآآآآفرین!

این چه کار کرده؟؟! ..... نههه! اینطوری کرده! منو ببین!

اینو ببین! ... وااای چه خوشگله!



+یعنی کم مونده بود برای این مدل همکاری پسرک

(و تلاشش برای پرت کردن حواس گل پسر)غش کنم واقعا!

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۵۲
لوسی می

پسران کتاب دوستم!




+شیفته ی این عکس شکار لحظه ای خودمم!

اصلا نمیشد نذارمش! :دی

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۵ ، ۱۱:۵۴
لوسی می

وقتی پسرک به صورت خودجوش

خوراکی هاشو با گل پسر تقسیم میکنه..

:)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۱۶:۵۳
لوسی می

گل پسر دستِ بزن پیدا کرده،

و وای اگر بهش بگی نزن!

یا آخ!

یا دردم میاد!

میزنه زیر گریه و چنان ننه من غریبم بازی ای در میاره که بیا و بکن تماشا!

:|



امروز بعد از این اتفاق،

و وسط ماجرای ننه من غریبم،

پسرک به من میگه: من هیچوقت گل پسر رو غصه نمیدم!

میگم آفرین پسرم. منم غصه ش ندادم بهش گفتم دردم میاد!

پسرک: خب اینکه کوچیکه نمیدونه! بزرگ بشه تازه میفهمه که دردمون میاد!!

نباید که غصه ش بدیم!

:|

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۵ ، ۲۲:۵۴
لوسی می

وقتهایی که گل پسر و پسرک هردو منو میخوان،

و من غالباً مجبورم از پسرک بزنم و به گل پسر برسم

به شدت نسبت به پسرک احساس عذاب وجدان میکنم.

:((

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۵ ، ۱۶:۳۰
لوسی می

امروز اولین آب بازی مشترک بچه ها تو خونه جدید بود.

:)



+فکرمیکنم باید تعداد آب بازی های ممکن رو برای بچه ها افزایش بدم.

هم لذت ببرن، هم انرژیشون تخلیه بشه و هم از فوایدش بهره مند شن.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۵ ، ۱۶:۲۳
لوسی می

و گل پسر ما به راه افتاد.

:)



+یک سال و نه روز!

درست مثل برادرش :)

+الهی که همیشه گام هات محکم باشه در صراط مستقیم.

و همه ی بچه ها..

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۵۷
لوسی می

رفته یه پرتقال (بله دقیقا پرتقال در این فصل) پیدا کرده و اومده که پوست بکنه

گل پسر هم تا چیز جدید رو می بینه میدوه میره سمتش که به منم بده.

و پسرک بهش نمیده.

میگم مامانی بذار داداش هم یه دست بزنه بهش. نمیخوره که!

منم میرم برات کارد بیارم.

بعد که بلند میشم می بینم که دست گل پسر رو گرفته

میزنه به پرتقال میگه بیا! یه دست بهش بزن دیگه بسه!

این دستت رو هم بزن! آهااا! دیگه بسه! برو!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۲۲
لوسی می

اگر بخوام برادرانه های لذت بخش شما رو ثبت کنم

باید یک دوربین دستم باشه

و هیچ کاری نکنم جز عکس گرفتن و فیلم گرفتن از شما دو نفر!

:)



+گاهی فکر میکنم خوبه تو خونه مون دوربین نصب کنیم :)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۳۰
لوسی می

وقتی ببینی پسرکت میخواد به گل پسر آموزش بده.

با لحن ملایم و خیلی مهربون و آروم بهش میگه:

بده...بِ..ده..

بعد گل پسر چیزی که تو دستش داره رو به پسرک میده

و پسرک کلی قربون صدقه ش میره و میگه: حالا بیا! بگیر... بِ..گیر..

و دوباره میده به گل پسر.

:)


+روش و لحنش کاملا منطبق بر روش منه! با این تفاوت که امیدواره گل پسر بده و بگیرش رو هم بگه و تکرار کنه! :)

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۳۴
لوسی می

خوب بود روز میلاد حضرت ابوالفضل_علیه السلام

به نام روز برادر نام گذاری میشد..

:)

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۰۳
لوسی می

امروز مستر قبل از رفتن در رو قفل کرد1

و پسرک که دید در قفله بدون هیچ جر و بحث و منازعه ای

تمام روز پیش من موند!

وای خدا باورم نمیشه..

دارم از خستگی بیهوش میشم

اما بی نهایت خوشحالم!

شکر.

:)



1. چون سه چهار روز پیش سر گردوندم دیدم بچه ها نیستن و در بازه!

و بعد مشاهده نمودم که پسرک گل پسر رو بغل کرده و تا بالای پله ها برده! :|

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۲۷
لوسی می

از لذت بخش ترین و دوست داشتنی ترین لحظات مادرانه م

وقتیه که پسرک مشغول بازیه

و گل پسر هر طور شده خودش رو بهش میرسونه

و مشغول بازی با ریخت و پاشهای پسرک میشه.



+وای که دیدن این دوتا در حال بازی

یعنی یکی از مصادیق لذت عمیق در دنیا و آخرت!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۲۴
لوسی می