من تا سن نوزده سال و هفت ماهگی
وقتی کمتر از یک ماه بعدش با مستر عزیز پیمان ازدواج بستم
با تمام عقل و احساس و قدرت بحث کلامیم
از ازدواج مجدد و چندهمسری مردان حمایت میکردم
و با دوستان سرِ بحث می نشستم که بیایید به مردان حق بدهیم که به حق شرعی خودشون عمل کنند،
و مثلا دو همسر داشته باشند!
حتی یادم میاد که میگفتم من اصلا دلخور نمیشم که پدرم یا همسرم یک زن دیگه هم داشته باشن! (العیاذ بالله!!!)
کلی هم ادله و استدلال و فقه و حقوق بلد بودم و هستم،
اما همه ی اون ادله و استدلالات با جاری شدن صیغه ی محرمیت فرو پاشید،
و من امروز حتی جنبه ی شنیدن شوخی در مورد ازدواج مجدد مردان رو هم ندارم!
+آموختم که وقتی یک شرایطی برای من هنوز اتفاق نیفتاده از بحث کردن راجع بهش و ادعای علم داشتن خودداری کنم!
بحث های متاهلی رو بذاریم برای متاهل ها،
بحث های خانواده های شهید و سهمیه های مربوطه رو بذاریم برای اونها،
کسانی که همسرانشون به جنگ رفتند رو با بازماندگان کربلا مقایسه نکنیم،
و از مادران داغدیده نخوایم که مثل مادر وهب عمل کنند..
ما مرجع تقلید نیستیم که ملت منتظر نظر ما باشند،
و گاهی می توان سکوت کرد!
+بعدا نوشت: منظور من از این پست غیرموجه و غیر اخلاقی نشان دادن قضیه ی چند همسری نیست. هرگز!
منظورم تغییر نگرش و عمق بینش من درمورد موضوعی ثابت در قبل و بعد ایجاد یک شرایط خاص بود. همین!
و خیلی واضح و مبرهنه و نیازی به توضیح نداره که دایره ی نهی از منکر از این موضوع بالکل جداست.. انجام منکرات توسط بقیه و جلوگیری از وقوعش توسط ما یه بحث دیگه ست و این درک شرایط طرف مقابل یه بحث دیگه.