پارسال روز اول محرم
همین موقع های روز
من، مستر و پسرک
به طرزی غیرقابل انتظار
مسافر کربلا شدیم..
+من فقط یادم میآید گفت: وقت رفتن است
دیگر از آنجا به بعد اصلاً نمیدانم چه شد. (حمیدرضا برقعی)
+یادم نمیره بُهت و حیرت مستر رو که حتی از پشت تلفن هم قابل درک بود
+خدا قسمت همــــــــــــــــــــــــــــــــــه بکنه ان شالله..